یه سوال دیگه ای هم که داشتم اینه که تازه همسرم یکبار برای شام به خانه مان آمده اونم با کلی اصرار از اون موقع بیشتر از یک ماه گذشته است امروز مادرم شام درست کرد و به من گفت که به همسرم بگویم برای شام بیاید بهش گفتم قبول نکرد آخرش هم یدونه بهانه آورد که عصر چیزی خوردم گشنم نیست بهش گفتم آخه من زودتر بهت گفته بودم .به نظر شما چیکارکنم بازم برای اومدنش اصرار کنم ؟ دو ماه دیگه بچمون به دنیا میاد اون موقع که میخوام یه چند روزی خونه مامانم بمونم یعنی اون موقع هم نمیاد؟لطفا راهکاری بهم بدین ممنون
ممنون از جوابتون ولی من آنقدر از خانوادم بد گفتم که رویش را ندارم از خوبی های آنها پیش همسرم بگویم فکر می‌کنه که تا اون موقع ازشون بد میگفت الان خوبیاشونو میگه بنظرش مسخره میاد چیکار کنم؟من الان سعی میکنم دیگه اون کارها و حرف های گذشته رو تکرار نکنم آیا با این روش میتونم گذشتمو جبران کنم؟
نمیخوام دیگه حرفایی که اون موقع زدم رو بازگو کنم چون همسرم هم اعصابش خورد میشه الان که کمی جو بینشون آروم شده.
عذر میخوام که جواب سوال قبلی رو ندادین دوباره سوال میتونم بپرسم؟
در رابطه با دروغ گویی و پنهان کاری پسر ۶ سالم مثلا امروز یه مقدار از خانه سازی یکی از هم مهدیهاشو آورده که دیروزم برا کس دیگه رو آورده بود امروز گفتم پسش دادی گفت نه یادم رفت درحالی که میدونم دروغ میگه چون بین صحبتاش میگفت اون دوستش درمورد خانه سازی حرف زده اون موقع باید یادش میفتاد و پس میداد علاوه بر اینکه پس نداده یه سری بلوکای خانه سازی دیگه هم تو کیفش بود میگم اینا برا کیه گذاشتی تو کیفت میگه نمیدونم من نذاشتم ناراحتم منی که انقدر مواظب حلال حرامم چرا بچه ام اینطور شده ولی میدونم ان شالله با راهکارهای شما و اینکه نحوه درست برخورد با همچین رفتارهایی رو بهم یاد بدین ان شالله اصلاح بشه
.سوال دیگم در رابطه با سوال قبلیم وقتی پسرم میگه میشه فردا که از مهد میام خونه هم آرایش کنی؟
اون وقت چی بگم در مورد این جور سوالاش یا مثلا رژ صورتی زدم میگه فردا هم رژ فلان رنگی بزن.این درخواستا عادیه یا غیرعادی؟ و من چه جور برخورد کنم باهاش چی بگم بهش؟
ضمن اینکه ما خیلی اهل رعایت هستیم خداروشکر ماهواره و اینستا نداریم مواظب رفتارامون پیش پسرم هستیم.بیرون خانومای بدحجاب و بی حجاب میبینیم بهش میگم اینا کار درستی نمیکنن.یا ازش میپرسم دوست داری منم با آرایش و مانتو کوتاه برم بیرون؟ میگه نه.
ضمن اینکه چادریم
بعد از چند جلسه که رفتیم
خواسته های ریزتری مطرح شد و فقط اقا پسر من چون به دختر خانم گفته بود که شما مادرتون هنوز مستاجر هستن چرا توقع دارین من خونه بخرم واستون
دختر خانم ناراحت شدن و مادرشون تماس گرفت و مطرح کردن که فکر میکنن پسر من مورد مناسبی برای ازدواج با دختر خانمشون نیستن
و با همین تماس دیگه همه چیز تمام شد
و حتی وقتی پسر بنده برای عذر خواهی از حرفشون رفتن دوباره درب منزلشون با عدم پذیرش از سوی مادر دختر خانم مواجه شدن و این شد که پسر من هم کلا دیگه ایشون رو کنار گذاشتن
الان مشکل بنده اینه
هرچی به پسرم میگم بریم جایی دیگه خواستگاری میگه همه دخترها مامان خونه و ماشین رو میخوان و من که ندارم پس خواستگلری نمیخوام بیام و فعلا فکر ازدواج نیست
یه سوال دیگه ای هم که داشتم اینه که تازه همسرم یکبار برای شام به خانه مان آمده اونم با کلی اصرار از اون موقع بیشتر از یک ماه گذشته است امروز مادرم شام درست کرد و به من گفت که به همسرم بگویم برای شام بیاید بهش گفتم قبول نکرد آخرش هم یدونه بهانه آورد که عصر چیزی خوردم گشنم نیست بهش گفتم آخه من زودتر بهت گفته بودم .به نظر شما چیکارکنم بازم برای اومدنش اصرار کنم ؟ دو ماه دیگه بچمون به دنیا میاد اون موقع که میخوام یه چند روزی خونه مامانم بمونم یعنی اون موقع هم نمیاد؟لطفا راهکاری بهم بدین ممنون
ممنون از جوابتون ولی من آنقدر از خانوادم بد گفتم که رویش را ندارم از خوبی های آنها پیش همسرم بگویم فکر می‌کنه که تا اون موقع ازشون بد میگفت الان خوبیاشونو میگه بنظرش مسخره میاد چیکار کنم؟من الان سعی میکنم دیگه اون کارها و حرف های گذشته رو تکرار نکنم آیا با این روش میتونم گذشتمو جبران کنم؟
نمیخوام دیگه حرفایی که اون موقع زدم رو بازگو کنم چون همسرم هم اعصابش خورد میشه الان که کمی جو بینشون آروم شده.
میشه کلا هیچی نگم نه ازشون بد بگم نه تعریف کنم؟
سلام خداقوت
عذر میخوام که جواب سوال قبلی رو ندادین دوباره سوال میتونم بپرسم؟
در رابطه با دروغ گویی و پنهان کاری پسر ۶ سالم مثلا امروز یه مقدار از خانه سازی یکی از هم مهدیهاشو آورده که دیروزم برا کس دیگه رو آورده بود امروز گفتم پسش دادی گفت نه یادم رفت درحالی که میدونم دروغ میگه چون بین صحبتاش میگفت اون دوستش درمورد خانه سازی حرف زده اون موقع باید یادش میفتاد و پس میداد علاوه بر اینکه پس نداده یه سری بلوکای خانه سازی دیگه هم تو کیفش بود میگم اینا برا کیه گذاشتی تو کیفت میگه نمیدونم من نذاشتم ناراحتم منی که انقدر مواظب حلال حرامم چرا بچه ام اینطور شده ولی میدونم ان شالله با راهکارهای شما و اینکه نحوه درست برخورد با همچین رفتارهایی رو بهم یاد بدین ان شالله اصلاح بشه
سلام ممنون از پاسخ دهی تون
.سوال دیگم در رابطه با سوال قبلیم وقتی پسرم میگه میشه فردا که از مهد میام خونه هم آرایش کنی؟
اون وقت چی بگم در مورد این جور سوالاش یا مثلا رژ صورتی زدم میگه فردا هم رژ فلان رنگی بزن.این درخواستا عادیه یا غیرعادی؟ و من چه جور برخورد کنم باهاش چی بگم بهش؟
ضمن اینکه ما خیلی اهل رعایت هستیم خداروشکر ماهواره و اینستا نداریم مواظب رفتارامون پیش پسرم هستیم.بیرون خانومای بدحجاب و بی حجاب میبینیم بهش میگم اینا کار درستی نمیکنن.یا ازش میپرسم دوست داری منم با آرایش و مانتو کوتاه برم بیرون؟ میگه نه.
ضمن اینکه چادریم
سلام علیکم
پیرو سوال اولم از کارشناس شما
بعد از چند جلسه که رفتیم
خواسته های ریزتری مطرح شد و فقط اقا پسر من چون به دختر خانم گفته بود که شما مادرتون هنوز مستاجر هستن چرا توقع دارین من خونه بخرم واستون
دختر خانم ناراحت شدن و مادرشون تماس گرفت و مطرح کردن که فکر میکنن پسر من مورد مناسبی برای ازدواج با دختر خانمشون نیستن
و با همین تماس دیگه همه چیز تمام شد
و حتی وقتی پسر بنده برای عذر خواهی از حرفشون رفتن دوباره درب منزلشون با عدم پذیرش از سوی مادر دختر خانم مواجه شدن و این شد که پسر من هم کلا دیگه ایشون رو کنار گذاشتن
الان مشکل بنده اینه
هرچی به پسرم میگم بریم جایی دیگه خواستگاری میگه همه دخترها مامان خونه و ماشین رو میخوان و من که ندارم پس خواستگلری نمیخوام بیام و فعلا فکر ازدواج نیست
Páginas