مطالب دوستان asmaa

Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 05 Mar, 2016 وقتی با زن دیگر وارد خانه شد مچش را گرفتم
جمع بندی موضوع را در لینک زیر بخوانید: http://www.btid.org/fa/news/87701
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 04 Mar, 2016 سایت همسریابی معتبر وجود دارد؟
انتخاب همسر از طریق اینترنت و فضای مجازی چندان خوشایند نیست و اکثر سایتهای همسریابی غیر قانونی هستند ظاهرا بخش همسان گزینی تبیان به صورت قانونی افراد را به همدیگر معرفی می کند می تونید از آنها کمک بگیرید موفق باشید.
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 04 Mar, 2016 دور زدن اذن پدر برای ازدواج!
با سلام در مورد اذن پدر باید عرض کنم بر طبق نظر اسلام و مذهب تشیع دخترى که به حد بلوغ رسیده و رشیده است، یعنى مصلحت خود را تشخیص مى‏دهد، در صورتی که بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد باید از پدر یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد. و اگر پدر و جدّ پدرى غایب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگیرد و نیز اگر دختر باکره نباشد در صورتى که بکارتش بوسیله شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولى اگر بواسطه وطى به شُبهه یا زنا از بین‏ رفته باشد، احتیاط مستحبّ آن است که اجازه بگیرند [1] اگر شما بدون اجازه پدر تان بخواهی ازدواج کنی باید به یکی از وظایف زیر که از مقام معظم رهبری، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله صافی گلپایگانی استفتاء شده است[2]، عمل کنید: مقام معظم رهبری: ازدواج دختر باکره بنابر احتیاط واجب باید با اجازه پدر یا جدّ پدرى او باشد و اگر بدون اذن پدر ازدواج صورت گیرد، احتیاط واجب آن است که یا از پدر اجازه گرفته شود و یا اینکه پسر بقیه مدّت را ببخشد(در عقد موقت)  و از یکدیگر جدا شوند(با طلاق در عقد دائم). نکته مهم: شما که فرمودید از مقلدین اقا هستید پس باید بدانید که آقا احتیاط واجب دارد و فتوا به ازدواج بدون اذن پدر نداده است آیت الله مکارم شیرازی :در صورت امکان به شکلى رضایت پدر را جلب کند، در غیر این صورت عقد آنها اشکال دارد، و احتیاط واجب آن است که پسر باقیمانده مدّت را ببخشد، و از همدیگر جدا شوند و اگر عقد دائم بوده، او را طلاق دهد. آیت الله صافی گلپایگانی: به نظر اینجانب بنابر احتیاط واجب، نکاح دختر باکره بالغه باید با اذن پدر یا جد پدری باشد و اگر بدون اذن واقع شده باشد احتیاط این است که زوج طلاق بدهد و بعد اگر با او ازدواج کند با اذن پدر یا جد باشد. بله اگر بدون اذن انجام شود و پدر آن را رد نکرده باشد و رضایت بدهد همان عقد اول کافی است. پی نوشت ها [1] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج‏2، صص: 459-458. [2] استفتاء از دفاتر مقام معظم رهبری، آیت الله مکارم و آیت الله صافی    
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 02 Mar, 2016 حتی دست محارم هم به من نخورده چرا باکره نیستم؟!!
با سلام مجدد عنوان پست بیانگر نظر مشاوره ای نیست بلکه عنوان به خاطر سایر افراد هست که بیان مطلب را بخونند. لذا اینکه گفتید ما باور نکردیم نظر شخصی شماست و شما به زندگی بد بینانه نگاه می کنید و همش فکر می کنید دیگران شما را متهم می کنند در حالی که این طور نیست و ما کاملا حرف شما را قبول داریم و اصلا چه دلیلی دارد شما برای ما دروغ بگید؟ لذا اگر عقلی به مسئله بنگریم حرف شما درست است اما نیرویی در داخل شما را وسوسه می کند که در معرض اتهامی و این نیرو بایستی از بین برود. من نمی دانم شما چرا به جای امیدوار بودن به زندگی سعی در نا امیدی داری در ضمن این تنها مشکل شما نیست خیلی از افراد با این مسئله مشکل دارند و شاید یکی مادر زادی پرده نداشته باشد ایا راهش خودکشی است؟ به نظرت بهتر نیست کمی واقع بین باشیم؟ باید مشکل را حل کرد نه اینکه مشکل شما را از پای در بیاورد...
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 02 Mar, 2016 با وجود درک متقابل خانواده مخالفند؟
جمع بندی در لینک زیر: http://www.btid.org/fa/news/87549
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 02 Mar, 2016 حتی دست محارم هم به من نخورده چرا باکره نیستم؟!!
پاسخ اجمالی سلام 1-در مرحله اول باید امیدوار باشید و روحیه پریشان خود را سازماندهی کنید برای اینکار نیاز دارید چند جلسه ای به مشاور متدین و متخصص مراجعه کنید تا روحیه تان بهتر شود. 2- علت به هم خوردن خواستگاری هاتون را پیدا کنید و خواهشا دنبال عوامل متافیزیک نباشید کمی اگر دقت کنید خواهی دید که خیلی مسائل کوچک که فکرشو نمی کردید پا بند شما بوده اند. 3- در مورد بکارت عرض کنم اولا معلوم نیست شما بکارت خود را از دست داده اید یا خیر؟ شاید تشخیص دکتر اشتباه بوده ثانیا اگر در بچگی با دست ورزی این اتفاق افتاده باشد به احتمال زیاد خودش ترمیم شده است ثالثا هیچ دختری در زمان مجردی قرار نیست بره معاینه بکارت و لزومی ندارد شما در این باره صحبت کنید حال اگر بعدا مشخص شد که شما بکارت ندارید شوهرتان می تواند برای ازمایشات تکمیلی اقدام کند در اون صورت علتش مشخص می شود که در اثر ضربه بوده و این تقصیر شما نیست و کسی نمی تونه ایراد بگیرد.
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 02 Mar, 2016 حتی دست محارم هم به من نخورده چرا باکره نیستم؟!!
پاسخ تفصیلی با سلام از انتخاب گروه مشاوران رهروان ولایت برای همفکری و مشاوره متشکریم کاربر گرامی ظاهرا خود پنداره شما ضعیف است و با کوچکترین مشکل بهم می ریزید اگر قرار باشد به خاطر عمل انجام نشده برای انسانها گناه نوشته شود و فرد خودکشی کند کلا هیچ انسانی نباید روی کره زمین بماند دین مبین اسلام با ناامیدی و یأس مخالف است و روایات فراوانی داریم که انسان بایستی در سخت ترین شرایط امید خودش را از دست ندهد و به اجابت دعایش امیدوار باشد امام علی - علیه السلام - در سفارشی به فرزندشان (امام) حسن - علیه السلام - فرمود: «بدان که آن کسی که خزانه های آسمانها و زمین در دست اوست به تو اجازه دعا کردن داده است و اجابت نمودن آن را ضمانت کرده است ... پس، مبادا تأخیر در اجابت او تو را نومید گرداند؛ زیرا که بخشش به قدر نیّت بستگی دارد.» [1] امیدواری علاوه بر دین مورد توجه روانشناسان نوین نیز قرار گرفته است از نظر «اسنايدر»، اميد عبارت است از «ظرفيت ادراك شده براى توليد مسيرهايى به سمت اهداف مطلوب و انگيزه ادراك شده براى حركت در اين مسيرها.»[2] از اين رو، اميد يعنى: انتظار مثبت براى دست يابى به اهداف. انتظار مثبت داراى دو مؤلفه «عامل»[3]و «گذرگاه»[4] است. در حقيقت، در نظريه اميد اسنايدر، سه مؤلفه وجود دارد: تفكر هدف (هر چيزى كه خود فرد مايل است بدان دست يابد، آن را انجام دهد يا تجربه يا ايجاد كند)، تفكر عامل (يك مؤلفه انگيزشى براى به حركت در آوردنِ فرد، در مسير راه هاى درنظر گرفته شده براى رسيدن به هدف) و تفكر گذرگاه (توانايى ادراك شده فرد براى شناسايى و ايجاد مسيرهايى به سمت هدف)[5] اين سه مؤلفه بر يكديگر اثر متقابل دارند. تعيين اهداف مهم، منجر به افزايش انگيزه مى شود و اين انگيزه برانگيخته شده، به نوبه خود ممكن است به يافتن گذرگاه كمك كند.[6] براى داشتن تفكر اميدوارانه، بايد ياد بگيريم كه چطور با موانع برخورد كنيم. به طور كلى، افراد داراى اميد بالا، هنگام برخورد با موانع به دليل ايجاد راه هاى جانشين و جديد براى رسيدن به هدف يا استفاده از اهداف جانشين، پاسخ هاى هيجانى سازگارترى ارائه مى دهند.[7] به اين ترتيب، هنگام مواجهه با مانع، انعطاف پذير بوده و به دنبال هدف ديگرىمى روند يا بر ديگر حيطه هاى زندگى خود تأكيد مى كنند. تفکرات منفی همچون بستن بخت و این فکرها همگی از تلاطمات ذهنی شما نشأت می گیرد که کم کاری و کوتاهی های خود را می خواهی به عوامل فرا طبیعی نسبت دهید در حالی که شما هیچ مشکلی ندارید لیکن شیطان در تفکرات شما نفوذ کرده و شروع کردید به خود خوری. توجه داشته باشید همیشه راههای جایگزین برای حل مشکلات وجود دارد و هیچ مشکلی تنها یک راه حل ندارد من در ذیل به مشکلات شما و راه حلهای مربوطه اشاره می کنم 1- در مرحله اول باید امیدوار باشید و روحیه پریشان خود را سازماندهی کنید برای اینکار نیاز دارید چند جلسه ای به مشاور متدین و متخصص مراجعه کنید تا روحیه تان بهتر شود. 2- علت به هم خوردن خواستگاری هاتون را پیدا کنید و خواهشا دنبال عوامل متافیزیک نباشید کمی اگر دقت کنید خواهی دید که خیلی مسائل کوچک که فکرشو نمی کردید پا بند شما بوده اند. 3- در مورد بکارت عرض کنم اولا معلوم نیست شما بکارت خود را از دست داده اید یا خیر؟ شاید تشخیص دکتر اشتباه بوده ثانیا اگر در بچگی با دست ورزی این اتفاق افتاده باشد به احتمال زیاد خودش ترمیم شده است ثالثا هیچ دختری در زمان مجردی قرار نیست بره معاینه بکارت و لزومی ندارد شما در این باره صحبت کنید حال اگر بعدا مشخص شد که شما بکارت ندارید شوهرتان می تواند برای ازمایشات تکمیلی اقدام کند در اون صورت علتش مشخص می شود که در اثر ضربه بوده و این تقصیر شما نیست و کسی نمی تونه ایراد بگیرد. موفق باشید پی نوشت ها 1-نهج البلاغه، نامه 31 2- 21C. R. Snyder, Handbook of HOPE: Theory, Measures and Applications, p.5 3- 22Parthway. 4- Agency. 5- زهره علاءالدينى، بررسى اميد درمانى گروهى بر دانشجويان دانشگاه اصفهان، ص 6. 6- . C. R. Snyder, Handbook of HOPE, p. 13 7- C. R. Snyder, The Psychological of HOPE: You can get there from here, p. 65.  
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 01 Mar, 2016 از رد کردن خواستگارم پشیمونم چکار کنم؟
با سلام لطفا لینک زیر را مطالعه کنید اگر پاسخ نگرفتید در خدمتیم  لینک: ریکاوری خواستگار
Retrato de حسین وجدانی «مشاور» حسین وجدانی «مشاور» 29 Fev, 2016 ایا من یک خود شیفته هستم؟
خودشيفتگی کمتر از سایر اختلالات شخصیتی رخ می نماید و احتمال ابتلا بدان تقریبا یک درصد است. پاره ای مطالعات می نمایانند که اختلال مزبور بیشتر در مردان جوان روی می دهد. آسیب پذیری در عزت نفس، شخص مبتلا به خودشیفتگی را نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساس می کند. گرچه امکان دارد آنان این موضوع را آشکارا بروز ندهند، ولی خرده گیری از ایشان سبب دل آزاری، احساس حقارت، کم ارزشی، تهی بودن و پوچی در آنها می شود. اینان در برابر توهین، غضب یا هجوم متقابل و گستاخی نشان می دهند. بیشتر اوقات چنین تجاربی به انزوای اجتماعی و یا تحقیر می انجامد. روابط بین فردی و عملکرد اینگونه اشخاص اکثر مواقع با مشکل روبه رو می گردد. درمان اختلال مذکور از طریق روان درمانی و گفت وگو بین روان پزشک و بیمار امکان پذیر است. به قول بایگون؛ «خودکام، خانه ای را آتش می زند تا در شعله آن تخم مرغی برای سد جوع بپزد.» شاید همگی ما در دورانی از زندگی خویش با کسانی روبه رو بوده ایم که خویشتن را در بسیاری جهات برتر از سایرین می دانند و پیوسته حس خودبزرگ بینی و مهم بودن دارند و می گویند؛ «من تاکنون هرگز ناکام نبوده ام»، «می توانم با قدرت بیانم روی همه نفوذ داشته باشم!»، «دست به هر چه می زنم، به طلا بدل می گردد!»، «به قدری جذاب هستم که همه بی اختیار متوجه من می شوند! و من، من، من... اینها جمله ها و فرازهایی هستند که بر زبان انسان خودشیفته جاری می شود. خودشیفتگی یکی از اختلالات روان شناختی به حساب می آید. این اختلال ممکن است در عهد خردسالی همه افراد وجود داشته باشد. بی شک انتظار می رود که با گذراندن دوران رشد و بالندگی و برون رفت از کودکی، این اختلال اندک اندک از میانه برخیزد. همگی ما در روزگار کودکی خود و در چند هفته نخست زندگی پیش از آنکه مادر و یا پرستارمان را بشناسیم، دچار حالتی از خودرفتگی می گردیم. در سنین یک، دو، سه سالگی نیز باز همان حالات خودکامگی در تمام کودکان مشاهده می شود. کودک در این سنین حس می کند که همه چیز منحصر بدوست و تمامی جهان و هر چیزی که در پیرامونش است، باید تحت تملک او باشند. چنین حالات خودکامی در کودک با افزایش سن و شناخت بیشتر وی نسبت به گیتی و نیز وقوف بر این موضوع که دیگران لزوما مثل او نیستند و هر کسی آرزوها و دیدگاه های خودش را دارد، تغییر می کند. اما چنانچه این دگرگونی و تحول در کودک به وجود نیاید، شخصیت و هویتش در دوران بزرگسالی همچنان خودشیفته باقی می ماند، روان شناسی درباره علل و عوامل خودشیفتگی چنین می گوید؛ «ارزش نهادن فزون از اندازه و در کانون توجه واقع شدن در طی دوران پرورش در زمره عواملی هستند که این بحران را پدید می آورند. محدودیت روابط اجتماعی و محرومیت از فرصت هایی که آدمی قادر باشد با همسالانش همگامی داشته باشد، به پایداری این اختلال می انجامند. در ضمن ناامنی، بیم، طرد و عدم تایید از جانب اطرافیان از سایر عواملی هستند که سبب می گردند توجه شخص معطوف خود شود.» فرزانه یادشده در مورد سایر عوامل تشدید خودشیفتگی می افزاید؛ «توانایی های تخصصی، برتری در ویژگی های جسمی، موفقیت های پیاپی و در نتیجه تشویق و ترغیب های بی حد نیز انسان را به سمت خودپرستی می کشاند.» در این اختلال تمام انرژی روانی فرد صرفا متوجه خودش است. به نحوی که دیگر بار قادر نیست عشق و محبت خویشتن را درباره سایرین هم به کار گیرد. اینان فقط می توانند با کسانی که همانند و همفکر آنانند، ارتباط برقرار کنند. چنانچه از ایشان خرده گرفته شود و یا در انجام امری با شکست روبه رو گردند، سریعا واکنش نشان می دهند. از سایرین بهره کشی می کنند و در روابط بین فردی استثمارگرند، نسبت به ظاهرشان حساسند و از اطرافیان خود انتظار تعریف و تمجید زیادتری دارند. برای این اختلال یک علت مشخص شده وجود دارد و آن این است که فرد خودشیفته احتمالا در همدلی و روابط عاطفی با مادر خویش دچار مشکل بوده و یا اینکه از سوی پدر و مادرش، مخصوصا مادر، در همان اوایل زندگی مطرود شده است! آمارها شیوع ثابت شده شمار افراد خودکامه در کل جمعیت را حدود یک درصد پیش بینی کرده اند که البته تصور می رود عده ایشان، شایع تر از این رقم باشد. همچنین ازتعداد افرادی که به درمانگاه ها و مراکز پزشکی تخصصی رجوع می کنند، حدود ۲ تا ۱۶ درصدشان به چنین اختلالی مبتلا هستند. وجود ناهمگونی و به هم ریختگی در روابط این افراد، گذشته از روابط خانوادگی و زناشویی، روابط بین فردی و شغلی را هم در بر می گیرد. دکتر محمود ساعتچی، روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، پیرامون مشکلات این افراد در محیط کار و خانواده چنین می گوید؛ «اگر ویژگی های گونه گون فرد خودشیفته را نیک بنگریم، درمی یابیم که آثار منفی شخص خودشیفته در محیط کار بسی متنوع و گسترده است. او هدف زندگی خویش را ارضای نیازهای خویشتن می داند و بنابراین علاقه و منظور اصلی وی، ارضاء خواسته ها و نیازهای خویشتن است. به احتیاجات دیگران توجهی ندارد هرچند که ظاهرا تظاهر می کند که اینگونه نیست. از همین روی، در محیط کار، تمام همکارانش، با گذشت زمان، سرانجام به جایی می رسند که وی را دوست داشتنی نمی یابند، از همگامی با او دوری می گزیند و با طرق مختلف تلاش می ورزند که کمتر با وی برخورد داشته باشند، به سبب آنکه فرد خویشتن کام در مراحل متفاوت رشد و بالندگی شخصیت از دیدگاه فروید، در نخستین مرحله رشد شخصیت خود یعنی نهاد متوقف شده است، پس بر پایه اصل کسب لذت و اجتناب از درد، عمل می کند. در صورتی که چنین فردی، مدیر یک واحد باشد، به رشد و ارتقای مهارت های شناختی، هیجانی و حرکتی افراد تحت نظر خویش اعتنایی ندارد و تمام تلاشش را معطوف آن می سازد که از توان، استعداد و مهارت های آنان در راه کسب امتیاز و شهرت برای خود سود جوید.» استاد یادشده اضافه می کند؛ «وضع افراد مزبور در خانواده هایشان هم به همین سبک و سیاق است. یعنی همسرشان به منزله وسیله ای تلقی می شود که نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی وی را ارضاء کند و نهایتا همسر برایش ارزش جدی ندارد، روابط خانوادگی این اشخاص معمولا مغشوش و درگیری های لفظی، مشاجره ها و عدم تفاهم در خانواده آنها زیاد به چشم می آید. به دیگر سخن می توان گفت آثار و پیامدهای زندگی این قبیل افراد در خانواده سبب ایجاد پریشانی فکری، اعتماد به نفس اندک و بسیاری دیگر از اندیشه ها و نگرش های منفی در بین اعضای خانواده می گردد.» ممکن است این اختلال بسیار مزمن و دیر درمان باشد و افزون بر اختلالات دیگر هم همراه با آن، فرد را تهدید می کنند. افسردگی و اضطراب بیمارگونه، گرایش به میگساری و مواد مخدر و... در بیشتر مواقع در پی بیماری مورد بحث بروز می کند. برای کمک به این بیماران، انواع شیوه های درمانی روان شناسی همچون روان درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به کار بسته می شود. البته اگر فرد خودشیفته در برابر این راهکارها ایستادگی کند، هیچ یک از ایشان را یارای آن نیست که مفید واقع شوند. اینان حتی ممکن است در برابر پزشک معالج هم از خود مقاومت شدیدی نشان دهند. از بین همه این شیوه های درمانی، گروه درمانی بیشتر سودمند است. در این روش، شماری از خودشیفتگان در نشستی با روان شناس دیدار کرده و در این ضمن روان شناس با بررسی نارسایی های مشترک آنها، برایشان برنامه های ویژه درمانی در نظر می گیرد، این بیماران در ارتباط با برخورد مستقیم و بهتر می توانند به خود و به سایر بیماران یاری کنند. شخص خودکامه برای زنده ماندن به احدی تسلیم نشده و درصدد رویارویی با سایرین از طریق عدم بروز نوازش و ممانعت از دریافت آن برمی آید. انسان های خودشیفته کسانی هستند که ارزش های فردی و اجتماعی را تنها در برابر خواسته خود می دانند و رفتارشان را صحیح و به حق می شمارند و پیوسته سایرین را نامعتبر قلمداد می نمایند، خودشیفتگان هرگونه خوب بودن دیگران را نادیده گرفته و یا آن را شرطی می بیند. شخصیتی که خویشتن کام است، از محرومیت نوازشی نیز در رنج به سر می برد و در نظر وی هیچ کس خوب نبوده، بنابراین نوازش خوب هم وجود ندارد. او در دوروبرش عده ای از افراد تایید و تصدیق کننده را گردمی آورد تا او را مدام تحسین کنند و در بازی های روانی که ایجاد می کند، نقش مقابل را به گونه ای مناسب ایفا کند. پس همان طور که یادآوری شد، شیوع عارضه شخصیتی خودشیفته، ریشه در دوران کودکی هر کس دارد و عوارض اجتماعی آن بعد از رشد کودک می تواند به شرح ذیل باشد: رابطه با دیگران فاقد هر نوع ارتباط مثبت و مستمر است / در ارتباط های شخصی، هدف بهره کشی از سایرین می باشد / انتظار دریافت هر نوع خدمات، نوازش و لطف بدون ارائه پاسخ متقابل را دارد / دارای عزت نفس اندک و گسیخته شدنی است / پیوسته در جست وجوی جلب تحسین و ارزش نهادن برای ظواهر می باشد / خیال پردازی با اهداف غیرواقعی و در پی کمال گرایی رفتن از صفات فرد خودشیفته است / زمانی که مورد انتقاد قرار می گیرد، بسیار عصبانی می شود و واکنش خیلی تند و خصومت آمیزی از خویش نشان می دهد/ همواره از دیگران استفاده ابزاری می کند تا به اهداف شخصی خود دست یابد / خویشتن را بسیار با اهمیت می داند/ راجع به کامیابی هایش در روابط بین فردی، زندگی خصوصی و حرفه ای شدیدا دچار توهمات فراوان است / همیشه از سایرین توقع برخوردهای خوب و دلپذیر دارد/ پیوسته از مردم انتظار دارد بدانها توجه و از او پشتیبانی کنند / خیلی حسود است.   منبع: روزنامه کارگران

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0