با سلام و احترام
خرگوش حرام گوشت است و خوردنش حرام و نجس است.
یکی از حیواناتی که اکثر مردم حرام بودن یا حلال بودن گوشت آن را نمیدانند،خرگوش است! اظهار نظرهای زیادی در مورد گوشت این حیوان می شود بعضی میگویند مکروه است! بعضی میگویند که خرگوش ها دو گروه هستند یک دسته حلال و دسته دیگر حرام! اما یکی از اظهار نظرهای عجیب در مورد گوشت این حیوان این است که نصف آن حلال ونصف آن مکروه! همه ی این نظریه پردازی ها غلط است.
و طبق نظر همه مراجع گوشت خرگوش حرام است.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
کار مشاور و راهنما همین است که به شما کمک کند تا مسیر و راهکار مناسب را بتوانید پیدا کنید. اینکه گفته میشود تنها خود شما می توانید به خودتان کمک کنید، معنایش این نیست که یک طرفه و بدون همفکری و مشورت پیش بروید، بلکه منظور این است که شما با همفکری و مشورت از دیگران نهایتا خودتان باید راهکارهای پیشنهاد شده را بکار گیرید و به نتیجه برسید. از این رو لطفا نکاتی را که در پست قبل اشاره کردم، برای یک تا دو هفته به کار گیرید و نتیجهاش را به ما بازخورد بدهید.
ضمنا هرچقدر جزئی تر درباره افکار خودتان به ما بگویید بهتر میتوانیم مصداقیتر به شما در این زمینه کمک کنیم.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. درباره وضعیت کودک خردسالتان که از پرخاشگری و رفتارهای ناسازگارانهاش شاکی هستید باید عرض کنم؛ بسیاری از بدرفتاریهای کودکان به نوع ارتباط اطرافیان با آنها بستگی دارد.
اینکه کودکتان پرخاشگری میکند، دادوفریاد میکشد، صبح تا شب دوست دارد بازی کند، اینها در کنار هم میتواند گویای این نکته باشد که کودک شما نیاز به تخلیه هیجانی دارد و زمانی که تخلیه هیجانی اتفاق نمیافتد، کودک به صورت ناسالم و نادرست، هیجانات درونی خود را با بدعنقی، بدرفتاری، عدم حرف شنوی، زورگویی، اذیت کردن و داد و فریاد کشیدن و ... بروز میدهد.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چهکار باید کرد تا تخلیه هیجانی به صورت درست انجام شود تا شاهد کاهش بدرفتاری کودک باشیم؟
توصیه میکنم که روزانه برای تخلیه انرژی کودکتان برنامه داشته باشید و بازیهایی مثل بدو بدو، بپر بپر و ... را با کودک خود داشته باشید. این نوع بازیها خودبهخود انرژی کودک را میگیرند. البته معنیاش این نیست که با این بازیها، کودکتان دیگر جنبوجوش نخواهد داشت، بلکه همچنان فعالیت خودش را خواهد داشت، ولی به جهت کاهش انرژی و برونریزی مناسب، کودکتان کمتر به سمت اذیت کردن برادرش و بدرفتاریهای دیگر خواهد رفت. از طرفی از همسر خود هم بخواهید که او هم یکزمانی را برای فرزند خود در طول روز قرار دهد و بازیهای فیزیکی؛ مثل بپر بپر و دویدن را انجام دهد.
از سویی دیگر انتظار اینکه کودکتان از صبح تا شب، کارتون نبیند، یک انتظار درست و به حقی است، ولی زمانی این انتظار به واقعیت خواهد رسید که شما یک جایگزین مناسب داشته باشید و آن جایگزین، بازی کردن و سرگرم شدن کودک است. اگر فضای خانه به گونه است که در طول روز کودک با بازی کردن با شما، پدرش، همسن و سالانش و اسباببازیهای خود سرگرم شود، طبعاً کمتر به سمت و سوی دیدن کارتون خواهد رفت.
همچنین در هفته، یکبار هم کودک را به پارک و فضاهایی که همسن و سالان او هستند ببرید تا علاوه بر بازی و تخلیه هیجانی، شیوه بازی و ارتباط با همسن و سالان خود را یاد بگیرد و به جای اینکه مدام بخواهد با شما بازی کند، بازیهای جمعی و گروهی را هم یاد بگیرد تا در آینده نسبت به بازی کردن تک بُعدی نباشد.
ضمناً باید توجه داشت که تغذیه با طبع گرم باعث تحرک، انرژی و تحریکپذیری بیشتر در کودکان میشود؛ لذا شما به عنوان والدی باید برای کودک پر جنب و جوش خود، برنامه غذایی مناسب داشته باشید؛ ازجمله اینکه از غذاها و خوراکیهای؛ نظیر شکلات، شیرینیجات، نوشابه، بستنی، فست فود و سرخ کردنی که کالری بالایی دارند به شدت خودداری کنید و به جای آن از حبوبات، سبزیجات و ماهی استفاده کنید. البته معنایش این نیست که اصلاً از غذاها و خوراکیهای ممنوعه استفاده نشود، بلکه برنامه غذایی برای بچههای پر جنبوجوش را بهگونهای تنظیم کنید که غلبه با غذاهای پیشنهاد شده باشد و کمتر از موارد ممنوعه استفاده شود.
لطفاً نکاتی را که عرض کردم به کار ببندید و به ما بازخورد بدهید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید تشکر می کنم، ولی برای راهنمایی هرچه بهتر، نیاز به اطلاعات بیشتری از شما داریم. اشاره کردید که بعد از ابتلا به کرونا حدود 5 ماه است که دچار اضطراب شدید، آیا در این مدت به مشاور یا روانشناس هم مراجعه کردید؟ چه نتیجه ای گرفته اید؟ آیا ترس شما صرفا بابت هر بیماری است یا تنها نسبت به بیماری کرونا دچار ترس و اضطراب هستید؟ این ترس و اضطراب شما چه تاثیری در زندگی شما گذاشته است؟
یکی از اختلالات بسیار شایع امروزی، اختلال اضطراب است، اما این اختلال نشانگانی دارد و به هر اضطراب و ترسی، لزوماً اختلال گفته نمیشود. ممکن است خیلی از ما انسانها نسبت به بعضی موضوعات احساس ترس داشته باشیم، در حالی که برای دیگران امری عادی است، ولی این ترس روی زندگی ما چندان تأثیر منفی نگذاشته؛ لذا زندگی روزمره و طبیعی خود را طی میکنیم.
اما ترس و اضطراب زمانی مشکل ساز است که در زندگی روزمره انسان خلل ایجاد کند و مانع از زندگی طبیعی او شود؛ مثلاً فرض بگیرید که ترس شما از کرونا یا هر بیماری بهگونهای است که مدام افکار نگران کنندهای از قبیل؛ «نکند بیمار شده باشم یا نکند بیماری بدی دارم یا ...» به طوری که این افکار منفی مثل خوره به جان شما افتاده و تمام روزتان درگیر این افکار مخرب هستید و مانع از زندگی روزمره شما شده است.
در چنین وضعیتی، این ترس و اضطراب را اصطلاحاً مرضی یا اختلال میگویند و فرد برای درمان اقدام میکند؛ لذا در مورد وضعیت شما باید بررسی شود که آیا ترس و اضطراب شما به این حد رسیده است یا نه هنوز زندگی طبیعی خود را دارید، ولی میخواهید از شر این افکار منفی و مخرب خلاص شوید؟
در هر صورت، برای رهایی از افکار منفی و مخرب چند نکته حائز اهمیت است که بهکارگیری آن باعث میشود تا شما روی افکارتان تسلط پیدا کنید و جلوی پیشروی افکار منفی را بگیرید.
اولین کاری که باید بکنید این است که نباید کاری به کار افکار منفی داشته باشید. این افکار منفی را مانند ماهی درون ظرف شیشهای تصور کنید که هرازگاهی در ظرف ذهن شما حرکت میکند! لذا هرگاه فکر منفی و ناامید کننده به ذهنتان آمد، لازم است به این فکر کنید که این همان ماهی درون شیشه است که در ظرف در حال حرکت است! اما باید توجه داشت که مبارزه با افکار منفی، تنها مقاومت ذهنی شما را فعال میکند؛ به طوری که اولاً ذهنتان ناخواسته به خاطر مبارزه، ناگزیر میشود بیشتر به ترس و اضطراب فکر کند و طبعاً حالتان همواره خرابتر میشود. ثانیاً در این مبارزه شما بیشتر احساس شکست خواهید کرد. ثالثاً با این کار، مشکل نه تنها حل نمیشود، بلکه شما به صورت یک چرخه تکراری، افکار منفیتان تقویت میشود.
بنابراین، مبارزه با افکار منفی، استراتژی درستی نیست، بلکه لازم است تلاش کنید تا روی افکار مثبت متمرکز شوید و حس و حال مثبتی را در ذهن و روان خود ایجاد کنید. از این رو برای کسب آرامش سعی کنید ارتباط بهتری با خدای متعال برقرار کنید. برای این کار باید ملکه شکرگزاری را در خود تقویت نمایید؛ مثلاً از صبح که بیدار میشوید بابت همه نعمتهایی که خدا به شما داده است؛ مانند نعمت سلامتی، نعمت پدر و مادر، نعمت همسر، امنیت و ... شکرگزار خدا باشید.
کافی است نعمتهای دور و اطراف خود را بادقت ببینید و بابت دسترسی و استفاده از همه آنها از خدای خود شکرگزار باشید. هرچقدر میزان شکرگزاری شما در طول روز بیشتر شود، کمکم ذهنتان یاد میگیرد تا به جزئیات و نکات مثبت بیشتری به اطراف توجه کند و طبیعتاً حس و حالتان هم بابت این موضوع بهتر خواهد شد.
کسی که حس شکرگزاری در او فعال شود به تعبیر امام جعفر صادق علیهالسلام همواره در نعمت و رحمت الهی غوطهور خواهد شد. آنجا که فرمود: «مَن اُعطِیَ الشُّكَر اُعطِیَ الزِّیادةَ یَقولُ اللهُ عَزّوجَلّ لَئِن شكَرتُم لَاَزیَدنَّكُم؛ كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده، زیادتی نعمت هم نصیب او میگردد. خداوند متعال میفرماید: اگر شكرگزار باشید، حتماً شما را زیاده خواهم بخشید.» [بحارالانوار، ج ٧١، ص ٤٠]
بی شک اگر شما این فرایند شکرگزاری را به صورت مستمر انجام دهید، وارد چرخه حال خوب میشوید و دیگر به افکار منفی توجه نخواهید کرد و با آمدن افکار منفی به ذهنتان، دچار نگرانی و اضطراب نخواهید شد؛ چون به این باور رسیدید که توکل بر خدا و توجه به نعمتهای الهی شما را به فرد رویینتنی تبدیل خواهد کرد که شما را از خیلی از بلاها محافظت میکند و ادامه این مسیر درنهایت منجر به سرریز شدن افکار منفی از ظرف ذهنی شما خواهد شد و تنها چیزی که در ظرف ذهنی شما باقی میماند، افکار و حس و حال مثبت و آرامش بخش است.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. اما درباره وضعیت کودک خردسالتان، ظاهراً هنگامی که در جمع قرار میگیرد، حرف شنوی کمتری دارد و چه بسا ناسازگاریهایی را از خودش بروز میدهد که برای شما و دیگران ایجاد مشکل کرده است.
باید توجه داشت که بیش فعالی یک نوع اختلال است و نمیتوان به راحتی به کودک دو سال و نیم که هنوز وارد 3 سالگی هم نشده، برچسب بیش فعالی زد. به خصوص اینکه کودک در این سن و سال، حس استقلال و خوداتکایی را تجربه میکند؛ لذا طبیعی است که در مواجهه با دیگران حس مالکیت و خودمحوری نسبت به همه چیز داشته باشد. به همین خاطر مسئله ناسازگاری در اینجا مطرح میشود.
همان طور که خودتان اشاره کردید، کودکتان وقتی در خانه هست و افراد غریبه وجود ندارند، مسئله ناسازگاری کمتر اتفاق میافتد؛ بنابراین مخالفت و ناسازگاری کودکتان نه به خاطر بیش فعالی، بلکه به خاطر اقتضای سنش (خودمحوری) است و عدم درک کودک، موجب بدرفتاری و پرخاشگری هرچه بیشتر او میشود. اما با این رفتار کودک چگونه باید با او تعامل کرد تا میزان ناسازگاری او به حداقل برسد؟
در اینگونه موارد باید آستانه تحمل کودک خود را سنجید؛ مثلاً ممکن است کودک شما بعد از یک ساعت از مهمانی، فرایند ناسازگاری او شروع شود و روند صعودی پیدا کند، در اینجا باید زمان مهمانی رفتن را کاهش دهید؛ لذا وقتی میبینید که بعد از دو ساعت مهمانی، ناسازگاری کودک به اوج خود میرسد، باید قبل از آن، مهمانی را تمام کنید؛ بنابراین نیازی به تنبیه و خشونت رفتاری با کودک نیست، بلکه کافی است این محرومیت از مهمانی را برای او در نظر بگیرید تا کودک رفتهرفته متوجه پیامد رفتاریاش شود.
البته گاهی نیز این شیطنتها و لجبازیهای کودک به خاطر این است که از فضای خانه خسته شده و بهتر است در این مواقع برای آرام کردن کودک خود، او را به حیاط برده تا مقداری قدم بزند و بعد دوباره به مهمانی باز گردید.
گاهی ناسازگاری و لجبازیهای کودکان تحت تأثیر هیجانات ناشی از مهمانیها هست که در این حالت، کودک شروع به داد و فریاد میکند. در این مواقع بهتر است کودک را به اتاق خلوتی ببریم و با آرامش و طوری که انگار موضوع برایمان اهمیت ندارد اندکی صبر کنیم تا از نظر روحی کودک آماده شده و بعد به آرامی در مورد رفتارهای غلط او توضیح داده و رفتار درست را برایش بگوییم یا حواس او را به بازی و فعالیت دیگری پرت کنیم.
گاهی هم به خاطر حسادت کودکانه، کودک احساس میکند که کودک دیگر، بیشتر موردتوجه قرار میگیرد، در اینجا وظیفه والدین است که با توجه کردن به کودک خود این مشکل را حل کنند؛ مثلاً به کودک مسئولیتی بسپارید که او در آن جمع احساس مهم بودن پیدا کند.
لطفاً نکات مذکور را رعایت کنید و به ما بازخورد بدهید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. اما درباره دغدغهای که نسبت به فرزند 6 ساله خود دارید باید عرض کنم که بعضی از بچهها هنگام جدا شدن از خانواده، کمی دچار نگرانی میشوند، لذا با بیان جملاتی نظیر؛ "مامان زودتر دنبالم بیا" نگرانی خود را بروز میدهند و چه بسا بعد از جدا شدن، مسئله برای کمرنگ شده و با محیط جدید ارتباط برقرار میکنند، اما این موضوع چه زمانی مشکلساز خواهد بود؟
نگرانی کودک زمانی مشکلساز است که کودک به خاطر اضطراب کلاً از رفتن به پیش دبستانی خودداری کند که در آن صورت اینگونه رفتارها نیاز به بررسی دارد، ولی اگر کودک همچنان علاقه به رفتن پیش دبستانی دارد، ولی هنگام جدا شدن از خانواده، نگرانی خود را از طریق جملات مذکور بیان میکند، در آن صورت مشکلی وجود ندارد و تنها در اینگونه موارد کافی است با کودک خود همدلی و گفتگو کنید که چرا چنین درخواستی از شما دارد. گاهی بچهها نه به خاطر اضطراب، بلکه به خاطرکمحوصلگیی یا خستگی دوست دارند زودتر از موعد به خانه برگردند.
اما اینکه کودکتان از شما درخواست میکند که زودتر به دنبالش بیایید، اولاً سعی نکنید که این مسئله تبدیل به یک رویه نامناسب شود، بلکه گاهی اوقات برای او بیان کنید که مثلاً امروز بعد از تمام شدن وقت کلاس به دنبالش خواهید آمد؛ چون تبدیل شدن این موضوع به یک رویه، خودش عامل تقویت کننده اضطراب است به گونه است که اگر یک روز ناخواسته زودتر به سراغش نروید، کودک شما نگران شده و مضطرب میشود، در حالی که اتفاق خاصی هم نیفتاده که کودک شما بخواهد مضطرب شود، ولی چون زود آمدن شما برای او تبدیل به یک توقع و انتظار شده، موجب میشود که اگر روزی زودتر دنبالش نیایید، مضطرب شود؛ لذا راهکار این است که هر از گاهی موقع بردن کودک به پیش دبستانی به او بگویید که بعد از تمام شدن کلاس دنبالش خواهید آمد. ممکن است همین موضوع هم باعث مقاومت کودک شود و مخالفت کند، ولی برای کودک خود دلیل کار خودتان را توضیح دهید که مثلاً همه بچهها بعد از تمام شدن وقت کلاس به خانه برمیگردند و برای او از دوستانش هم مثال بزنید تا حس همراهی و همدلی او تحریک شود.
ثانیاً بهتر است در این زمینه از راهبرد تدریج استفاده کنید؛ مثلاً اگر قبلاً هر روز، زودتر از موعد دنبال کودک خود میرفتید، در هفته اول، یکبار در هفته را بعد از تمام شدن کلاس دنبالش بروید. البته از قبل برای کودک خود توضیح دهید که مثلاً امروز بعد از تمام شدن کلاس دنبالت میآیم. سپس در هفته بعدی، آن را به دو بار در هفته افزایش دهید و همینطور در هفتههای بعدی روند صعودی را پیگیر شوید.
لطفاً این روند را انجام بدهید و به ما بازخورد بدهید. اگر سؤال یا ابهام دیگری در این زمینه دارید، حتماً با ما به اشتراک بگذارید.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر میکنم. طبیعی است که به عنوان مادر نسبت به تصمیم دخترتان و آینده او نگران باشید، ولی باید توجه داشت که این تصمیم مربوط به زندگی خودش هست و نهایت کاری که شما میتوانید به او بکنید، همفکری و راهنمایی دادن به اوست بدون اینکه بخواهید نظر خود را بر او تحمیل کنید. بنابراین شرط آزادی عمل را در راهنمایی دخترتان در نظر داشته باشید تا راهنمایی شما مؤثر واقع شود، در غیر این صورت اگر بخواهید به هر ترتیبی نظر دخترتان را تغییر بدهید و نظرتان را بر او تحمیل کنید، چه بسا ناخواسته مقاومت او را در این زمینه فعال کرده و آنگاه دخترتان صرفا به خاطر مقابله با شما، روی تصمیم خود پافشاری کند. درنتیجه مواظب باشید تا در چنین تلهای قرار نگیرید.
همانطور که میدانید زندگی مشترک بین زن و مرد به راحتی شکل نمیگیرد که بخواهیم به صرف یک رفتار، تصمیم به پایان دادن آن کنیم. به ویژه اینکه قضاوت و ارزیابی یک نفر آن همسر آدم باید به صورت مجموعی باشد؛ یعنی با توجه به نقاط قوت و ضعف، خوبیها و بدیهایش، او را ارزیابی کرد، نه بر اساس صرفاً یک رفتار یا یک اخلاق بخواهیم برچسب همسر بد به دیگری بزنیم.
لذا باید توجه دخترتان را به ویژگیهای مختلف رفتاری مثبت و منفی همسرش معطوف کنید تا بتواند به صورت مجموعی، همسرش را ارزیابی کند و به این سؤال، پاسخ دهد که آیا از دید او به صورت مجموعی، همسرش نمره قبولی را میگیرد یا نه؟
درست است که دینداری برای دختر شما از اهمیت بالایی برخوردار است، اما دلیل نمی شود تنها به خاطر این مسئله، زندگی مشترک را نابود کرد، بلکه چیزی به عنوان آستانه تحمل داریم که اگر افراد به طور کلی، آستانه تحمل پایینی داشته باشند، باعث می شود که در برابر هرگونه ناملایمات زندگی، ناامید شوند و به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کنند.
البته منظور این نیست که دختر شما آستانه تحمل پایینی دارد و بخواهیم او را قضاوت کنیم، بلکه منظور این است که باید برای تصمیمگیری این نکته را مدنظر قرار داد که آیا میزان حساسیت دخترتان به مسئله دینداری همسرش آنقدر بالاست که به جای حل مسئله دنبال فرار از مسئله است یا اینکه اصلاً مسئله حساسیت ایشان نیست، بلکه تعارض و ناسازگاری بین این دو نفر در زمینه دینداری به گونهای است که مثلاً آقا در مسئله دینداری در مقابل همسرش قرار گرفته است و حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست و از طرفی به دنبال تغییر همسرش نیز میباشد، در آن صورت میتوان نتیجه گرفت که سطح ناسازگاری و تعارض بین طرفین بالاست و چه بسا بعد از مشاوره به زوجین درباره نحوه متارکه مشاوره داده شود، اما اگر جنس تعارض طرفین به گونة دیگری باشد که مثلاً آقا صرفاً ضعف در دینداری دارد و ضعف خود را هم در این زمینه قبول دارد، ولی به دلایل مختلفی تا به حال نتوانسته این ضعف را برطرف نماید، در آن صورت سؤالی که مطرح میشود، این است که آیا راهکار این مسئله تنها متارکه است؟
ممکن است بگویید که آقا مدام دروغ میگوید و این دروغگوییاش به زندگی آنها لطمه زده است. در آن صورت باید بررسی شود که آیا تنها به همسرش دروغ میگوید یا با همه افراد از جمله خانواده، همکار، همسایه و فامیل نیز این خصوصیت اخلاقی منفی را دارد؟
اگر تنها به همسرش دروغ میگوید، ولی با بقیه افراد اینگونه نیست؛ معنایش این است که در رابطه میان آقا و خانم مشکلاتی وجود دارد که چه بسا تنها مقصر آقا نیست، بلکه نحوه و شیوه تعامل خانم نیز چه بسا ناخواسته موجب تقویت رفتار منفی آقا شده باشد.
اما اگر آقا به طور کلی به همه افراد چه همسر و چه دیگران دروغ میگوید و اصطلاحاً به دروغگویی معروف است، در آن صورت چاره کار باز هم متارکه نیست، بلکه باید بررسی کرد که آیا آقا، دروغگویی خود را قبول دارد یا نه؟ اگر این صفت اخلاقی منفی را قبول دارد، باید برای برطرف کردن آن به یک مشاور حاذق مراجعه کند تا به صورت ریشهای بتواند این صفت اخلاقی را کنار بگذارد.
تنها در یک صورت متارکه معقول به نظر میرسد که یک طرف ماجرا علیرغم دروغگو بودنش، اصلاً اشتباه خود را قبول نداشته باشد یا اگر هم قبول داشته باشد، حاضر به رفع آن در زندگی نباشد و هیچ تضمینی در این زمینه هم ارائه نکند که در آن صورت، تصمیمگیری نهایی با خود خانم است که این هم تا حدودی به آستانه تحمل ایشان برمی گردد. برخی از خانمها در چنین شرایطی با مثبت اندیشی و فعال بودن در زندگی همچنان امیدوار میمانند تا سطح آگاهی شریک زندگیشان آنقدر رشد کند که بالاخره خودش برای اصلاح اخلاق و رفتار خود اقدام جدی کند. برخی نیز ممکن است با توجه به شرایط و موقعیتی که دارند فرار را برقرار ترجیح دهند.
موفق باشید.
با سلام و احترام
پاسخ اجمالی:
خداوند نفقه نوه های یتیم را بر پدر بزرگ واجب کرده است، لذا او قبل از مرگ خود باید از نوه های یتیم خود حمایت لازم را بنماید و برای پس از مرگش هم از طریق هبه و وصیّت در ثلث مال و... منبعی برای مخارج ایشان در نظر بگیرد. سایر ورّاث نیز در هنگام تقسیم ارث توصیه شده اند نسبت به بستگان یتیم و نیازمند در طبقات محروم از ارث بی مهری ننموده و آنها را بی نصیب نگذارند. ضمن اینکه اسلام همواره در حق ایتام سفارش نموده است و در فقه اسلامی راه هایی مانند کمک از بیت المال برای نوه های یتیم توصیه شده است.
پاسخ تفصیلی:
در باب ارث، اولاد بلافصل در طبقه اول قرار دارند و نوه در طبقه دوم قرار دارد، و مسلّم و از ضروريّات است كه تا فرزند باشد نوبت به نوه نمى رسد.(1) در آیه 75 سوره أنفال نیز می خوانیم: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ»؛ (خويشاوندان بعضى بر بعض ديگر در مقررات ارث ترجيح دارند آنها كه به شخص ميت نزديكترند مقدم هستند). با توجه به این مسأله این سوال پیش می آید که: آیا محروم شدن نوه ای که یتیم شده است از ارث، بی عدالتی نمی باشد؟
در پاسخ به این سؤال چند نکته را باید مورد توجّه قرار داد:
1) لزوم توجّه پدر بزرگ به نوه های یتیم، در زمان حیاتش
این فرض که فرزندان قبل از پدر از دنیا بروند و نوه ها بخواهند از پدر بزرگ ارث ببرند خیلی کم اتفاق می افتد؛ و در مواردی که چنین اتفاقی بیفتد نیز اینکه فقط فرزندان از پدر ارث ببرند بی عدالتی نمی باشد و مشکلات نوه ها باید از راه های دیگری برطرف شود. ضمن اینکه اینگونه نیست که پدر نوه ها هیچ مالی نداشته باشد تا برای آنها بماند؛ لذا اگر پدری قبل از پدربزرگ فوت کند فرزندان یتیم از پدر خود ارث می برند و تحت سرپرستی پدر بزرگ قرار می گیرند و بر پدر بزرگ واجب است به نوه های یتیم خود توجه کند و در حفظ اموال آنها و ایجاد شرایط خوب اقتصادی برای آنها تلاش کند؛ چنانکه در آيه 152 سوره انعام و آيه 34 سوره إسراء می خوانیم: «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ (هيچگاه جز به قصد اصلاح نزديك مال يتيمان نشويد). طبق این آیه تصرّفات جدّ بايد از روى مصلحت باشد و منفعت آنها لحاظ شود و اگر نوه های یتیم ارث کمی برده باشند و مال و ثروتی نداشتند نیز با توجّه به اینکه سرپرستی آنها بر عهده جدّ می باشد باید برای تامین نیازهای آنها تلاش لازم را داشته باشد.(2) در نتیجه ممکن است از پدر بزرگ ارث نبرده باشند اما از طریق دیگری مشکلات آنها جبران می شود.
2) امکان حمایت پدر بزرگ از نوه های یتیم، پس از حیاتش
علاوه بر حمایت هایی که پدر بزرگ در زمان حیات خود لازم است نسبت به نوه های یتیم خود داشته باشد، شایسته است که در صورت امکان برای بعد از مرگ خود نیز تدارکی برای نوه های یتیم ببیند؛ چرا که در اسلام تقسيم ارث بر پايه ميزان رابطه خويشاوندى (قرابت) استوار است و هرگاه در اثر شرایط خاصى حمایت بیشترى از نوه یا هر فرد دیگری ضرورى به نظر آید، بر مبنای احکام اسلامی صاحب مال با اتخاذ تدابیرى مى تواند حمایت لازم را بعد از خود نسبت به فرد مذکور به عمل آورد و از محل ثلث اموال خود مبلغ یا مالی را از باب وصیت به ایتام نیازمند فرزندش یا هر نیازمند دیگری خصوصا خویشاوندان خود اختصاص دهد؛ چنانکه در آیه 6 سوره احزاب می خوانیم: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ»؛ (خويشاوندان نسبت به يكديگر، از مؤمنان و مهاجرين، در آنچه خدا مقرر داشته است اولى هستند).(3)
3) لزوم حمایت بستگان نسبت به ایتام خویشاوند
بر فرض که پدر بزرگ بنابر هر دلیلی، مالی را به بستگان یتیم و نیازمند خود اختصاص نداد، این مطلب باعث نمی شود، وراث در هنگام تقسیم ارث نسبت به بستگان یتیم و نیازمند بی مهری نموده، آنها را از ارث محروم نمایند؛ زیرا قرآن در آیه 8 سوره نساء می فرماید: «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینُ فَارْزُقُوهُمْ مِنْهُ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»؛ (و اگر به هنگام تقسیم ارث، خویشاوندان [طبقه اى که ارث نمى برند] یتیمان و مستمندان، حضور داشته باشند، چیزى از آن اموال را به آنها بدهید؛ و با آنان بطور شایسته سخن بگویید). این آیه مسلماً بعد از قانون تقسیم ارث نازل شده و منظور از آن ایتام و نیازمندان فامیل است؛ زیرا طبق قانون ارث، با بودن طبقات نزدیک تر، طبقات دورتر از ارث بردن محرومند ولیکن بعضى از مفسران نیز معتقدند: آیه، یک حکم وجوبى را بیان مى کند، نه استحبابى، ولى بعید است؛ زیرا مقدار و حدود آن به اختیار وارثان حقیقى واگذار شده است؛ در پایان آیه دستور مى دهد: با این دسته از محرومان، با زبان خوب و طرز شایسته صحبت کنید، «وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»، یعنى علاوه بر جنبه کمک مادى از سرمایه هاى اخلاقى خود نیز براى جلب محبت آنها استفاده کنید، تا هیچگونه ناراحتى در دل آنها باقى نماند.(4)
علاوه بر تاکیدات عمومی اسلام در رعایت حال ایتام و محرومان، اهمیت بهره مند ساختن ایتام نیازمند از ماترک متوفی به قدری است که قرآن در آیه 9 سوره نساء مجددا تاکید بر مهروزی با چنین ایتامی نموده، هشدار می دهد: «وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیداً»؛ (کسانى که اگر فرزندان ناتوانى از خود به یادگار بگذارند [از ستم دیگران] بر آنان مى ترسند، باید [از ستم درباره یتیمان مردم] بترسند! و از [مخالفت] خدا بپرهیزند، و سخنى استوار بگویند). این تاکید های پی در پی قرآن در حمایت از چنین ایتام و نیازمندانی، شاید هیچ گونه جای عذری را در عدم حمایت وراث از آنان باقی نگذارد و اثر وضعی در چنین بی مهری هایی غیر قابل انکار باشد. گذشته از اینکه قرآن در آیه 237 سوره بقره در یک دستور عمومی می فرماید: «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ»؛ (و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مى دهید بیناست). جمله «لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ» خطابى است به عموم مسلمانان كه روح بخشش و بزرگوارى را در تمام اين موارد فراموش نكنند، رواياتى كه از پيشوايان معصوم به ما رسيده است نيز آيه را به همين صورت تفسير مى كند.(5)
همچنین در روایات فراوانی به یتیم نوازی و سرپرستی یتیم سفارش شده است، از جمله در روایتی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «هر كس از شما سرپرستى يتيمى را بر عهده گيرد و حق آن را ادا كند و دست بر سر يتيم كشد خداوند به عدد هر مويى حسنه اى براى او مى نويسد و به هر مويى سيئه اى از او محو مى كند و به هر مويى درجه اى به او مى بخشد».(6)
4) لزوم توجه حکومت به فقرا و یتیمان
بسيارى از ايرادهائى كه برخی بر قوانين اسلام مى كنند به خاطر آن است كه يك حكم را به طور مستقل و منهاى تمام احكام ديگر مورد بررسى قرار مى دهند؛ در حالی که اسلام تنها یک حکم نیست و باید مجموعه احکام را در نظر گرفت. در مورد یتیمی که از پدربزرگ خود ارث نبرده است، اگر مواردی که بیان شد در مورد او اجرا نشد باز هم اسلام او را به حال خود رها نکرده است و حکومت را به کمک آبرومندانه به چنین افرادی موظف کرده است. علاوه بر کودکان یتیم در جامعه افراد از كار افتاده آبرومند، بيماران و مانند آنها كه توانايى بر توليد ندارند وجود دارد، که بايد به وسيله بيت المال و افراد متمكن با نهايت ادب و احترام به شخصيت آنان بى نياز شوند.(7)
در نتیجه، در دین مبین اسلام راه هایی برای حمایت از ایتام قرار داده شده است. البته همانطور که اشاره شد نوه های یتیم از پدر خود نیز ارث برده اند و اموالی دارند که بعد از رسیدن آنها به سنّ بلوغ در اختیارشان گذاشته می شود.
پی نوشت:
(1). كتاب النكاح، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1424 هـ ق، چاپ اول، ج 7، ص 86.
(2). همان، ج 2، ص 34.
(3). تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1374 هـ ش، چاپ سى و دوم، ج 17، ص 201؛ دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1427 هـ ق، چاپ اول، ج 2، ص 344.
(4) تفسير نمونه، همان، ج 3، ص 276.
(5). همان، ج 2، ص 203.
(6). مجمع البيان فى تفسير القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه: جمعی از مترجمان، تحقیق: ستوده، رضا، انتشارات فراهانى، تهران، 1360 هـ ش، چاپ اول، ج 27، ص 147.
(7). تفسير نمونه، همان، ج 8، ص 123.
Páginas