نظرات 8642

Portrait de 8642 8642 20 sep, 2014 شوهر عاشق اما معتاد

درضمن یه راهنمایی میخوام برای تربیت پسر5 ساله ام چه طور بااو برخورد کنم که در آینده دچار مشکل نشود.باتشکر. وچه طور باخودم کنار بیام در مورد مشکلات بعد از طلاق .من طلاق رو قبول کردم خدا را شکر هیچ مشکلی ندارم سرگرم کار و تحصیل و خونه هستم فقط تنها نگرانیم شوهرسابقم هست همیشه احساس میکنم دورازجان بالاخره او زیاد عمری نمیکند و بخاطر اعتیاد و تنهایی اش میمیرد و من نمیتونم خودمو ببخشم و همش عذاب و ترس از این واقعه دارم درسته به من دیگه ربطی نداره ولی نمیدونم چه طور با این موضوع کنار بیام.ممنون

Portrait de 8642 8642 20 sep, 2014 شوهر عاشق اما معتاد

باتشکرازهمگی.ولی گاهی که بچه رو میبرم برای دیدن پدرش.مثلا جمعه که بچه رو بردم مشخص بود که ترک کرده و اصلا تو خونه اش یه دانه گندم که چه قابل داره برای خوردن نداشت و اونم مثل یه ادم کاملا بی رمق و مریض یه گوشه افتاده بود من و بچه رفتیم تو خونه مقداری غذابردیم براش آب بردیم میوه نه به بهانه اینکه اون اینجوری عادت کنه و من هرروز قرارباشه براش چیزی ببرم به بهانه اینکه برای بچه میبرم که با پدرش مثلا ناهارشو ببره چون میخوام بهش فشار بیادکه بتونه تو سختی خودش گلیمشو از آب بکشه بطوری که اعتیاد اولین چیزی از ادم میگیره بیمسیولیتی.بیخیالی. بیتوجهی حتی نسبت به نیازهای اولیه خودش هست.درسته همه نظرشون بر این هست من مطمین بشم که این ترک کرده ترک که کاری نداره این صد هزاربار ترک کرده ولی تو ترک نمونده.نمیدونم دیروز خیلی دلم سوخت براش با خودم گفتم این ادم اگر بکشه خیلی طول نمیکشه که کارتن خواب بشه و اگر ترک کنه چون هیچ کسی رو نداره بازم دوام نداره چون تو این مرحله نیاز دارن حداقل یکی مراقبش باشه تقویت روحی و جسمی بشه ارامش داشته باشه.دلمم برای خودم سوخت که چرا من تو این منجلاب افتادم چرا هنوز بعد طلاق من دلم میسوزه من اونو شوهرخودم نمیدونم دیگه فقط اونو بنده ایی از بندگان نیازمن که واقعا نیاز به کمک داره میدونم برای همین گاهی بهش به بهانه بچه سرمیزنم.ازتون خواهش میکنم شما هم براش دعا کنید.ممنون

Portrait de 8642 8642 17 sep, 2014 شوهر عاشق اما معتاد

سلام خانواده شوهرم هم کرمان هستن من کارمند دانشگاه هستم الان از بعد جدایمون میگه من ترک کردم یعنی مواد مصرف نمیکنه فقط متادون و سیگارمیگه اینها راهم میذارم کنار هزار تا  معتمد اورده پا درمیانی کنن از رییس دانشگاه حتی میگه من امام جمعه رو هم میارم وساطت کنه من بیشتر از اونی که دوستش داشته باشم دلم براش میسوزه اون واقعا بیکس و کار هست فکر کنم بخاطر کارهای قبلش از سر کارش هم اخراجش کردن و پول هم نداره کسی هم نداره حتی یه نیمرو واسش درست کنه خودشم با شناختی که من دارم عرضه هیچ کاری هم نداره من دلم میسوزه که این چقدر تنهاست خودمو جای اون میذارم اگر من این شرایطو داشتم شاید خودمو میکشتم اعتیادش خودش از یک طرف این مشکلاتی که برای خودش درست کرده از طرف دیگرواقعا اراده پولادین میخواد تا بتونی از زیر صفر شروع کنی و بتونی بدون هیچی زندگیتو از نو بسازی اونم کسی که تمام ارداه شو زندگیشو کارشو آبرو اعتبارشو ازدست داده به قول خودش الان نه پول دارم نه غذا و نه آب برای خوردن یه موتور هم داشتم که مال معتادها بود بردم دادم که رابطم با آنها قطع بشه نمیدونم خدا کمکش کنه.شما بودید دلتون نمیسوخت آیا همین انگیزه نمیشد برگردید.ولی زندگی که از روی دلسوزی بنا بشه دوام نداره اون پرستارمیخواد پس من چی.من یه شرط گذاشتم براش که اعتیادشو ترک کنه بعد سهم ارثشو بره و از مادر و خواهر و برادرش بگیره من با این شرط حاضرم برگردم آخه به آنها هم میگن خانواده الان 7ساله ما ازدواج کردیم فقط یکبارزنگ نزدن حالشو بپرسن یا نوه شو نو ببینن من تمام تلاشمو کردم تنهایی که اینو درست کنم ولی نشد و خودشم تلاش کرد ولی نشدانها بویی از انسانیت نبردن واقعا انصافه آنها دارن با حق ارث این راحت زندگی میکنن و اینم آب خوردن نداره یه سوال مثلا اگر خونه اینها 300میلیون ارزش داشته باشه 3تاخواهر داره و یک برادربا خودش میشن 2تابرادر سهم ارث این چقدر میشه و آیا این شرطهایی من گذاشتم ایا صحیح هست یعنی من گناهی رو مرتکب نشدم درسته با همه کوتاهی که در حق پسرشون کردن من دلم واسه این بدبخت میسوزه که اگر نعمت مادر و خواهر برخوداربود اینجوری نمیشد انها خیلی تن پرور و خودخواهن دوست ندارن به خودشون یع ذره غصه وارد بشه با هیچ کس از فامیلهای خودشون هم رفت و آمد نمیکنن.دخترهاشم کارمند من هم سن دخترکوچکشونم بخاطر این اخلاقهاشون هیچ خواستگاری هم ندارن.این شوهر سابق من باورکنید سالها اسم مادر رو از تلویزیون میشنید ارزو بدل بود و خیلی گریه میکرد به قول خودش علاوه برخواهر و مادر داغ زن و فرزندهم به دلش موند خوب منم به اندازه کافی تلاش کردم و چه جور میتونم بهش اعتماد دوباره بکنم کاش من اینقدر دلسوزی نمیکردم و میتونستم بیتفاوت باشم کمکم کنید توروخدا تو این تصمیم گیریهام ممنون

Portrait de 8642 8642 06 sep, 2014 شوهر عاشق اما معتاد

خانواده شوهرم و خودم همه کرمان هستن و من و اون تنها در یه شهر دیگه .یه تغیراتی کرده کلا یه حرفهایی میزنه که اصلا نمیزد و یا اون حرکاتی که من دوست داشتم الان داره میزنه به طوری که وقتی پیام میداد من فکرمیکردم مشاوریا کس دیگه ایی داره این حرفها رومیزنه ولی بازم حرف تا عمل کلی فاصله هست و از کجا معلوم پایبند باشه.ممنون

Portrait de 8642 8642 06 sep, 2014 شوهر عاشق اما معتاد

عذرخواهی میکنم مثلا این ترک هم بکنه موقت هست چون من خودم سراغ دارم کسی که خیلی حرف از اراده و این چیزها میزنه و مصرف اون فقط تریاک بوده و واقعا ادم درستی هم هست 5 سال ترک کرد و لب نزد و الان چند ساله بازشروع کرد و اینکه این به فرض ترک هم کنه همه چیزشو خراب کرده نه کار نه هیچی حتی یک دست لباس مرتب هم نداره چه برسه به اینکه بخواد ازدواج کنه فقط یک دل مهربون و با ایمان داره که اونم تحت تسلط مواد هست. فرمودید کس دیگه ایی بچه رو ببره من تو این شهر غریبم و هیچکس رو ندارم چرا همکار و دوست و همکلاسی دارم ولی جامعه امروز متاسفانه یا حداقل اطراف من کسی این کاررو نمیکنه و اگر هم بکنن نهایت یکبار دوبار ولی نه بیشتر .و گاهی میترسم خودم بچه رو ببرم و بذارم مثلا در ماه یکی دو روزپیشش بمونه ولی میترسم به تلافی اینکه من برنمیگردم بچه رو برداره و از این شهر بره. و اصلا بهش اعتماد ندارم بخدا شرایط من سخته از یه طرف دلم از یه طرف و جدانم و از طرفی هیچکدوممون از هم متنفر نیستیم و هردومون بیکس و تنهاییم منم تنهام حمایت خانواده رو ندارم هستن ولی کاری برام نمیکنن و من از بچگی یاد گرفتم خودم مشکلات خودمو حل کنم وای وای با یادآوری این خاطرات من دارم دیوانه میشم. یعنی با تایپ کردن آنهاالان که جداشدم همه میگن چقدر رنگ و روت خوب شده واقعا هم خوب شده چون قبلا فقط هدفم خوب شدن اون بود و تو او ن محیط من زجر زیادی میکشیدم ولی الان به خودم میرسم فقط تنها غصه ام همین است که خدمتتان عرض کردم اینم فقط زمانی هست که اون ازم خواهش به برگشت داره خیلی سخته یکی هزاربار پیام بفرسته و التماس به برگشت کنه یا وقتی بری به پای آدم بیفته و گریه و التماس کنه من سنگدل نیستم ولی چون امیدی به بهبود نیست دارم تحمل میارم. امیدوارم که کار اشتباهی نکرده باشم و خدا منو کمکم کنه.همیشه میگم اه اون بالاخره منو میگیره. ولی خدا شهاد هست من اصلا کوتاهی نکردم

Pages

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 1