نظرات دریافت سوالات

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 27 Abr, 2024 مشاوره/ اخلاق: می خوام از شدت عصبانیت، دوستم رو تا حد مرگ کتکش بزنم...

منو تهدید کرده که یک جا دیدمت پاره ات میکنم منم میخواهم اون رو بزنم حسی که بهش داشتم الان برام دشمن خونی هست به خاطر کسی دیگه دوستیشو فروخت.

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 27 Abr, 2024 مشاوره/ اخلاق: می خوام از شدت عصبانیت، دوستم رو تا حد مرگ کتکش بزنم...

ما 5 سال هست باهم دوست بودیم و اون هی امسال من توهین میکنه هنوز یک ذزه ازش ااروم نشدم میتونم هرچیزی  رو دونصف کنم وقتی عصبی میشم هیچکس نمی تونه جلویب منو بگیره قبلا جونمو هم نجات داده بود ولی واقا امسال رفتارش عوض شده.

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 27 Abr, 2024 سوال اعتقادی: عالم برزخی وعالم قیامت محاط براین عالم دنیاست ؟؟؟

سلام من متوجه نشدم بهشت و جهنم مادی هستند یا مجرد و جسم ما در آن بهشت مادی است یا مجرد! آیا همین جسم است بهشت و جهنم برزخی آیا همان بهشت و جهنم اخروی است؟

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 23 Abr, 2024 دخترم 7 سالش خیلی خیلی عصبی و بد اخلاقه...

سلام
صبح بخیر

دخترم 7 سالشه بد غذاست، اگه درخواستی داشته باشه هر جوری شد باید انجام بشه پسرم امروز آب میوه کیک میخواست اول به پدرش گفت بابایی بابا جونم من آب میوه و کیک میخوام باباش گفت باشه، به من هم میگفت خیلی دلم میخواد خواهش میکنم بگو بخره، میگم  چند بار به باباش تماس گرفتم یادت نره، باید چیزی میخواد رو انجام بدید براش حالا شد با دعوا یا با زبون ولی هر چی میخواد باید بشه و یه سوال دیگه،  دخترم اصلا اصلا اصلا دوست نداره مرتب باشه مخصوصا موهاشو شونه نمیکنه، هر کاری میگید کردم خسته شدم به خدا هیچی دوست نداره رو موهاش باشه میگه اذیت میکنه دیگه نمیدونم چی کار کنم؟؟ میگم اگه شونه نکنی رشد نمیکنه موهات مو خوره بگیری ؛ خلاصه خیلی باهاش صحبت میکنم که قبول کنه موهاش شونه کنه ولی نمیکنه
خواهشا راهنمایی کنید
ممنونم

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 15 Abr, 2024 از همسرو خانواده همسرم ناراحتم...

سلام وقتتون بخیر
خسته نباشید
 ممنونم از شما به خاطر پاسخگویی و وقتی ک گذاشتید
از شما کمال تشکر رو دارم آخه خیلی نیاز داشتم یکی عادلانه به صحبتام گوش بده و بهم جواب بده واقعا ازتون ممنونم این روزا به همچین حرفایی خیلی نیاز داشتم و دارم

بله این مشکلات از قبل از ازدواج هم بوده ولی من فقط اون موقع سعی میکردم به خاطر همسرم خیلی عنوانش نکنم آخه همسر من پدر و مادرش جدا زندگی میکنن و خیلی از مشکلات دیگه ک نمیخوام طولانیش کنم اما من به خاطر همسرم چیزی نمیگفتم و نمیزاشتم بفهمه آخه نمیخواستم بیشتر از این پیش من ناراحت باشه یا شرمنده همین الان هم باور کنید تا اونجایی ک بتونم خیلی از بحث و حرفا رو به ایشون نمیگم آخه نمیخوام ناراحت بشه من به عنوان همسرش حق دارم اونم به فکر من باشه و یه جاهایی ازم دفاع کنه اما به نظرم هرچیزی تا یه جایی میشه تحمل کرد حقیقتا نمیتونم تحمل کنم آخه از ی طرف همینطور که عنوان کردم دلم نمیخواد خانواده ام چیزی بفهمن آخه میدونم پدر و مادرم منو خیلی دوست دارن و اگه بفهمن از اون دسته آدمایی هستن ک طرف مقابل داخل چشمشون سیاه میشه و دیگه همینطور به فکر من هستن از یه طرفم خانواده همسرم از اون آدم هایی بیخیالی هستن ک همه حرف میزنن و براشون مهم نیست بقیه ناراحت میشن یا نه و با سکوتم نه تنها کمتر نشد بلکه بدتر شد اما الان که با احترام جوابشون میدم یا مثلا با یکم لحن بالا دیگه اون مسئله رو دیگه پیش من عنوان نمیکنن و اینکه درسته اگه همسرم از من دفاع کنه چیزی درست نمیشه ولی حداقل من میفهمم یکی رو دارم ک بتونم هم من و به خاطر وجود بچه ام بهش اعتماد کنم . و در مورد اینکه این مشکلات کمتر بشه باور کنید من تا جایی ک بتونم بی احترامی اصلا نمیکنم و چیزی نمیگم ولی اصلا درک نمیکنم چرا همچین شخصیتی دارن مثلا بارها همسرم به خانواده اش گفته همسر من باردار هست و ممکن هست تا صبح ۸ یا ۹ بخوابه و نیاز به استراحت داره اما نمیدونم اسمشو چی بزارم اما هر صبح زودتر زنگ میزنن یا مثلا بی خبر میان پشت در خونه زنگ میزنن یه رفتارهایی انجام میدن ک من اصلا درک نمیکنم یا مثلا اگه بفهمن همسرم یه کاری برای من انجام داده مثلا جارو برقی کشیدن زنگ میزن فلان و غیره ک چرا پسر من کار میکنه خسته شده اما خودش هروقت دلش بخواد زنگ میزنه شب دور موقع یا صبح زود و هرکاری کنه اشکالی نداره از نظر من اشکالی نداره مادرش هست تا اونجایی ک میتونه هرکاری خواست انجام بده اما اینکه اینطوری با من رفتار میکنن منم باعث شده حساس بشم ...

من یکی از دلایلی ک سعی میکنم  هنوز با همسرم راه بیام و باهاش هنوز حرف بزنم تا مشکلاتمون رفع بشه به خاطر بچه ام هست دلم نمیخواد دیگه بچه ام ناراحت باشه وگرنه یه وقتا یه جوری رفتار میکنه ک انگار بی اهمیت ترین فرد روی زمین منم یا خیلی چیزای دیگه اما در کنار اینا خیلی اخلاق های خوبی هم داره اما یه وقتایی باعث میشه ک اون خوبی ها به چشمم نیاد

نمیدونم گناه این بچه چیه ، اما بخدا خیلی خستم داغونم نمیکشم شما شاید فکر کنید من به خاطر این مشکلات هست اینطوری میگم به خدا ک نه اینا کم اهمیت ترین موضوع هستن و فقط برای مثال عنوان کردم نمیدونم احساس میکنم ایمانو از دست دادم احساس میکنم ناشکر شدم نمیتونم درست تصمیم بگیرم همش به خودم میگم چرا خدا به من نگاه نمیکنه در صورتی ک خودمم میدونم ناشکری دارم میکنم اما به خدا ک دیگه خستم نمیتونم بفهمم چی درست هست چی نیست چیکار کنم چیکار نکنم نمیدونم فقط میدونم دلم تنهایی میخواد دلم نمیخواد بچم مثل خودم باشه
 

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 11318