فرزند طلاق و ترس از ازدواج

18:48 - 1394/12/11

با سلام
من دختری 19 ساله هستم. خواستگاران زیادی دارم. از موقعیت خوبی برخورددارم، ولی متاسفانه از ازدواج می‌ترسم؛ از اینکه خوشبخت نشوم یا اینکه بی‌وفایی ببینم، بسیار میترسم. با اینکه قبلاً خیلی دلم می‌خواست ازدواج کنم، ولی در حال حاضر میترسم. در ضمن من تا حالا با هیچ پسری هم کلام نشدم و واقعاً نمی‌دانم چطوری برخورد یا صحبت کنم.
اخیرا خواستگاری دارم که دیپلم دارد و اینطور که شنیدم، در حال درس خواندن است و سر کار هم می‌رود ولی متاسفانه فرزند طلاق است و ایشان با مادر و برادر کوچکترش زندگی می‌کند. البته مادرش با خانواده فامیل است. می‌خواستم بدانم آیا این طلاق می‌تواند برای آینده‌ زندگی این آقاپسر مشکل ساز شود؟ از نظر مالی وضع ما بهتر است. آیا این هم می‌تواند مشکل ساز شود؟ ضمناً ایشان در یک شهر، دور از ما زندگی و برای آمدن به خواستگاری، امروز و فردا می‌کنند. به نظر شما چکار کنم؟
سوال دیگری ‌هم دارم؛ من از کجا بفهمم کسی که به خواستگاری بنده می‌آید، صرفا به خاطر ثروت پدرم نیست؟ این خیلی عذابم می‌دهد که کسی مرا به خاطر پول بخواهد. راستی مشکل جدیدی که پیدا کردم این است که مادرم می‌گوید؛ تو هنوز بچه‌ای ‌و زود است که ازدواج کنی یا اینکه تو عجله داری. به نظر شما برای دختر 19 ساله ازدواج زود است؟ خودم از اینکه مجرد بمانم و به گناه بیفتم، می‌ترسم.

http://btid.org/node/87468
تصویر الهه نازززز

معلومه که ازدواج برات زوده.
یعنی دخترهایی مثل من که تا سن بالا مجرد موندن، همشون به گناه افتادن؟!
خودت رو کنترل کنی و از عوامل محرک دوری کنی و نماز و قرآن بخونی هیچ اتفاقی نمی افته.
از خواستگار بپرس کی معرفیشون کرده. بگو پدرم ورشکست شده.بگو مجبورم برم سر کار و حقوقم رو به خونوادم بدم.
اگه بتونی ثروتت رو مخفی کنی که عالی میشه. منم ثروتم رو مخفی می کنم.
وضع مالی شما بهتره، این حتما مشکل ساز میشه.
محل زندگی و تربیت شما فرق می کنه.این هم مهمه.
در مورد طلاق پدر و مادرش با مشاور صحبت کن.
اینی که امروز و فردا می کنه دلیلش چیه؟ حواست باشه شان و منزلت خودت رو پایین نیاری. حتما بهش میگی بیا خواستگاری؟ آره؟

تصویر ستاره
نویسنده ستاره در

سلام سنت کمه ازدواج زوده
ابن خواستگارتم ازخودت پایین تر ازهمه مهمتر ازشهردیگه بزار خواستکار بهتر بیاد به حرف مادرت گوش کن
ان شالله به گناه نمیوفتی عاقلانه تصمیم بگیر

تصویر خانم آسمان

شک نکن که نود درصد خواستگارهات به خاطر ثروت پدرت میان. ممکنه اگه همین دختر فعلی بودی ولی ثروتمند نبودی کسی تا سی سالگی هم بهت توجه نمیکرد.
سنت کمه برو دانشگاه و یه ذره با مردم جامعه و افکار مریضانه بعضی خانواده ها اشنا شو بعد تصمیم بگیر ازدواج کن.
من زیاد با فرزندان طلاق مشکلی ندارم ولی معمولا پسرهایی که بچه های طلاقن بیشتر کمبود دارن تا دختراشون باید خیلی در مقابلشون صبور بود.
شما به دو دلیل این خواستگارت رو رد کن یکی اینکه وضع مالیشون از شما پایین تره یکی اینکه دو تا شهر متفاوت هستین.
اولا زندگی تو یه شهر دور واسه دخترها سخته و اونوقت مجبوری به پسره بگی بیا شهر مامانم اینها و میخواد یه عالمه واست ادا و اصول در بیاره مرد بودنش رو نشون بده که نه به همین راحتی زیر بار نمیرم بیام شهر تو و در اخر قبول کنه که بیاد شهر تو بابات برات خونه بگیره و ایشون بشن داماد سرخونه و یا تو رو ببره شهر خودش و بگه من فعلا خونه ندارم و باید بیای خونه مامانم با من زندگی کنی و چون مادرم مرد بالاسرش نیست و من خواهر برادر کوچکتر دارم یا حالا ندارم باید به عنوان یه مرد بالاسرشون باشم.
با یه مردی ازدواج کن که دلت به یه چیزیش تو زندگیت خوش باشه یا به تحصیلش یا به ثروتش یا به شغلش پس فردا اگه با این اقا ازدواج کنی و مردم بهت بگن شوهرت چه ویژگی مثبتی داره چی میخوای بگی بگی بچه طلاقه و دیپلم داره و بچه یه شهر دیگه هست وضع مالیش هم از بابای من پایین تره!!!
اگه دو سال صبر کنی حتما یه خواستگار بهتری برات میاد و انشاالله تو این دو سال هم شما به گناه نمی افتی.

تصویر الهه نازززز

حرفهای خانم دکتر واقعیت داره و حقیقت محضه.
اگه غیر از اینه چرا پسرها این همه به جزییات اهمیت میدن؟؟؟

تصویر mr x
نویسنده mr x در

به مالت نناز به شبی بند است به حسنت نناز به تبی بند است

واقعا منظورت از این دو خط چیه! یعنی کسی که صرفاً تحصیل کرده است ادم با اخلاقیم هست؟ یا کسی که صرفاً ثروتمنده آدم معتقدیه؟

با یه مردی ازدواج کن که دلت به یه چیزیش تو زندگیت خوش باشه یا به تحصیلش یا به ثروتش یا به شغلش پس فردا اگه با این اقا ازدواج کنی و مردم بهت بگن شوهرت چه ویژگی مثبتی داره چی میخوای بگی بگی بچه طلاقه و دیپلم داره و بچه یه شهر دیگه هست وضع مالیش هم از بابای من پایین تره!!!

و اینکه انسان هیچوقت نباید دنبال حرف مرم باشه از قدیم گفتن در دروازه رو میشه بست اما در دهن مردم رو خیر

و کلام آخر ازدواج یعنی به آرامش رسیدن یعنی تفاهم داشتن خارج از اینکه طرف مقابلت از نظر دیگران زشت باشه یا زیبا، بیسواد باشه یا تحصیل کرده، فقیر باشه یا غنی خلاصه مهم اینه که آدم شخصی رو به عنوان همسر انتخاب کنه که در کنارش احساس آرامش و آسایش کنه دیگه بقیه اش جزییات بی اهمیت ماجراست

تصویر خانم آسمان

اقای mr x  دقیقا منظورم اینه که اقایون لطف کنن لقمه اندازه دهنشون بردارن.
منظورم این نیست همه خانم ها دنبال مرد ثروتمند باشن ولی کمترین حق یه دختر ثروتمند اینه که شوهرش به اندازه پدر دختر ثروت داشته باشه وگرنه اون زندگی دوومی نخواهد داشت.
مطمئنا یه خانوم تحصیل کرده یا ثروتمند با یه مرد معمولی به ارامش نمیرسن این یه واقعیت هست این حرفهای زیبای شما  واسه کتابها هست وگرنه تو واقعیت یه اتفاق دیگه می افته.
 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

در مورد اینکه از ازدواج می‌ترسید، عرض می‌کنم؛ وقتی انسان از کاری می‌ترسد، به جای عقب نشینی و انصراف از انجامش، لازم است سعی کند حتی الامکان احتمال خطر را کم کند. در ازدواج هم همین است. برای اینکه خطر عدم موفقیت کم شود، باید سعی کرد با دقت، مشورت، تحقیق و بررسی مشخص کرد که طرف خوب و مناسب است تا بعداً زندگی به مشکل بر نخورد.

در مورد اینکه نمی‌دانید با پسر چگونه صحبت کنید، عرض می‌کنم؛ مهم این است که او را بشناسید و این شناخت فقط از راه صحبت طرفینی به دست نمی‌آید که نگرانش باشید؛ بلکه راههای دیگری هم برای شناخت هست؛ مثلا می‌توانید از راه مشورت با پدر و مادر، تحقیق و بررسی نسبت به خواستگارتان شناخت پیدا کنید. بنابراین، مهم این است که بفهمید طرف مقابلتان از نظر فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری چه جور آدمی است و آیا با شما تناسب دارد یا نه؟ پس در زمان خواستگاری هر قدر که توانستید با او صحبت کنید و هر مقدار هم که نتوانستید، از راههای دیگر شناخت به دست بیارید.

در مورد اینکه خواستگار شما فرزند طلاق است، عرض می‌کنم؛ صرف فرزند طلاق بودن نقطه منفی نیست؛ بلکه باید دید آیا بعد از طلاق، زندگی آرامی داشته و به تربیتش لطمه زده است یا نه. بنابراین اگر خواستگارتان، بعد از طلاق، زندگی پر تنشی نداشته و از نظر روحی، روانی هم سالم است، می‌توانید با فرض وجود تناسب، با هم ازدواج کنید.

در مورد بهتر بودن وضع مالی شما عرض می‌کنم؛ اگر فاصله مالی دو خانواده، خیلی زیاد نباشد و دو خانواده همدیگر را به همین صورت که هستند قبول کنند و شما طوری خرج کنید که آن‌ها در برابر شما کم نیاورند، مشکل چندانی ایجاد نمی‌شود.

در مورد اینکه می‌گویید؛ آیا آقاپسر برای آمدن امروز و فردا می‌کند، عرض می‌کنم؛ شاید به خاطر این است که شرایطش جور نیست؛ به خاطر اینکه دختر برای ازدواج، چندان آمادگی مالی نمی‌خواهد؛ اما پسر معمولاً موارد زیادی را لازم می‌داند که فراهم کند و شاید به این علت است که اقدام نمی‌کند. در مورد اینکه چه باید بکنید، عرض می‌کنم؛ کار زیادی نمی توانید بکنید؛ اما اگر خواستگار داشتن خود را به گوش طرف مقابل برسانید، ممکن است خیلی زود برای خواستگاری شما اقدام کند؛ چون متوجه می‌شود اگر دیر بجنبد، شما را از دست خواهد داد.

در مورد اینکه گفتید؛ از کجا بفهمید کسی که به خواستگاری شما می‌آید به خاطر ثروت پدرتان نیست، عرض می‌کنم؛ راهش این است که در طی مراحل خواستگاری به او بفهمانید که نباید روی کمک پدرتان برای آینده زندگی حساب کند؛ یعنی فکر نکند که همراه ازدواج با شما، پول پدرتان را هم به دست می‌آورد؛ چون اگر به خاطر پول پدرتان آمده باشد، وقتی ببیند که پدر شما قصد ندارد بعد از ازدواج، کمک خاصی به شما بکند، خودش رها می‌کند و ادامه نمی‌دهد. بنابراین اگر کسی حتی در این صورت هم ادامه داد و عقب نشینی نکرد، می‌توان حدس زد که به خاطر خود شما آمده است، نه پول پدرتان.

در مورد اینکه مادرتان می‌گوید؛ ازدواج برای شما زود است، عرض می‌کنم؛ به نظر من ازدواج برای شما زود نیست؛ ولی ممکن است مهارتهای لازم برای ایفای نقش همسرانه را نداشته باشید که این هم چاره دارد؛ یعنی دوران عقد را می‌توانید به زمان یادگیری مهارتهای زندگی تبدیل کنید. در این زمینه می‌توانید به مطالب "سن مناسب ازدواج" در همین سایت مراجعه کنید.

با آرزوی موفقیت