فدایی داری خواهری جان ما هم دلمون هواتو میکنه
فکر نکن رفیق نیمه راه هستیما بیادتیم
کسی جرعت چپ نگاه کردن به تو رو نداره
چه برسه به این حرفها خودم دعواش میکنم
عجبا آقای علیرضا حرفها میزنی اگه همه مثل
شما بخواند فکر کنند که هیچکس نباید
تو این دوره ازدواج کنه که ماشین داشتی داشتی
نداشتی فدا سرت که پاهامونا ازمون گرفتند
خونه هم بقیه چجوری دارند اجازه میدند
تو هم همونطور نه اینا که تو میگی
واسه کسایی که تو ناز و نعمت بزرگ شدند
من تک تک روزهایی که زندگی کرد
ضربه شصت روزگارو رو صورتم چشیدم
واقعا خیلی دستش سنگینه هنوزم قرمزیش
رو صورتم هست همینکه تو کار کنی و
لقمه حلال بیاری تو سفره همینکه به شریکت محبت کنی
کافیه یه خونه بزرگ بدون محبت خوبه
یا یه خونه نقلی که سر تا سرش پر از عشقه
ما اول هیچی نداشتیم البته دورانی که پدرم
ازدواج کرده بود برا مادرم سخت بود
ولی تحمل کرد رفتند خونه مادرشوهرش
زندگی کردند اونم کی ۲۷ سال پیش نه الان
حتی ماشینمونم پیکان بود نداشتیم بخوریم
ولی الان خونه پول ماشین همه چی هست
ولی دلم میخواد یه خواهر یا یه برادر داشتم
تنهایی آدمو دیونه میکنه همه چی همون اول جور نیست
باید صبوری کرد پول کم کم زیاد میشه همون اول
میلیاردر نمیشی من حاظرم از بی پولی
تو خرابه ها بخوابم تا طعم عشقو نچشم
در ضمن آقا ما دخترا هیچ چشم داشتی
به زرق و برق دنیا نداریم همین که با شخصیت
باشید کفایت میکنه همینکه یه زنو بفهمید
شعار نیست واقعیته واقعیت
نداریم
وجودت خودت گله خواهری
خوشحال شدم که سر زدی
آبجی دارم تموم تلاشمو میکنم
سربلند از امتحان ها بیام بیرون
تو عشق خیلی امتحان شدم شاید باورت نشه
از کوچه خیابون گرفته تا مجازی حقیقی
ولی من حرفم حرفه اگه میگم مقدسه
واقعا برام مقدسه هیچوقت رو مقدسات پا نمیزارم
بعضیامون عجله میکنیم نمیزاریم خدا برامون
انتخاب کنه خودمون وارد عمل میشیم
برا همین شکست میخوریم ان شاء الله
هر چی خیره برا تک تک لحظه های زندگیت
رقم بخوره من مذهبی نیستم ولی
عاشقانه و عاقلانه خدا رو دوست دارم
میخوام جا پا خدا قدم بردارم
خدا نیستم ولی زیر سایش بزرگ شدم
خدا پشت و پناهت باشه مهربون
ماه تیر ماه بین خانم سپیده و خانم منتظر غریب
خیلی انتخاب سختیه واقعا هر دو از اطلاعات
بالایی برخوردارند امیدوارم تو تک تک مراحل زندگیشون
موفق و سربلند باشند و امضای خدا پای تک تک آرزوهاشون
خیلی وقته پدر بزرگم به خوابم نمیاد
دیشب داشتم به خدا میگفتم دلم براش تنگ شده
شبش که خوابیدم اومد تو خوابم گفت این انار
تا ته دون کن تا من بردارم ببرم حالا معنیش چی میشه
رو نمیدونم اگه کسی میدونه بهم بگه
یه روزم مادر بزرگم که بشه همسرش
تو خوابم اومد بعدش از آسمون
برام یه تنگ ماهی قرمز اورد
پنج تایی توش ماهی داشت
کاش بودی تا من دستتو غرق بوسه کنم
کجایی پدر بزرگ کجایی مادر بزرگ
Páginas