سلام مجددبسته به نوع زندگی شرایط اعتماد سازی فرق می کند، از آنجایی که مسئله اساسی در خانواده دوست تان بحث دختر خانم می باشد لذا باید از وی شروع شود و در پیش شوهر طوری رفتار شود که وی حالت دلسوزی و علاقه واقعی را احساس کند. چند راه دیگر هست که در پایین عرض می کنم.1- اعتماد متقابل: توضیح اینکه به همسر اعتماد کنید تا بهتون اعتماد کند.2- در خرید لوازم زندگی از دخترتون یاد کنید و وقتی میرید بازار به همسرتون بگید که فلان چیز را می خواهم برای دخترمون بخریم ، عرض کردم از کلمه دخترمون استفاده کنید نه دخترتون3-به شوهر تون فرصت دهید: فکر نکنید با یک نگاه محبت امیز و یا مهر و محبت یه روزه شوهرتون را از این رو به آن رو خواهد کرد بلکه باید کمی صبر کنید.4- در مورد گذشته همسر و طرز زندگی ش بحث نکنید.5- حرفهایش را هر چند اشتباه تایید کنید اما مواردی را که فکر می کنید اشتباهه در زمان مناسب به وی تذکر دهید.در پایان صادق باشید تا طعم صداقت را بچشید مهر و محبت کنید تا لذت محبت را درک کنید عاشق شوید تا زندگی عاشقانه داشته باشید. همه این موارد قرار دادی است در ذهن و وجود خارجی ندارند هر طور فکر کنی همان طور زندگی خواهی کرد
با سلامعقد ازدواج مانند سایر عقود دیگر نیاز به رضایت طرفین دارد و تا زمانی که دختر با اختیار بله را نگوید عقد محقق نشده اما اگر وی تحت تاثیر حرفهای دیگران و بعضی ازفشارها راضی به عقد شود و بله ظاهری را بگوید عقد صحیح است چون ما مامور به ظاهریم و بله ظاهری هم نشان از رضایت دارد هر چند قلبا رضایت نداشته باشد مگر اینکه شواهد و قراین نشان از عدم رضایت وی باشد
با سلامدوست گرامی از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را برای همراهی و مشاوره انتخاب نموده اید متشکریم امیدواریم راهنمای خوبی برای تان باشیم.هر چند گذشته شما سیاه بوده ولی خداوند متعال این توفیق و عمر را به شما داده است که بتونید توبه کنید و اگر توبه کار واقعی (با شرایط توبه) باشید خداوند نیز گناهان تون را می بخشد و به اندازه گناه ها بهتون حسنه می بخشد. اما بعضی از مسائل هستند که با توبه حل نمی شوند مثلا دزدی که به خاطر سرقت قطع ید شده اگر توبه کند گناهش بخشیده می شود اما دستش دیگر قطع شده و تا اخر عمر باید از نعمت دست محروم شود. لذا ممکنه این کار برای تان تا اخر عمر محدودیت هایی را ایجاد کند.اگر شما از اول احتمال می دادید که قضیه اشکار خواهد شد باید همه چیز را به همسرتون می گفتید و اگر همون موقع هم نگفتید حداقل زمانی که قصه آشکار شد باید مسئله را به طور کامل یک بار برای همیشه به شوهرتون می گفتید که باز این کار را نکردید!راهکار: به نظر حقیر بهترین کاری که شما الان می توانید انجام دهید این است که از شوهرتان به صورت مودبانه دعوت کنید همراه شما بشیند و بهشون بگید یک بار تمام قصه را توضیح می دهم اگر تونستی کنار بیایی من شرایطی دارم که باید بپذیری و بعد شروع کنیم اما اگر نتونستید بهترین کار جدا شدن می باشد، سپس شروع کنید قضیه را به طور کامل (البته اونهایی که خودت و خدا می دونی ابدا نیازی به مطرح کردن نیست بلکه مطالبی که بالاخره اشکار می شوند را بگویید) بهش توضیح دهید و در توجیح گناهتون این مطالب را بهش ذکر کنید.1- درسته من گناه کردم اما الان پاکم چون توبه کردم و وقتی خداوند می بخشد بنده حق ندارد این قدر سخت بگیرد.2- اگر شما زن پاکدامن می خواهید من الان پاکدامنم و خداوند توبه کاران را دوست دارد.3- من توبه را به خاطر شما نکردم بلکه به خاطر خدا و کثیف بودن گناه و عنایت خداوند بود که مرا از گناه بازداشت و چه شما باشی و چه نباشی من دیگر اون کسی نیستم که گناه می کرد بلکه اون شخصیت را دفن کردم و اگر شما ادعای اسلامیت می کنی بیا همدم من باش و در این راه مرا یاری کن بدان که خداوند به دلهای شکسته و توبه کار نزدیک است.4- چه بسا خداوند به خاطر ستر عیب از طرف شما نعمت زیادی برایت ببخشد و از گناهانت بگذرد.5- درست است من گناه کردم و گناهم اشکار شده اما ایا خود شما هیچ گناهی مرتکب نشدید هیچ فیلمی عکسی نگاه نکردی به زن نامحرم نگاه نکردی؟ همه اینها هم گاه کبیره اند و اگر خدا نبخشد چه کار می خواهی بکنی و شما هم با نگفتن اینها به من خیانت کردی...بعد از بیان مفصل توضیحات بهش بگید با این حال فکر کنید اگر مرا می خوای بپذیری من این طور هستم (این جملات را بهتره با حالت معصومانه و کمی اشک مطرح کنید البته گریه نکنید بلکه ارام اشک بریزید) و اگر هم که دلت چرکینه و می خوای ازم جدا شوی بهتره سر سه ماه جدا شویم .بعد از این بحث دیگر هیچ بحثی باهاش نکن و تا زمان جواب قطعی اش سر سنگین باش و در عین حال که با محبتی بلکه کم حرف باش و طوری وانمود کن که دیگر نمی خواهی باهاش زندگی کنی و... بعد از مدتی اگر پذیرفت که باهات زندگی کند شرایطت را بهش بگوشرایط: 1- هیچ وقت در مورد گذشته صحبت نخواهی کرد 2- نسبت به اینده بد بین نخواهی شد 3- دلت را صاف خواهی کرد و به حال پاکم توجه خواهید کرد نه به گذشته گناه آلود 4- از این مسئله سو استفاده نکرده و سرکوفت نخواهی زد.و اگر هم نپذیرفت و باز هم گفت که من دل چرکینم و نمی تونم بهتره ازش جدا شوید و با شخصی که شرایط تون را قبول کند ازدواج کنید.موفق و پیروز باشید
با سلامدوست گرامی از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را برای همراهی و مشاوره انتخاب نموده اید متشکریم امیدواریم راهنمای خوبی برای تان باشیم.اولین اقدامی که شما باید در قبال همسرتون انجام دهید این است که اعتماد شوهرتون را جلب کنید تا شوهرتون به این اطمینان قلبی برسد که فرزند وی مانند فرزند مشترک تان می باشد و برای شما تفاوتی ندارد که این فرزند شوهرتان است یا فرزند مشترک، لذا باید دست به کارهایی بزنید که نیت واقعی و دلسوزی شما به شوهرتان ثابت شود برای این کار لازمه واقعا دلسوز باشید چون محبت ساختگی با محبت واقعی متفاوت است و به قول معروف آنچه از دل بر آید بر دل نشیند و وقتی شما از ته دل رأفت خود را نشان دهید شوهرتون کم کم به حسن نیت شما پی خواهد برد و حرفتون را قبول خواهد کرد.در اقدامی دیگر باید خود را به دختر خانم نزدیک کنید و مثل یک مادر واقعی باهاش با محبت بر خورد کنید و بال مهربانی برایش بگسترانید تا وی احساس امنیت کند و برای تان نزدیک شود، از آنجایی که ظاهرا فاصله سنی تون هم کمه، خیلی راحت تر می تونید خود را در دلش جا کنید البته فاصله سنی کم خطرناک هم می تواند باشد چون هم وی هم جنس خودتونه و هم فاصله سنی کم باعث حسادت شدید بین شما می شود اما می توانید همین تهدید(فاصله سنی کم) را تبدیل به فرصت کرده و با وی طرح دوستی بریزید و اعتمادش را جلب کنید بذارید کنار شما احساس آرامش کند.مطلب بعدی اینکه پیش دختر خانم از مادرش صحبت نکنید و از چگونگی زندگی مادرش سوال نکنید چون در این صورت هم خودتان ممکنه حرفهای ناخوشایندی بشنوید و هم اینکه وی فکر می کند شما از ایشان به عنوان جاسوس استفاده می کنیدو دلش می شکند و بهتون اعتماد نمی کند.راهکار: با توجه به مطالب بالا بعد از اینکه شما اعتماد پدر و دختر را جلب کردید می تونید با هر دو نفر جداگانه در مورد موضوع پیش آمده صحبت کنید و از یک طرف پدر را برای شنیدن واقعیت آماده کنید و از طرف دیگر دختر را برای بیان واقعیت و در بهترین فرصت ممکن این قصه را به پدر ایشون بازگو کنید اما نه به اون صورت که باعث درد سر شود بلکه کم کم و به مرور این مسئله باید بازگو شود تا کمترین صدمات روحی را برای همه اعضای خانواده داشته باشد.و در پایان شما باید بدانید که در حال بارداری هیجان و اضطراب مناسب نیست لذا باید فکر فرزند در راهتون هم باشید و حتی به شوهرتون بگید که با بچه تون(تو راهی)حرف بزند تا از این طریق احساسات مثبتش بر انگیخته شود و خود را برای شنیدن واقعیات درباره دخترش آماده کند.موفق و پیروز باشید
با سلامدوست گرامی از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را برای راهنمایی و مشاوره انتخاب نمودید متشکریم امیدوارم همراه خوبی برای تان باشیم.شما باید بدانید که الان معادله فرق کرده و آن خانمی که ازدواج کرده 180 درجه با زمان مجردیش متفاوت می باشد، لذا بنده این مسئله را از زوایای گوناگون بررسی می کنم.1-قبل از هر چیز باید بدانید وی ازدواج کرده و الان در زندگی اش شریک دارد هر چند که والدین وی با اجبار کردنش کار شایسته ای نکردند اما در نهایت این خود دختر خانم است که جواب بله را داده است و برای این کار شوهرش وی را مجبور نکرده پس شما حق ندارید زندگی یک شخص را متزلزل کنید چرا که خودت راضی نمی شی شخصی با زندگی شما چنین معامله ای بکند بتا براین شما اگر واقعا عاشق وی باشید به هیچ وجه سعی در خراب کردن زندگی وی نمی کنید بلکه با قطع ارتباط سر سختانه هر گونه فکر و تفکرات شیطانی وی را معدوم می کنید تا به زندگی خویش بپردازد.2- فرض کنید وی طلاق گرفت و برگشت، در این صورت ایا شما حاضرید با خانمی که باکره نیست ازدواج کنید؟ شاید الان جوابت مثبت باشد اما وقتی حرارت اولیه ات یخ شد زندگی را به کام وی سیاه خواهی نمود که چرا شما با فلانی ازدواج نمودید؟ و خود را توبیخ خواهی کرد که چرا من با وی ازدواج کردم تازه فکر خواهی کرد که وی همان طور که به شوهر اولش خیانت کرد از کجا معلوم به من خیانت نکند؟ و این تفکرات مثل خوره تو را تا حد مرگ پیش خواهد برد و زندگی را به تلخ ترین شکل ممکن تجربه خواهید کرد.3- طلاق گرفتن به همین سادگی نیست مخصوصا برای کسی که والدینش هم خواهان طلاقش نیستند لذا باید مدتها در راه دادگستری راهپیمایی کند و در این مدت چون تنها حامی اش شما خواهید بود نا خود آگاه ممکنه به گناه کبیره ای مبتلا شوید که آینده تان را نابود کند چون نعوذبالله اگر شخصی با خانم شوهردار ارتباط برقرار کند اگر در این دنیا ثابت شود که اعدامش می کنند و اگر ثابت نشد در قیامت به فجیع ترین حالت ممکن عذاب می شود. در ضمن کش و قوسهای زمان جدایی از نظر روحی و روانی هر دو تای شما را به اسیب های شدید روحی مبتلا خواهد کرد.راهکار: دوست گرامی با توجه به توضیحات فوق باید خدمت تان عرض کنم که اگر فرد مذهبی هستید بدانید که ارتباط شما گناه کبیره است، اگر فرد قانون مداری هستید باید عرض کنم که این کار خلاف قانون است و اگر نه اعتقاد به شرع دارید و نه قانون بیا جوانمرد باش، امام حسین علیه السلام در روز عاشورا خطاب به لشگریان دشمن که وقتی اقا هنوز جان در بدن داشت به خیمه های بانوان حمله کردند فرمود «اگر دین ندارید (حداقل) آزاد مرد باشید» لذا بهتره شما هم جوانمردی تان را حفظ کنید و با یک تصمیم قاطع از وی دل بکنید، که اگر شما قطع ارتباط کنید و پاسخش را ندهید چه بسا وی نیز به زندگی امید وار می شود.راههای فراموش کردن عشق نافرجام را در بند آخر پاسخم تو این پست مطالعه کنید.موفق و پیروز باشید
سلامجناب حمید از دقت نظر و توجه شما ممنونم هدف بنده از طرح حدیث تقریب ذهن خواننده به پاسخ بود و این طور که شما بررسی کردید و متن عربی اش را اوردید مورد بررسی قرار نداده بودم و همان طور که فرمودید لاقل در متن روایت نیست انصاف این بود که حداقل را داخل () می ذاشتم تا قاطی کلام امام نشود که با تذکر شما این کار انجام شد ان شاالله دوستان به نکته ای که شما اشاره کردید توجه می کنند تا از روایت استفاده صحیح ببرند.
با سلامخانم گرامی از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را برای مشاوره و راهنمایی انتخاب نمودید متشکریم امید وارم راهنمای خوبی برای تان باشیم.مطلب اول: شما مرتکب چنداشتباه بزرگ شده اید، اول اینکه با حرف استاد اقدام به دوستی نمودید، در حالی که حرف استادتون کاملا متناقض بوده از طرفی می گفته فلانی شخص مقید و مذهبی است و از طرفی دیگر شما را تشویق به اشنایی خارج از محدوده شرع می کرده که این دو مسئله قابل جمع نیست چرا که فرد مذهبی طبق آئین اسلام اقدام به ازدواج می نماید نه خارج از آن (متاسفانه امروزه بعضی از افراد از خدا بی خبر با مذهب نمایی دختران پاک سرشت را فریب می دهند) دختر دانا باید بداند که مذهبی واقعی کار حرامی را مرتکب نمی شود حتی اگر ان حرام خیلی کوچک باشد.اشتباه دوم تون این بوده که قبول کردی به خونه وی بروی چه بسا برای تان اتفاقات ناگواری می افتاد برید شکر کنید که برای تان خداوند عنایت ویژه داشته و نجات تان داده بدتر از آن دوباره کارتان را تکرار نمودید و به این جمله دقت نکردید که عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود! اما نمی دانم چرا شما به محل هلاکتی که فرار کردی دوباره باز گشتی؟ (البته می دانم آنقدر زبان بازی کرده که نتونستی تحمل کنی)مطلب دوم: افراد فریب کار در زمینه اغفال چند شاخصه مشترک دارند 1- سعی می کنند از همون اول دختر را وابسته کنند لذا این اشخاص طولی نمی کشد وارد فاز عاطفه می شوند 2- برای ازدواج وعده سر خرمن می دهند 3- خیلی تلاش دارند اعتماد دختر را جلب کنند 4- از اشنایی دختر با خانواده ترس دارند 5-سعی می کنند در خلوت قرار بگذارند 6-از تماس فیزیکی صحبت می کنند 7- و در نهایت می گویند تو خیلی شانس آوردی که من نصیبت شدم و...ظاهرا این خواستگار شما اکثر موارد بالا را داراستمطلب سوم : راهکاراز آنجایی که شما الان 33 سالتونه و وی 38 سالش لذا دلیلی ندارد وی بحث ازدواج را از خانواده پنهان کند پس دلیل پنهان کاریش یه چیز دیگر است و در واقع این شخص مورد اعتماد نمی باشد و ممکن است با این کارها مدتها شما را بی تکلیف نگه دارد و زمانی چشم باز کنی ببینی سن تون از این هم بالا رفته و خواستگار نداری، اما اینکه گفتی از گذشته پشیمون هستی این کارتون خیلی خوبه و عین توبه است اما نباید از زندگی نا امید شوید، نا امیدی کار شیطان است که می خواهد شیرینی توبه تان را به کام شما تلخ کند لذا اگر از گذشته عبرت بگیرید و فکر اینده خوب باشید خداوند توبه تان را قبول می کند و به اندازه گناه براتون حسنه می دهد.و حرف آخر اینکه شما باید ارتباط خود را با وی کامل قطع کنید، عرض کردم کامل یعنی نه تلفنی نه میلی نه ... چون همه اینها باعث می شوند دوباره شما با حرفهای خوب فریب بخورید پس باید ارتباط را قطع کنید و به وی هم بگید هر وقت به نتیجه رسید می تونه با خانواده بیاد از پدرتان شما را خوستگاری کند و اگر فعلا وقتش نیست پس دلیلی هم بر ادامه رابطه نیست هر وقت وقتش شد بیاد.موفق و پیروز باشید
Páginas