مجموعه «ترور» که با موضوع جذاب ترور ناکام سردار شهید قاسم سلیمانی ساخته شده است، با ضعف شدید در متن و کیفیت ساخت، عملاً به یک عملیات با هدف ترور هنری حاج قاسم تبدیل شده است.
با آغاز پخش مجموعه داستانی «ترور» روایت تصویری بر محور یکی از بهترین و جذابترین سوژههای سیاسی-امنیتی چند سال گذشته و یا شاید تاریخ انقلاب، روی آنتن تلویزیون رفت. با تماشای اولین قمست پرسشی که به ذهن میرسید این بود که چه طور ممکن است کاری که درباره ترور شخصیت کم نظیر حاج قاسم سلیمانی ساخته شده است، تا این اندازه ضعیف باشد، اما با پخش قسمتهای بعدی آن پرسش به این پرسش بدل شد که چه طور ممکن است کاری از این ضعیفتر و پراشکالتر ساخت؟
با این که تهیهکننده و نویسنده «ترور»، سابقه ساخت مجموعه بسیار دیدنی و محبوب و کمنظیر «گاندو» را در کارنامه دارند، عجیب است که هرچه اشکال در تولیدات ضعیف است، یکجا در این کار جمع شده است.
حرکات و زومهای آماتور دوربین، استفاده به شدت مبتدیانه از موسیقی -به طوری که بعضاً تا پایان یک قسمت موسیقی قطع نمیشود- و تعداد بالای بازیهای ضعیف، تماشای «ترور» را نه تنها خسته کننده، که کشنده کرده است.
وضعیت دیالوگنویسی «ترور» به خودی خود برای به فضاحت کشیدن یک اثر نمایشی کافی است. آنچه در دیالوگهای ترور میبینید مجموعهای است از جملات کلیشهای و تکراری یا شعارزده، گفتگوهای بیمعنا و بیمنطق، بیان بد و تصنعی جملات، توضیح سادهترین مسائل در قالب تحلیل -که بعضاً حتی برای مسئولان اطلاعاتی مافوق ارائه میشود- سؤالات بچهگانه نیروهای اطلاعاتی از همرده یا مافوق درباره مسائل امنیتی یا سیاسی - مانند سؤال سبحان از حاجی درباره هدف تروریستها از قربانی کردن بچههای دانش آموز- و دیالوگهایی که حتی بدون در نظر گرفتن شخصیتها و رابطهها، به خودی خود دارای اشکال است. خوب است برای نمونه به چند مورد اشاره کنیم.
یک
سبحان: یه چیزی ذهن من رو مشغول کرده...
حاجی: چی میخوای بگی؟
سبحان: پس شما هم دارید به همون چیزی که من فکر میکنم، فکر میکنید.
دو
هانا (خطاب به شوهرش): این که یه برههای بین من و تو رابطهای بوده، مربوط به گذشته است... اگه میخوای بدونی اون وقتا برام مهم بودی یا نه، بودی؛ هنوز هم هستی؛ ولی این هیچ ربطی به مسائل عاطفیمون نداره.
سه
بنگاه دار خطاب به مشتری(شوهر هانا): من باز نگاه میکنم (درباره موارد مناسب) اگر چیزی بود، باز به ما سر بزن.
جدا از مسائل فنی، خود داستان هم بیاشکال نیست؛ به طوری که در همان قسمت اول، بیننده از خود میپرسد مدافعان حرم چطور ساختمانها را پاکسازی میکنند که تک تیرانداز و آرپیجی زن داعشی را نمیبینند؟ یا نیروهای اطلاعاتی چطور در روزی که به دنبال عوامل بمبگذار میگردند، به مرد عروسکپوش مشکوک نمیشوند؟!
تعجب از ساخت اثری با این شدت از ضعف، وقتی بیشتر میشود که میبینیم تهیه کننده و نویسنده «ترور»، گاندو و هوش سیاه را در کارنامه خود دارند و خیرالله تقیانیپور نیز سابقه کارگردانی دو قسمت «نجلا» را دارد.
کاری با این کیفیت برخلاف آنچه بعضی عوامل تولید «ترور» گفتهاند، نه تنها در راستای تکریم و تعظیم شهید سلیمانی نیست، بلکه میتوان گفت ترور هنری حاج قاسم است؛ چرا که گذشته از شبهاتی که با تماشای این اثر ممکن است درباره تواناییهای نیروهای نظامی و امنیتی برای بیننده ایجاد شود، اولاً یک موضوع ناب برای ساخت اثر نمایشی عملاً سوخته است و ثانیاً کارهای بعدی با موضوعات مشابه پیشاپیش با ذهنیت منفی مخاطب روبهرو هستند.