نه از ازدواج خوشم میاد نه از همسرم!

12:40 - 1394/02/11

سلام
من 30 سالمه و دو خواهر کوچکتر دارم که هردوشون ازدواج کردند خودم هم خواستگاران زیادی داشتم به تازگی خواستگاری برام اومده که خیلی خوبه ولی من اصلا از اون خوشم نمیاد ئلی به اسرار خانوادم که شاید دیگه خواستگاری با این شرایط و یا شاید اصلا نیاد جواب مثبت دادم
دائم دارم گریه میکنم من کلا از ازدواج خوشم نمیاد امیدم این بود که حداقل از همسرم خوشم بیاد که اینم این جوری شد
خیلی میترسم نمیدونم چه کار کنم؟

http://btid.org/node/64056
تصویر توفیقی

جمع بندی موضوع:

پاسخ زیر اولین پاسخ به این سوال میباشد که به طور کلی نسبت به این موضوع مشاوره و راهنمایی داده شده است بعد از آن در قالب گفتگو میان سوال کننده و کاربران و مشاورین به صورت جزیی تر به مباحث و مشکلات پرداخته شده است که میتوانید مطالب را از انتها به سمت بالا پیگیری نمایید:

سلام
از اعتماد شما به این مجموعه تشکر میکنم.

شما با دو نگرانی روبرو هستید یکی عدم علاقه به اصل ازدواج و دیگری ازدواج با این نامزد به اصرار خانواده.

میل به ازدواج یک نیاز عاطفی و غریزی است که در وجود همه انسانها قرار دارد کسی که با این میل مخالفت میکنه باید حداقل برای خودش دلیل داشته باشه. کاری که باید انجام بدید اینه که دلیل خودتون رو روی کاغذی بنویسید و یکی یکی آنها را بررسی کنید و سعی کنید آن را به چالش بکشید.

چون شما به دلایل خودتون اشاره نکردید چند نکته مهم بیان میکنم شاید مسئله شما هم همین باشه:

1-    گاهی اوقات آرمانگرایی و کمالگرایی موجب میشه انسان به هیچ خاستگاری تمایل پیدا نکنه چرا که هیچ خاستگاری نمیتونه اونی باشه که در رویاهاش خلق کرده.همچنانکه شما مطمئنا اونی نیستید که همسر آینده تان در ذهنش میپرورانده.

2-    مشاهده الگوی ناموفق زناشویی، زشت دانستن  یا حتی ترس از روابط زناشویی، بیماری و یا مشکل جسمی خاص، وابستگی شدید به پدر و مادر،محدویت های ازدواج، ترس از مسولیت پذیری،فرزنددار شدن، نگرانی از ناسازگاری و... همه میتواند دید شما را نسبت به ازدواج خراب کند که البته نگرانی از این مسایل تا حد کمی طبیعی است اما اگر تنها به همین سختی ها و مشکلات فکر کنید طبیعیه که نگرانی شدید بشه آنچه لازمه که بعد از در نظر گرفتن این نگرانی ها مورد توجه قرار دهید اینه که بدانید برای دوری از همه این مشکلات مهارتهای خوبی هم وجود داره و میتونید با بکار گرفتن آنها زندگی موفق و شادی برای خودتون ایجاد کنید.

3-    اگه اینجوری حس میکنید که باید قبل از ازدواج با نامزدتون عاشق هم باشید اشتباهه. برخی جوانها میگن خواستگارمون جذاب نیس چون توی دلمون ننشسته ویا میگن هیچ حسی بهشون نداریم! این طبیعیه چیزی که مهمه اینه که در ملاکهای اصلی تفاهم داشته باشید؛ عشق و علاقه مهارتهای خودش داره که باید در طول عقد و در زندگی زناشویی انجام داد و بهش رسید.

4-    گاهی اوقات عدم تمایل به ازدواج و یا دوست نداشتن نامزدی که ایدآلها و ملاکهای اصلی رو داره یه حس و حالیه که هیچ دلیل منطقی براش نمشه پیدا کنید در این صورت این تکنیک میتونه کمکتون کنه: جایی خلوت بنشینید و این سوال مهم را از خودت بپرس که «وقتی نگرانم و یا از شدت ناراحتی گریه میکنم چه فکری از ذهنم میگذره؟» حتی ممکنه فکرهایی باشه که مسخره به نظر برسه همه اونها را در قالب یک جمله بنویس  سپس روزی چند بار اینکار را انجام بدید: تمرکز کنید باغی زیبا و آرامش بخش با تمام جزییات درخت ، رودخانه،پرنده و...را در ذهن خود تجسم کنید مهم تر از همه آرامشی است که باید به دست آورید سپس تصور کنید که برگهای زیبا از درخت جدا شده روی نهر آب افتاده و در حال حرکت هستند شما آن جملات و افکار ناخوشایندی که در ذهن داشتید را یکی یکی مرور کنید سپس روی برگها قرار بدهید و در حالی که از شما دور میشه باهاش خدا حافظی کنید.

5-    در مورد فواید ازدواج مطالعه کنید و سعی کنید روی چیزهای بد و ناگوار زندگی تمرکز نکنید سعی کنید روی چیزهای خوب تمرکز کنید.

زندگی شاد و زیبایی را برایتان آرزومندم.

تصویر توفیقی

از من می خواد با پیراهن و شلوار تو خونه باشم چیزی که عجیب بود برام معمولا مردها می خوان همسراشون لباس های شاد و باز بپوشن...

اینکه از تو میخواد با پیراهن و شلوار باشی ممکنه به خاطر این باشه که تا حالا با دوستاش که مرد بودن نشست و برخواست داشته و شاید تا حدودی طبیعی باشه. شما باید  توی خونه هر جوری اون دوست داره بپوشی بپوش اینجوری اونو بیشتر به خودت جذب میکنی.

یه نکته مهم اینکه سعی کنید وقتی با هم بیرون میرید مثلا پارک یا تفریح و... قسمتی از صحبتهاتون رو بزارید در مورد مشکلات و نظرات همدیگر و با همفکری هم سعی در پیدا کردن راه حل برای رسیدن به تفاهم  باشید.البته با ظرافت کامل که یه وقت توی ذوق نزنه.

اگه این فکر توی ذهنته که این شوهر اونی نیست که میخواستم و یا افکاری شبیه به این حتما از خودت این فکر رو دور کن و الا در رفتار و گفتارت اثر میذاره و باعث ناامیدی و پایین امدن عزت نفس در هر دوتون میشه و کم کم به مشکلات حادتر بر میخورید.

ابراز عشق و محبت به هم و ظاهر کردن لبخند و شادی در مقابل همدیگر باعث جلب رضایت میشه و در صورت وجود مشکل بهتر میشه با اون مشکل مقابله کرد.پس لبخند، محبت، ابراز عشق فراموش نشه.

 

تصویر avakhanoom
نویسنده avakhanoom در

cheekyدیگه گلیه نکن توتازه یک هفتس عقد کردی وارد رابطه جدید شدی .

تصویر atie
نویسنده atie در

من كه اين اخلاقشو نمي تونستم الان فهميدم فک می کردم مثه اوناست

تصویر atie
نویسنده atie در

چون خانوادش خیلی خوب بودن ازدواج کردم

تصویر احسان ا

ینی چی??!!!surprise
مگه میخواستی با خونوادش زندگی کنی??

تصویر atie
نویسنده atie در

من تو این 1 هفته فهمیدم به هیچ کدوم از حرف های همسرم نمی تونم اعتماد کنم چون با هر کسی حرف میزنه نظرش عوض میشه
از من می خواد با پیراهن و شلوار تو خونه باشم چیزی که عجیب بود برام معمولا مردها می خوان همسراشون لباس های شاد و باز بپوشن وقتی اعتراض کردم گفت حالا جلو خودم عیب نداره در صورتی که من بلوز و شلوار معمولی پوشیده بودم
من اصلا عادت ندارم بیرون آرایش کنم نکنه اصلا خیلی کم ولی واسه شوهرم دوس دارم آرایش کنم وقتی تو خونه آرایش کردم ناراحت شد گفت چرا بیرون آرایش نکردی در صورتی که خانواده خیلی معتقدی هستند
دائم من حرف میزنم حتی تو جلسات خواستگاری هم من همش حرف میزدم اون اصلا از من هیچ سوالی نپرسید و فقط جواب سوالهای منو خیلی کوتاه داد حالا پیش خانوادش میگه خیلی کم حرفه
وقتی زنگ میزنه خونه ام می پرسه کی هست اونجا تمام اعضای خونوادمو می پرسه کجان که خیالش راحت بشه کسی به حرفامون گوش نمیده
موندم چکار کنم

تصویر احسان ا

خب شما که اصلا ازدواج دوست نداشتی و از اون آقا هم خوشت نمیومد، برای چی باهاش ازدواج کردی??
حالا هم زندگی خودتو خراب کردی، هم زندگی اون آقا رو
به این کار شما میگن از هول حلیم افتاد تو دیگ
حتما بخاطر موقعی خوب شغلی یا مالی باهاش ازدواج کردی

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

سلام خواهر عزیزم
شما باید به ایشون زمان بدید و انتظار اون همسری که باید باشه زو الان نداشته باشید.هم ایشون و هم شما تازه ازدواج کردید و زمان میخواد تا اولا خودتون رو توی ازدواج پیدا کنید و بعد به نیازهای همسرتون بپردازید.فقط محبته که حلال مشکلات و تسهیل کننده روابط شما.بذارید متوجه بشه که شما دوستش دارید و به عنوان همسر بهش احتیاج دارید..آروم آ روم و با محبت نیازهای خودتون رو نرم بهش در رفتار یا گفتار بگید.و بعد از اینکه نیازتون به دست ایشون رفع شد با خوشحالی و قدر دانی و تشکر ایشون رو به این روند تشویق کنید تا باز هم برای شما هر کاری که از دستش بر میاد بکنه تاهم شما رو عاشق خودش بکنه و هم خودش به وجود خودش افتخار کنه که برای شما ارزشمنده.
در مورد مسائل جنسی هم به مرور به پختگی میرسید تا رضایت بوجود بیاد.برای دو جوانی که پاک زندگی کردند ابتدای کار خصوصا در این زمینه خامی وجود داره ولی به مرور برطرف میشه البته با کمک مطالعه و ... ای که مشروع باشه و حلال.

تصویر توفیقی

"دعواها شروع شد دیگه" ممکنه این تکه کلامش باشه یا بخواد با این جمله بگه مایل نیستم در این زمینه (که مشغول صحبت بوده اید) بحث رو ادامه بدیم.

دو نکته رو مد نظر داشته باشید یکی اینکه نسبت به این جملات حساسیت به خرج ندهید و در صورت تکرار، ادامه بحث در آن موضوع را به زمان دیگه و با بیان دیگه موکول کنید دوم اینکه در صحبت با همسرتون از کلمات محبت امیز بیشتر استفاده کنید.

تصویر babak20
نویسنده babak20 در

مطمئن باش اینی که گفتید مشکل خیلی از جوانان ماست. حیف ک مجبوریم ازدواج کنیم وگرنه کدام عاقلی در شرایط فعلی اقتصادی دست خالی ازدواج می کنه و خودشو با انداختن زیر وام و بدهی خفه می کنه . مسئله مالی یکیش و مسائل عاطفی و زناشویی هم اون یکیش اونم توی روزگاری ک خودتون دارید می بینید چه خبره

تصویر atie
نویسنده atie در

ممنون از راهنمایی هاتون
خودم خیلی مطالعه میکنم تو این زمینه ولی همسرم اصلا اهل مطالعه نیس
اون حتی طرز برخورد با منو به عنوان همسرش نمی دونه من باهاش خیلی معمولی بدون اینکه هیچ خشمی تو صدام یا رفتارم باشه حرف میزنم چیزی که می خوام اون جوری که دلم می خوتد باشه زود میگه دعوا ها شروع شد دیگه
واقعا موندم

تصویر توفیقی

"دعواها شروع شد دیگه" ممکنه این تکه کلامش باشه یا بخواد با این جمله بگه مایل نیستم در این زمینه (که مشغول صحبت بوده اید) بحث رو ادامه بدیم.

دو نکته رو مد نظر داشته باشید یکی اینکه نسبت به این جملات حساسیت به خرج ندهید و در صورت تکرار، ادامه بحث در آن موضوع را به زمان دیگه و با بیان دیگه موکول کنید دوم اینکه در صحبت با همسرتون از کلمات محبت امیز بیشتر استفاده کنید.

تصویر یاسمین زهرا

به نام خدا

ابجی مردها عین بچه ها میمونن باور کن..خیلی راحت از همسرشون تاثیر میپذیرن البته به شرطی که دوسش داشته باشند
ما خانوما یه سلاح قوی داریم بنام محبت اینو خرج شوهرت کن...میدونم میخای بگی دوسش نداری و یا شاید بدت میاد ازش و چیزایی شبیه این ازت یه سوال دارم میخای زندگیت بهتر شه یا نه میخای طلاق بگیری  و بگی مهرم حلال جونم ازاد؟؟؟
اگه میخای زندگی کنی پس سفت و سخت بچسب به زندگیت ..خوبی های اقای همسر رو برا خودت برجسته کن cheeky..حس میکنم همسرت متوجه شده دوسش نداری بخاطر همینم عصبی میشه مقابلت مردا از هیچی مثه نپذیرفته شدن بیزار نیستند یه جورایی همسرت حس میکنه اقتدار و غرورش شکسته شده چون نتونسته تو رو علاقه مند کنه بنابراین احساس شکست میکنه بنابراین با پرخاشگری بروزش میده

ابجی من معتقدم هر مردی رو یه زن تربیتش میکنه نه با زور نه با اجبار نه با ترس بلکه با محبت ..با محبتش و دوست داشتنش همسرش همونی میشه که میخاد کدوم ادمی هست که از محبت بیزار باشه؟ از دوست داشته شدن بدش بیاد؟ با رفتارت بهش یاد بده چطور باهات رفتار کنه

این پروسه زمانبره عزیزم تو باید صبور باشی خیلی صبور (البته بشرطی که بخای زندگی کنی و ان شاءالله که همینطوره) با محبتت با علاقه ات و با زبان نرم و رفتار درست طوری که غرورش نشکنه بهش یاد بده که با خانومش چطور رفتار کنه
ابجی جان مخلص کلام :یـــــــــــــــــــــــــادش بده cheeky
روابط زناشویی باعث میشه محبت زن و شوهر بهم خیلی بیشتر بشه و پایه های زندگیشون محکم تر بشه سایت های مختلفی هستند که میتونند کمکت کنند و بر ترست غلبه کنی
همسرتو دوست داشته باش و با کمک گرفتن از خدا زندگیتو بساز
باصفا باشی دوستم و خوشبخت باشی الهی 

تصویر iman70
نویسنده iman70 در

سلام،   خواهر من هم  نسبت به مردها متنفر بود میگفت  اصلا نمیخوام ازدواج کنم ولی با کلی جرو بحث و غیره راضی شد( نمیگم کار درستی کردیم  ولی خب) اوایل زندگی خیلی با شوهرش بد تا میکرد شوهرشم تحمل میکرد (البته اون چیزی که ما میدیدیم این بود ولی خواهرم میگفت شما نشناختینش) بعد چند ماه دیگه تحمل نمیکرد شوهرش و دعواهای بدجور میکردن خب هر ادمی یه کششی داره دیگه ولی الان بعد دو سال هم خواهرم کوتاه میاد هم اون و خدارو شکر مشکلی ندارن فقط نذار دلتون نسبت به هم چرکی بشه یعنی اگه مشکلی هم با رفتارش داری باهاش صحبت کن ولی با جرو بحث نه چون از دلش بری دیگه سخته ترمیم رابطتون.

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

اون آقا  رو بدبخت تر نکن.

تصویر توفیقی

بهتون تبریک میگم انشا الله زندگی شیرینی داشته باشید با یاد خداوند متعال و توکل بر او زندگی مشترکی را که آغاز کرده اید بدون هر گونه نگرانی به پیش ببرید خداوند هم کمکتان خواهد کرد.

در مورد ترس از روابط زناشویی باید توجه داشته باشید که این نگرانی در ابتدای کار تقریبا عادیه و شاید خیلی از خانمها این ترس شما را تایید کنند اگر چه به مرور زمان این نگرانی برطرف میشه اما برای مقابله با این نگرانی و ایجاد نشدن تجربه ناخوشایند در این زمینه شما میتوانید با پزشک متخصص زنان و یا ماما این مسئله را مطرح کنید و از او بخواهید تا شما را راهنمایی کند.(توجه داشته باشید که مطرح کردن این مشکل با اطرافیان(خانمها) ممکنه نگرانی شما را افزایش بده)

در مورد محدود شدن هم دقیقا مشخص کنید که با چه محدویتی روبرو خواهید شد؛ برخی محدودیتها لازمه تشکیل یک زندگی خوب و شاده مثلا ممکنه شما خونه دوستتون زیاد رفت و آمد داشتی حالا با ازدواج محدود تر میشه؛ یا اینکه به خاطر علاقه شدید به پدر و مادر کاملا به حرف اونها هستید اگر چه این خوبه اما وقتی وارد زندگی با همسر میشید نباید این انتظار را داشته باشید که زندگیتون بر اساس حرف آنها و احیانا در مخالفت با هسرتون اداره کنید. اینها لازمه طبیعی زندگی مشترکه؛ اما هیچ کس از این محدودیتها ضرر نکرده بلکه در راستای تقویت زندگیه . حتی این محدودیتها برای همسر شما هم وجود داره اگه همسر شما پس از ازدواج بگه نمیخوام دچار محدودیت بشم و مثلا ارتباط با دوستانش را در سطح گسترده ای ادامه بده این به زندگی لطمه میزنه. نکته بعد اینه که شما میتونید پس از مشخص کردن اون محدویتی که در ذهنتون هست با همسرتون مشورت کنید و در موردش صحبت کنید و به نتیجه برسید. این یه مهارتیه که میتونه موجب توافق در زندگی مشترک بشه.

اما در مورد ایدآلهاتون؛ چون شما باهم ازدواج کرده اید و باید این مسیر را ان شاالله تا آخر عمر با هم به خوبی و شادی طی کنید این نکته را بگم که دیگه به فکر اون ایدآلها نباشید شما باید زندگی جدید را با هم بسازید بهترین کار اینه که از حالا سعی کنید با روحیات هم آشنا بشید و با هم در مورد زندگی آینده به گفتگو بنشینید. احیانا توقعات را کنار بگذارید و به دنبال یافتن دو نوع مهارت باشید یکی مهارتهای تقویت زندگی (از قبیل چگونگی محبت کردن به هم و عاشق شدن، مهارتهای خوب گوش کردن و به جا حرف زدن، چگونه انتقاد کردن و...) و دیگری مهارتهای مقابله نا سازگاریها که اگه مشکلی توی زندگی بوجود اومد چگونه میتوان با موفقیت آن را حل کرد.

البته این نکته هم بگم که وارد زندگی جدید شدن اینقدرها هم سخت نیس و خیلی از مهارتها و اطلاعات مورد نیاز زندگی را خودتون به مرور زمان و در طول زندگی خواهید آموخت و تجربه میکنید.

با یه مثال نکته اخر هم بگم انشا الله مفید هست: سیستم بدن ما طوریه که اگه مشکلی در جسم ایجاد بشه خودش شروع میکنه به درمان البته اگه انسان اطلاعاتی در این زمینه داشته باشه میتونه بهتر به درمان کمک کنه و حتی در برخی موارد مراجعه به پزشک باید انجام بگیره تا صد در صد خوب بشه؛ مسایل روحی و روانی هم همین طوره خود سیستم ذهنی و روحی انسانها  به دنبال یافتن راه های سازگاری فردی و اجتماعی هستند و در بسیاری از موارد هم موفق میشوند اما با آشنایی و مطالعه این مهارتها خیلی بهتر میشه کمک کرد و احیانا در برخی موارد مراجعه به مشاور هم باید انجام بگیره مثل مشکل جسمی .

موفق باشید

تصویر احسان69

خواهر من. یه بچه وقتی متولد میشه خیلی گریه میکنه چون مدتها تو عالم دیگه ای بوده وارد عالم جدید شده وآرامش قبلیرو نداره. شماهم چون تو این سن ازدواج کردی این طبیعیه که اولش چنین حالتی داشته باشی.شما زیاد به ازدواج فکر کردی و مشکلپسند شدی. دلیلش همینه. من یقین دارم که بعدٱ لذتشو میبری

تصویر atie
نویسنده atie در

سلام ممنون به خاطر جوابتون
الان من با همون آقا ازدواج کردم 2 روزه پیش
نگرانی ها و استرس های من بیشتر شده
علت این استرس ها
ترس از روابط زناشویی و اینکه اطلاعاتم تو این زمینه خیلی کمه
محدود شدن و این که ازدواج واسم مثه یک دیوار می مونه رو به روم
همسرم با اون ایده آل تو ذهن من 360 درجه فرق داره

تصویر yasin1366
نویسنده yasin1366 در

سلام 180درجه درسته نه 360درجهlaugh

تبریک میگم
مسائل زناشویی ترسی ندارد شما با تحقیق در سایت های معتبر می تونید کلی اطلاعات کسب کنید و علت ترس شما برداشت ذهنی اشتباهی هست که سالها در ذهن خود پرورش دادید و اینقدر گفتید تا باورتون شده در صورتیکه واقعیت چیز دیگری است و باید نوع نگاهتون اصلاح کنید

در مورد محدود شدن خب طبیعی شما به هر سازمانی هم قول میدید باید تابع قوانین اون سازمان باشید و ازدواج هم تقزیبا اینطور و محدودیت خاصی ندارد وفقط مسئولیت شما بیشتر خواهد شد که به مرور زمان با این مساله کنار خواهی امد

اما در مورد معیارهاتون اساسا هیچکس بی عیب نیست و هرفردی عیوب خاص خودش دارد پس چیز ایده ال وجود ندارد زیرا شما هر ایده الی هم نصیبتان شود باز هم عیوبی دارد
بنابراین بهتر است به فکر ساختن زندگیتان باشید البته صبر هم لازم است
 

تصویر توفیقی

سلام
از اعتماد شما به این مجموعه تشکر میکنم.

شما با دو نگرانی روبرو هستید یکی عدم علاقه به اصل ازدواج و دیگری ازدواج با این نامزد به اصرار خانواده.

میل به ازدواج یک نیاز عاطفی و غریزی است که در وجود همه انسانها قرار دارد کسی که با این میل مخالفت میکنه باید حداقل برای خودش دلیل داشته باشه. کاری که باید انجام بدید اینه که دلیل خودتون رو روی کاغذی بنویسید و یکی یکی آنها را بررسی کنید و سعی کنید آن را به چالش بکشید.

چون شما به دلایل خودتون اشاره نکردید چند نکته مهم بیان میکنم شاید مسئله شما هم همین باشه:

1-    گاهی اوقات آرمانگرایی و کمالگرایی موجب میشه انسان به هیچ خاستگاری تمایل پیدا نکنه چرا که هیچ خاستگاری نمیتونه اونی باشه که در رویاهاش خلق کرده.همچنانکه شما مطمئنا اونی نیستید که همسر آینده تان در ذهنش میپرورانده.

2-    مشاهده الگوی ناموفق زناشویی، زشت دانستن  یا حتی ترس از روابط زناشویی، بیماری و یا مشکل جسمی خاص، وابستگی شدید به پدر و مادر،محدویت های ازدواج، ترس از مسولیت پذیری،فرزنددار شدن، نگرانی از ناسازگاری و... همه میتواند دید شما را نسبت به ازدواج خراب کند که البته نگرانی از این مسایل تا حد کمی طبیعی است اما اگر تنها به همین سختی ها و مشکلات فکر کنید طبیعیه که نگرانی شدید بشه آنچه لازمه که بعد از در نظر گرفتن این نگرانی ها مورد توجه قرار دهید اینه که بدانید برای دوری از همه این مشکلات مهارتهای خوبی هم وجود داره و میتونید با بکار گرفتن آنها زندگی موفق و شادی برای خودتون ایجاد کنید.

3-    اگه اینجوری حس میکنید که باید قبل از ازدواج با نامزدتون عاشق هم باشید اشتباهه. برخی جوانها میگن خواستگارمون جذاب نیس چون توی دلمون ننشسته ویا میگن هیچ حسی بهشون نداریم! این طبیعیه چیزی که مهمه اینه که در ملاکهای اصلی تفاهم داشته باشید؛ عشق و علاقه مهارتهای خودش داره که باید در طول عقد و در زندگی زناشویی انجام داد و بهش رسید.

4-    گاهی اوقات عدم تمایل به ازدواج و یا دوست نداشتن نامزدی که ایدآلها و ملاکهای اصلی رو داره یه حس و حالیه که هیچ دلیل منطقی براش نمشه پیدا کنید در این صورت این تکنیک میتونه کمکتون کنه: جایی خلوت بنشینید و این سوال مهم را از خودت بپرس که «وقتی نگرانم و یا از شدت ناراحتی گریه میکنم چه فکری از ذهنم میگذره؟» حتی ممکنه فکرهایی باشه که مسخره به نظر برسه همه اونها را در قالب یک جمله بنویس  سپس روزی چند بار اینکار را انجام بدید: تمرکز کنید باغی زیبا و آرامش بخش با تمام جزییات درخت ، رودخانه،پرنده و...را در ذهن خود تجسم کنید مهم تر از همه آرامشی است که باید به دست آورید سپس تصور کنید که برگهای زیبا از درخت جدا شده روی نهر آب افتاده و در حال حرکت هستند شما آن جملات و افکار ناخوشایندی که در ذهن داشتید را یکی یکی مرور کنید سپس روی برگها قرار بدهید و در حالی که از شما دور میشه باهاش خدا حافظی کنید.

5-    در مورد فواید ازدواج مطالعه کنید و سعی کنید روی چیزهای بد و ناگوار زندگی تمرکز نکنید سعی کنید روی چیزهای خوب تمرکز کنید.

زندگی شاد و زیبایی را برایتان آرزومندم.

 

تصویر atie
نویسنده atie در

سلام ممنون به خاطر جوابتون
الان من با همون آقا ازدواج کردم 2 روزه پیش
نگرانی ها و استرس های من بیشتر شده
علت این استرس ها
ترس از روابط زناشویی و اینکه اطلاعاتم تو این زمینه خیلی کمه
محدود شدن و این که ازدواج واسم مثه یک دیوار می مونه رو به روم
همسرم با اون ایده آل تو ذهن من 360 درجه فرق داره