وجود علاقه و احساس نسبت به یک اعتقاد، منافاتی با اقامه استدلال برای آن ندارد. عقل هم متعلق ایمان را نشان میدهد و هم در محکم ساختن پایههای ایمان نقش دارد.
پذیرش دین و ایمان به آن، امری عقلی است یا ریشه در احساسات و گرایش انسانها دارد؟ برخی ممکن است بین این دو تنافی ببینند و با این فرض ذهنی که امور احساسی، چیزی بیش از سلیقه و ذوق را منعکس نمیکنند، نتیجه بگیرند که دین امری استدلالی و در چارچوب منطق نیست. میتوان شبهه احساسی بودن پذیرش دین را با عباراتی دیگر اینگونه تقریر کرد: دلیل واقعی اینکه برخی مردم دین را میپذیرند هیچ ربطی به استدلال ندارد. آنها دین را به دلایل احساسی میپذیرند. امور احساسی، سلیقهای و فاقد ضابطه کلی و محکم هستند. پس پذیرش دین امری بیضابطه است و اقامه دلیل برای باور دینی تنها استدلالسازی و دلیلتراشی به نفع چیزی است که دوستش داریم.
ایمان چیست
ایمان، تصدیق و پذیرش قلبی است که همراه با اراده و اختیار انسان و در پی علم یا باور تحقق مییابد. عمل خارجی از لوازم ایمان است و نه جزء ماهیت آن. انسان نمیتواند نسبت به مجهولِ صرف اعتقاد و باور قلبی پیدا کند و سر تسلیم در برابر مطلبی که اساساً نمیداند چیست، فرود آورد. حداقل آگاهی و شناخت نسبت به متعلق ایمان، پیش از ایمان آوردن، امری ضروری و گریزناپذیر است. روشن است که این پذیرش امری ارادی و اختیاری است و در ضمن آن نوعی گرایش و محبت نیز یافت میشود. انسان عموماً تسلیم امری میشود که آن را دوست دارد و چیزی را دوست میدارد که با خواستهها و علایق خویش متناسب و همراستا بداند. در مجموع نمیتوان تأثیر احساس و شوق را در شکلگیری اعمال اختیاری و ارادی از جمله ایمان انکار کرد. انصاف این است که انکار و رد کردن یک باور و عقیده نیز با گرایشها و احساسات انسان ارتباط دارد و چهبسا انسانی باوری را انکار میکند به این دلیل که آن اعتقاد یا پیروان آن را دوست ندارد. میل به آزادی افسارگسیخته[1] و حرص فراوان در انسان[2] اموری است که قرآن کریم به آن اشاره میکند.
آیا گرایش قلبی به پذیرش چیزی به معنای غیرعقلانی بودن آن است؟!
نمیتوان دلایل عقلی که یک ملحد برای انکار خدا میآورد را با تکیه بر این مطلب که این شخص الحاد را دوست دارد، رد کرد. باید استدلال و دلیل او بررسی و واکاوی شود. ابطال یک استدلال عقلی با استناد به روحیات مستدل مغالطه است. همانگونه نمیتوان ایمان مؤمنان را با این ادعا که آنان به دین و معنویت گرایش و علاقه دارند، نادیده گرفت و انکار کرد. اساساً ایمان با عقل بهخودیخود ناسازگاری و تضادی ندارد. روشن است که یک نظام اعتقادی را میتوان مورد ارزیابی عقلانی قرار داد.
احساس به معنای گرایش فطری امری همگانی
اگر منظور از احساس، صِرف خوشایند شخصی نباشد؛ بلکه گرایش فطری انسانها به توحید و خداپرستی مدنظر قرار بگیرد، میتوان مدعی شد که یکتاپرستی و میل به کامل مطلق از گرایشهای سرشتی هر انسانی است[3] و چنین میلی ازآنجاکه فطری است با علم حضوری و شهودی یافت میشود. این احساس نهتنها منافات با استدلال عقلانی بر اعتقاد به خدا و یگانگی او ندارد؛ بلکه خود میتواند به مثابه یک استدلال شهودی و فطری بر حقانیت وجود خدا و توحید به کار رود.
پینوشت:
[1]. قیامة: 5.
[2]. معارج: 19.
[3]. روم: 30.