با کسی که همه جوره مطابق میل شماست و عاشقانه دوسش دارین ازدواج کنین که بقول سعدی شیرین سخن
گر به همه عمر خویش، با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دم است، باقی ایام رفت
بعدم دوست عزیز عمر دست خداست...شما نمیتونین مرگی زودتر از هر کسی رو برای یک شخص خاص پیش بینی کنین...
اصلا این کارو انجام ندین به نظر من...
دلیلی برای این کار اصلا وجود نداره.ایشون شمارو میخوان خوب بسم الله...دیگه این که یکی از خانواده خود شما پیشنهاد بده یعنی شان شما براش اهمیت نداره اصلا.
فردا یه حرفی پیش بیاد سریع موضع میگیرن که شما خودتون اصرار داشتین و حتی پیشنهاد کردین!!!! بفکر جلسه خواستگاری واسه کسی که خودتون از خانواده اش خواستین (حالا یا شما یا خواهرتون) به شما به عنوان یه گزینه فکر کنند افتادین؟اگه توقع داشته باشن که هیچ خواسته ای نداشته باشین و طلبکارانه برخورد کنن چی؟
این پاسخ به نظرمن منطبق با واقعیات جامعه فعلی ماست...نه حب و بغض در اون دیده میشه،نه چیز غیرواقعی درش نشون داده شده، و نه نوک پیکان خطاها رو مثل بعضی که روحیه زن ستیزی در خونشون هست به سمت شما نشانه رفته. خطای شما و عواقب احتمالی هر رویداد رو به خوبی براتون مشخص کرده...
دوست عزیز از همین کامنت، راه درست که مشاور گفتن رو پیش بگیرین و حالام که خداروشکر براتون خواستگار اومده، چنانچه مورد مناسبه ازدواج کنین...این شخص رو فراموش کنین که بقول معروف بلیطش سوخته است و سهم شما نیست..اگرچه که ایشونم تعدی کرده و به شما نزدیک شده..حالا چه با حرف چه با شعر و چه با محبت که فقط و فقط برای نیاز خودش بوده، شمارو همراه کرده در حالی که زندگی خودش سرجاش بوده...
به خودت بیا دوست عزیز...هنوزم دیرنشده.من مطمئنم موفق میشی
در نظر داشته باشین که دارین برای یک عمرتون تصمیم میگیرین و عواقب این تصمیم هر چه باشه (خوشبختی و یا خدای نکرده بدبختی) رو فقط شمایین که باید لمس کنین. پس بفکر ناراختی و خوشحالی خواستگارتون نباشید.بفکر زندگی و معیارهای مهم و لازم برای خوشبخت شدن باشین.در هر کس که این معیارها رو پیدا کردین میتونین باهاش ازدواج کنین (البته با کمک و مشورت خانواده)...
موفق باشین
سلام...
هنوز خیلی زوده برای خسته شدن و درماندگی...
خیلیم این تجربه های زندگی رو برای خودتون حساس و عذاب آور نکنین. سالهای بعد بهش فکر کنین خندتون میگیره.
موفق باشین
سلام. مطلب شمارو چند بار خوندم. به نظرم یاشما کامل توضیح ندادین ماجراتونو و یا اینکه قدری بچگانه رفتار کردین. من اصلا متوجه دلیل قهر و دعوای شما نشدم...مخصوصا متوجه اون جمله "منو بازی دادی" نیز نشدم. این کم حرفی نیست که شما به ایشون زدین.آیا واقعا همچین اتفاقی افتاده یا شما همینطوری این حرفو زدین؟یه مقدار عاقلانه تر و پخته تر رفتار کنین. اگه اشتباه کردین بپذیرین و درصدد جبران باشین(البته کاملا عاقلانه و نه شتاب زده).
امیدوارم موفق بشین
سلام دوست عزیز
به دنبال راهی برای یک مقدار تنوع در زندگی اتان باشین. یه راهی که قدری از این یکنواختی حاکم کاسته بشه. با یک مشاور حاذق از نزدیک صجبت کنین و مشکلتونو بهش بگین...نگران نباشین.فقط اینو بدونین غر زدن و نق زدن مداوم باعث بدتر شدن اوضاع میشه.
توی خط اول تایپک که اینو نوشتن "تن به ازدواج نمی دهم"...البته در هر دو صورت پاسخ یکیست...دیگران هم خوب کاری میکنن به ایشان که کار ندارن دختر نمیدهند. همه زندگی رو همینطوری شوخی میگیرن که بعد جدی جدی به مشکل برمیخورن.
Páginas