سلام
شما برای ازدواج باید با عقلت تصمیم بگیری نه احساسات. عشق به تنهایی برای ازدواج کافی نیست و اونی که از عشق مهمتره اینه که دو طرف با هم تناسب لازم فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری رو داشته باشن. اگه این تناسب ها باشه و عشق نباشه بعد از ازدواج عشق و علاقه پایدار ایجاد میشه ولی اگه عشق باشه و این تناسب ها نباشه بعد از ازدواج این عشق هم کم کم فروکش میکنه و زندگیتون با مشکل مواجه میشه.
بنابراین جدای از احساسات و علاقه ای که بهش داری تصمیم بگیر
برای اینکه دروغ نشه ،پسر می تونه از طریق فردی که از اقوام یا همسایگان یا اشنایان شما باشند،اقدام به گرفتن شماره یا ادرس و همچنین ی جورایی شناخت و ..که درصورتی که خواستگاری شما امدند بگن که از طریق فامیلتون یا اشناتون بوده و شماره را از آنها گرفتن
سلام
شما که دختری و ممکنه هر لحظه براتون خواستگار بیاد و هر کدومشون از یه راهی شما رو پیدا کرده باشن و لذا نیازی نیست در این باره چیزی بگی و نباید از جریان رابطتون به خونواده ها چیزی بگین. در مورد ایشون میتونین یه قراری بیرون از خونه بذارین و فردی رو هم به عنوان واسطه بگید بیاد و بعدا به خونوادش بگه از طریق ایشون با شما آشنا شده. اگه بعد از خواستگاری هم خونواده شما ازشون سوال کردن هم میتونن همین جواب رو بدن
سلام
اینکه خواستگارهات رو بدون دلیل رد کنی کار درستی نیست چون ممکنه بعد از مدتی دیگه این موقعیت ها برات پیش نیاد و علاوه بر اینکه سنت بالا میره همه با خودشون میگن فلانی که ازدواج نمکنه چرا بریم و دیگه نیان و در آخر مجبور بشی با کسی ازدواج کنی که حد اقل ملاک های شما رو هم نداشته باشه.
ازدواج از طریق دوستی هم شیوه خوبی نیست چون اولا احتمال به خطا رفتنش زیاده ثانیا تو این روش ممکنه شما بپسندی و به طرف علاقه مند بشی ولی خونواده ها قبول نکنن و اینجوری شما ضربه های عاطفی زیادی رو باید تحمل کنی.
بنابراین شما اجازه بده خواستگارهاتون بیان و بیشتر با هم آشنا بشین. الان شما حق انتخاب بالایی داری و اگه از ده تا 5 تاشونم به خاطر وضعیت زندگی پدر و مادرت برن باز 5 نفر می مونن که شما از بینشون یکی رو انتخاب کنی ولی اگه اینا رو رد کنی و سنت بالا بره دیگه این موقعیت رو نداری. بعلاوه با توجه به اینکه میگی شهرتون کوچیکه معمولا اونایی که میان خواستگاری از وضعیت زندگیتون خبر دارن و یا اینکه قبلش میرن میپرسن بعد میان خواستگاری و لذا چندان جای نگرانی نیست. اگر هم ندونن شما همونطور که گفتی تو جلسات دوم سوم آشنایی این موضوع رو مطرح کن هر چند خودشون زودتر از اینا میفهمن
سلام
دکتر و مهندس بودن تو خوشبختی زندگی چندان تاثیری نداره چون نهایت کاری که این رشته ها می کنن شغل و موقعیت مالی آینده است. اونی که عشق و علاقه پایدار بعد از ازدواج رو رقم میزنه اینه که دو طرف با هم تناسب فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری داشته باشن و اینکه شغل هر کدومشون و میزان تحصیلاتشون چقدر باشه در زندگی مشترک چندان تاثیری نداره مگر اینه شما خوشبختی رو جور دیگه ای معنا کنی. لذا اگه این تناسب ها وجود داره و فکر میکنی مورد خوبی برای ازدواج بهش بگو رسما اقدام کنه و اگه این تناسب ها وجود نداره رابطه رو کاملا و یکدفعه قطع کن و بهش بگو تا الانش هم این رابطه درست نبوده. در هر صورت به هیچ وجه نباید بذاری رابطه بیشتر از این ادامه پیدا کنه چون مشکلات زیادی رو به بار میاره مخصوصا اگه نتونین در آینده با هم ازدواج کنین.
سلام
وقتی میتونید به حرفاش اعتماد کنید که ایشون رسما اقدام کنه و در کنار خانواده این آشنایی بیشتر بشه. با این حال میتونید یک جلسه بیرون قرار بذارید و همدیگه رو ببینید که اگه از ظاهر هم خوشتون نیومد ادامه ندید البته بهتره فرد سومی هم همراه شما باشه. بعد اگه پسندیدید بهش بگید رسما اقدام کنه تا ببینید به تفاهم میرسید یا نه. در هر صورت به هیچ وجه نذارید رابطه بدون اطلاع خانواده ادامه پیدا کنه چون منجر به وایستگی میشه که مضرات جبران ناپذیر خودش رو داره
سلام
اگه چیز مشکوکی ازش دیدی میتونی در این باره باهاش صحبت کنی ولی اگه فقط حدس میزنی که گذشتش خبرایی بوده الکی حساس شدی و بر فرض هم که بوده باشه چندان اهمیت نداره مگر اینکه در زندگی آیندش تاثیر داشته باشه.
Pages