مطالب دوستان Sa888ra

خواهری یاد یه متنی افتادم  یه پسری اونور خیابون تو اوج زمستون بازوهاشو انداخته بود بیرون و لباس پوشیده بود همه بهش گفتندبرای خودنمایی اینکارو میکنه ولی این آقا وقتی دیده یه بچه گوشه خیابون سردشه کاپشنو داده اون بپوشه که یخ نزنه کاش زود قضاوت نکنیم من اگه به بقیه کمک کنم یعنی هنوزم انسانم و انسانیت درم نمرده

دم تو گرم آبجی جملتو  باید قاب گرفت زد به دیوار

طولانی بود ولی ارزش خوندنو داشت خواهری

اتفاقا خواهری من تو همچین موقعیتی گیر افتادم اینقدر که میگفتم خدایا کجای آسمونتی که صدای منو نمیشنوی ولی نمیدونم چیشد که الان بیست روزه هوای دلمو داره وقت هایی که غصه دارم صدای اذون تو گوشم میپیچه  قدیما صدا میومد ولی من درک نمیکرد  ولی حالا دارم میفهمم منظور خدا چی بوده دیگه دستم به نوشتن نمیرفت ولی الان ببین دارم تایپ میکنم اینقدر حالم بد بود که حتی جواب سلام طرفم نمیتونستم بدم این برنامه یهویی بود خودم نمیخواستم بیام اشکال نداره آبجی بزار هیچکس درکت نکنه تو خدایی داری که جا همه برات جبران میکنه فقط هر چی شد خدارو فراموش نکن آدما هر کار میکنند برا دل خودشونه ولی خدا برای بنده هاش اینکارا رو میکنه یوسف از بردگی رسید به عزیز مصر پس از شکست های زندگیت نترس به وقتش خدا برات جبران میکنه از دنیای امتحان الاهی بیشتر از اینا انتظار نداشته باش