مطالب دوستان مریم8989

سلام ببین داداش عزیز ازدواج همش مذاکره هست برای مذاکره باید بتونی خواسته هات با سیاست وزبان خوش مطرح کنی و با مدیریت اقناعی مبنی بر قانع کردن طرف مذاکره پیش بری اما در مراسم شما مثل همه مراسم ها بیشتر حالت رجز خوانی داشته و یک جورایی کل کل و لج و لجبازی پش اومده خب چون نتونستی مراسم خواستگاری را مدیریت کنی الان دیگه شرایط فرق کرده   114مهریه خوب و معقولی به نفع هر دو طرف هست پس تو خواستت بد نیست منتهی الان اگر بخواهی کوتاه بیای دیگه ممکن این مذاکره را ببازی پس بهترین کار به نظر من این هست که یک عقب نشینی تاکتیکی کنی و بار دیگر اقدام کنی منتهی نذار باز به لج و لجبازی بیفته چون همانطور که پیش بینی کردی اگر بخواهی کوتاه بیای میشه حکایت همون باج صبور باشی مهریت 114خواهد بود چون خوب یا بد بیشترین بار تشکیل خانواده بر روی دوش مرد هست و این ظلم که نخواهد خودشم تصمیم بگیره حالا تو خونه و ماشین و شغل رسمی هم داری برگ برنده دستت  

خانم الف: مگر من دارم با یک پرنسس صحبت می کنم که لحن پرنسسانه باشه خخخ بابا این لحن مقتدرانه برای امثال امید لازم هست من به عنوان یک فسیل دارم بهش تذکر می دم که که بابا نه توکل به خدا جواب میده نه توکل به بنده خدا فقط باید بر خودت توکل کنی وقتی شروع کردی به حل مشکلت خدا هم میاد کمکت بابا این بره خواستگاری شرایطش توضیح بده سه برخورد باهاش میشه یا میزننش یا محترمانه ردش می کنند یا قبولش میکنند اگر زدنش دیه میگیره خخخخ اگر محترمانه ردش کردن میره سراغ بعدی اگر قبولش کردن که خیر و برکت خانواده دختر هم یا فهمیده هستند و شرایط افتصادی پسر درک می کنند یا نمی فهمند اگر نمی فهمند خب  نمی فهمند دیگه با نفهم هم نمیشه وصلت کنی اگر هم فهمیده باشند که با شرایط پسر راه میان چون خودشون شرایط جامعه را می بینید اگر هم علت رد کردن دیگر مسائل به غیر از شرایط مالی هست دیگه بحث سلیقه هست و باید به سلیقه ها احترام گذاشت مساله خیلی راحت و حل شدنی هست این ازدواج کنه سه سوت پیشرفت میکنه چون مساله اولی که شغل هست امید به زندگی داره  تازه یک موتور هم داره یک پس انداز بانگی هم داره بیست میلیون هم وام ازدواج میدن دیگه هیچ بهونه ای نیست اگر هم رفت ازدواج کرد و خداوند از فضل خودش بهش نداد خدا و پیر و پیغمبر و قرآن و نماز و روزه را ببوسه بذار کنار بگه اینا همش دروغ   اگر هم کلی خواستگاری رفت و همه دخترا ردش کردن اون موقع دیگه ازدواج میبوسه میذاره کنار میره دنبال ادامه تحصیل و گردش و سفر خارجه برای خودش کیف میکنه هرکسی هم یقش گرفت میگیه من خواستکاری سی تا دختر رفتم بهم ندادن دیگه قسمت ما نبود اون موقع اگر بره صیغه کنه یا بره روابط آزاد هم داشته باشد ما بهش حق میدیم ولی نه اینکه هنوز اقدامی نکرده بگه وای وای من میترسم و بخواد آه و فغان کنه بعدش تو صحبتاش میگه من نمیخوام مزاحم خواهرام بشم بابا خواهر وظیفش که بره برای تو خواستگاری فردا هم اگر مشکلی داشت تو باید دست خواهرت بگیری این قانون عرف هست   اگر میگه من سردرگم هستم دارای روحیات افسردگی هستم و... این روحیات فقط با اقدام کردن حل میشه بعدشم این روزها اینقدرشرایط ازدواج ناجور شده که دیگه دختر هم بخواد کلاس بذاره پشیمون میشه پس خانواده ها آگاه شدند فقط باید خوب فنون مذاکره را بلد باشی

به مستر سعید: داداش بزرگوار زمانی قرص برای افسردگی پیشنهاد میشه که طرف زندگی خوبی داشته باشد اما براساس یک شوک (مثلا مرگ اطرافیان) دارای یک افسردگی بشه به این افراد میشه قرص سفارش کرد و بردشون پیش روانپزشک یا فرد افسردگیش یک مساله طولانی باشه و سابقش زیاد باشه به طوری که بشه گفت طرف مشکلات روحی و روانی حادی دارد اما این امید به زندگی ما یک دهه شصتی هست که چون به اون جایگاهی که میخواسته نرسیده دچار یک حس ناکامی و ناراحتی شده و یک مساله کاملا طبیعی هست و تقریبا تو بین همه دهه شصتی ها این مساله یک مساله طبیعی هست که اونم ناشی از شرایط اقتصادی و اجتماعی هست و همون نرسیدن به فانتزی هایی که گفتنم پس من به این دلیل میگم این دوستمون نیاز به روانپزشک نداره امید به زندگی مثل همه دهه شصتی ها فکر میکرد درس میخونه مهندس میشه سربازی امریه میره بعدش استخدام میشه دست یک خانم همه چیز میگیره در کنار استخدامیش یک شرکت خصوصی میزنه ادامه تحصیل میده بعدش بچه دار میشه مسافرت  میره خونه میخره ماشینش روز به روز عوض میکنه سفر خارجی میره و... اما یهو به خودش اومده دیده که تمام آرزوهاش سرابی بیش نبوده در این سن نه زن داره نه اموالی نه پیشرفتی نه شغل مورد دلبخواهی خب تو این شرایط هرکسی باشه افسردگی میگیره هرجام میره بهش میگن وای پیر شدی رفت بابا زن بگیر دیگه و... اینا باعث شده اقا دچار ناراحتی ها بشه یک رفیق دارم میگه باورت میشه من فوق لیسانس از یکی از بهترین دانشگاه های ایران تو سن 27سالگی در پول تو جیبی خودمون بمونم. پس ببین این مشکل امید به زندگی در بین همه جوانان رواج داره و نمیتونه یک انگ و بیماری شخصی باشه منتهی اون اراده لازم را برای تغییر شرایط زندگیش به علت تفکراتش نداره برو کامنتاش بخون دقیقا میفهمی دردش چیه حالام اگر قرار باشه تغییر کنه مشکلش فقط با ازدواج حل میشه یعنی باید یک دختر بیاد تو زندگیش که بهش انگیزه و عشق و هدف بده یاوقتی کسی تو زندگیش سکس نداره چطور میخواد از زندگیش لذت ببره به خدا اگر ما جوانان ایرانی نشون زوانشناس ها بدن میگن شما مریضید که توزندگی از سکس عشق انگیزه و هدف محرومید خخخخخخ      

به خواهر الف فرق بین پزشک خوب و بد سر تشخیص هست اینکه مادربزرگت میگه دکتر قفلانی دستش خوبه به خاطر تشخیص درستش وگرنه راه درمان تقریبا همه بلدند امید به زندگی داستان ما مشکلش با روانپزشک حل نمیشه اگر بره پیش این پزشک اون چندتا قرص میده که وقتی میخوریش تو رو از اون فضا دور می کنه اما مشکلش حل نمیکنه از فضا دور شدن یک چیز تو مایه ها خوردن مشروب برای فراموشی غم و غصه هست فرمایش شما مثل این میمونه یک دختری سن ازدواج بالا رفته باشه هیچ انگیزه و هدف و حس و حال خوبی نداره یک حالت ناراحتی و غمگینی بهش دست داده بره پیش روانپزشک اونم براش قرص بنویسه بابا مشکل این شوهر کردن قرص به چه دردش میخوره امید به زندگی ما دچار یک حس ناکامی شده حس ناکامیشم ناشی از فانتزی های ذهنی بوده که فکر میکرده روزی با گرفتن مهندسی برق خوشبختیش حتمی خواهد بود اما دیده نه بابا اینجوریام که فکر می کرده نیست حالام به جای حل مشکلات خودش در قالب یک قربانی قلمداد میکنه مشکل این بشر با روانشناسی حل میشه که دلسوز باشه و اونم اینقدر باهاش حرف بزنه و کمکش کنه که تا خودش دست به کار بشه مشکل این آقا اینه که نه عشقی تو زندگیش نه سکسی نه انگیزه ای نه هدفی که همش برمیگیرده به مساله ازدواج خب وقتی این فرد اینا را نداره خب معلوم فکرش مشغول میشه و ناراحت میشه انتظار نداری که بندری برقصه این دوستمون مشکل ازدواجش حل کنه از خودش شاد تر خودش منتهی برای ازدواج نمیخواد واقعیت ها را بپذیره به هرحال علی رغم اینکه نظراتت می پسندم با این مساله مصرف قرص مخالفم این بشر شش ماه تحویل من بده کمدین تحویل بگیر