دلائل ما بر جواز قسم به غير خدا

12:27 - 1392/10/05

دلائل ما بر جواز قسم به غير خدا

دليل اول

قرآن مجيد، پيشواى اعلا و ثقل اكبر و الگوى زنده هر مسلمانى است. در اين كتاب ده ها قَسَم به غير خدا وارد شده است كه گردآورى همه آنها موجب اطاله بحث مى شود.
خداوند، تنها در سوره شمس، به نُه چيز از مخلوقات خود سوگند خورده است كه عبارتند از :
«خورشيد، نور خورشيد، ماه، روز، شب، آسمان، زمين و نفس انسانى» . (25)
همچنين در سوره «نازعات» ، به سه چيز (26)، و در سوره «مرسلات» به دو چيز (27) سوگند ياد شده است. و در سوره هاى «بروج» ، «طارق» ، «قلم» ، «عصر» و «بلد» نيز قسم ياد شده است.
و همچنين نمونه هاى ديگرى از اين آيات را ملاحظه مى فرماييد :
«وَالتّينِ وَالزَّيْتُونِ وَطُورِ سِينينَ وَهذا الْبَلَدِ الأَمِينِ» (28)
«سوگند به انجير و زيتون، سوگند به طور سينا، سوگند بدين شهر امن و امان (مكه معظمه)»
«وَاللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَّلى» (29)
«سوگند به شب تار، هنگامى كه جهان را در سياهى بپوشاند و قسم به روز هنگامى كه عالم را به ظهور خود روشن سازد.»
«وَالْفَجْرِ وَلَيال عَشْر وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ وَاللَّيْلِ اِذا يَسْرِ» (30)
«سوگند به صبحگاهان و قسم به ده شب (اول ذيحجه) و سوگند به جفت (كليه موجودات عالم) و به خود (ذات خداوند يكتا) و قسم به شب تار هنگامى كه به روز مبدل مى گردد.»
«وَالطّوُرِ وَكتاب مَسْطُور في رِقٍّ مَنْشُور وَالْبَيْتِ الْمَعْمُورِ وَالسَّقْفِ الْمَرفُوع وَالْبَحْرِ المَسْجُورِ»
«سوگند به كوه طور و كتاب نوشته شده در صفحه اى گشوده، و سوگند به بيت معمور (خانه آباد) قسم به سقف افراشته شده آسمان و سوگند به درياى پرتلاطم.»
«لَعَمْرُكَ اِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ» (31)
«اى پيامبر به جانت سوگند كه آنها در مستى شهوات خود سرگردانند.»
آيا با اين سوگندهاى متوالى كه در قرآن آمده است، مى توان گفت كه سوگند به غير خدا شرك است و حرام؟!
قرآن كتاب هدايت، اسوه و الگو است. اگر چنين چيزى بر بندگان خدا حرام بود، لازم بود تذكر دهد و بگويد اين نوع سوگندها از خصايص خدا است.
برخى از بى ذوقها كه از اهداف قرآن آگاهى ندارند، چنين پاسخ مى گويند كه : ممكن است صدور چيزى از خدا زيبا باشد و صدور همان چيز از غير او نازيبا! ولى پاسخ آن روشن است؛ زيرا اگر واقعاً واقعيت سوگند به غير خدا شرك و تشبيه غير خدا به خدا است، چرا چنين شرك على الإطلاق و يا شرك كوچك را خود خدا مرتكب شده است؟ آيا صحيح است كه خدا عملا براى خويش شريكى قائل گردد و غير خدا را از چنين شركى باز دارد؟!

دليل دوم

پيامبر گرامى در مواردى به غير خدا سوگند ياد كرده است؛ از آن جمله :
1 ـ حديثى از صحيح مسلم :
«جاءَ رجلٌ اِلَى النَّبِىِّ فَقالَ يا رَسُولَ الله أَىُّ الصَّدَقَةِ أُعْظَمُ أجْراً؟ فَقالَ اَما وَأبيك لتُنَبِّأَنَّهُ اَنْ تَصَدَّقَ وَأَنْتَ صَحيحٌ شحيحٌ تَخشَى الْفَقْرَ وتَأْمُلُ الْبَقاءَ» (32)
«مردى حضور پيامبر آمد و گفت : اى پيامبر خدا، پاداش كدام صدقه بزرگتر است؟ فرمود سوگند به پدرت از آن آگاه مى شوى و آن اين كه صدقه دهى در حالى كه سالم و به آن حرص دارى، از فقر مى ترسى و به فكر زيستن در آينده هستى.»
2 ـ و باز حديث ديگر از صحيح مسلم :
«جاءَ رَجُلٌ اِلى رَسُولِ اللهِ مِنْ نَجْد، يَسْأَلُ عَنِ الاْسْلامِ، فَقالَ رَسُولُ اللهِ ـ صلّى الله عليه ]وآله[ وسلّم ـ : خَمْسُ صَلَوات فِي الْيَوْمِ وَاللَّيْلِ، فَقالَ : هَلْ عَلَىَّ غَيْرُهُنَّ؟ قالَ : لا، اِلاّ اَنْ تَطَوَّعَ، وَصِيامُ شَهْرِ رَمَضانَ، فَقالَ : هَلْ عَلَىَّ غَيْرُهُ؟ قال لا، اِلاّ اَن تَطَوَّع، وَذَكَرَ لَهُ رَسُولُ اللهِ ـ صلّى الله عليه ]وآله [وسلّم ـ الزَّكاةَ فَقالَ : هَلْ عَلَىَّ غَيْرُهُ؟ قالَ لا، إلاّ اَنْ تَطوعَ، فَأَدْبَرَ الرَّجُلُ وَهُوَ يَقُولُ : واللهِ لا أزِيدُ عَلى هَذا ولا اَنُقُصُ مِنه، فَقالَ رَسُولُ اللهِ أَفْلَحَ وأَبِيهِ اِنْ صَدَقَ، وَدَخَل الْجَنَّةَ وَأَبِيهِ اِنْ صَدَقَ» (33)
«مردى از اهل نجد به حضور پيامبر رسيد و از اسلام سؤال نمود، پيامبر فرمود : پايه هاى اسلام عبارت است از :
الف ـ پنج نماز در روز و شب، مرد نجدى گفت : آيا غير از اينها باز نمازى هست؟
فرمود : خير، مگر بطور مستحب.
ب ـ روزه ماه رمضان، آن مرد پرسيد : غير از آن باز روزه اى هست؟ فرمود : خير، مگر به طور مستحب.
ج ـ زكات، آن شخص پرسيد آيا زكات ديگرى هست؟
فرمود : خير، مگر بطور مستحب.
آن مرد حضور پيامبر را ترك كرد در حالى كه مى گفت : نه كم مى كنم و نه زياد. پيامبر فرمود : بر پدر وى سوگند رستگار مى شود، اگر راست گفت، بر پدر وى سوگند وارد بهشت مى شود اگر راست بگويد.
3 ـ حديث از مسند احمد حنبل :
«فَلَعَمْرِي لاَِنْ تَكَلَّمَ بِمَعْرُوف وَتنهْى عَنْ مُنكَر خيرٌ مِنْ أنْ تَسْكُتَ.» (34)
«به جانم سوگند. اگر امر به معروف و نهى از منكر كنى بهتر است از اين كه سكوت نمايى.»
و باز احاديث ديگرى در اين رابطه وارد شده كه نقل يك يك آنها به طول مى انجامد. (35)
اميرمؤمنان على بن ابيطالب ـ ع ـ كه نمونه عالى تربيت اسلامى است در خطبه ها و نامه ها و كلمات خود بطور مكرر به جان خود سوگند ياد كرده است. (36) و خليفه نخست هم حتى در سخنان خود به پدر فرد مخاطب خويش سوگند ياد مى كند. (37)

آئين وهابيت