سلام
شوهر من با دوستان خود اس م س می دهد بعد پاک می کند تا متوجه نشوم که چی گفتن اس م س دوستانش را هم پاک می کند وقتی هم که میره از خونه بیرون چند ساعتی نیست ..جمعه که از خواب بیدار میشه از ساعت یا می رود تا هفت و یا هشت .. اونم هی زنگ میزنیم میگیم بیا خونه ... تو خونه با بچه ها هم بد اخلاق است یا گیر کمی دهد جدیدا بدتر هم شده ... اهل مشاوره هم نیست نمیاد بریم و چون مشاوره هزینه داره من هم به تنهایی نمی توانم بروم.
شوهرم رو خانواده من خیلی حساس هست رفت و آمد نمی کند اما بشنود که خواهر من از شهرستان آمده از این رو به آن رو می شود به بچهها میگه نروید خانه مادر بزرگ تا اون هست یا میگه بقیه میزارند خواهرت میاد دعوت می کنند ..یا میگه بگو چرا می خواهی بری خونه مادرت بگو خواهرت آمده ... میگه خواهرت فتنه است زندگی تو را خراب می کند دخالت دارد.
در حالی که من از خودم یا زندگیم برای خانواده یا خواهرم چیزی نمی گویم .. اما هر صحبتی که می کنم شوهرم میگه حرف خودت نیست خواهرت یادت داده رو اسم خواهرم حساس شده من یک خواهر دارم خودش هفت خواهر دارد.
دوستان جدید و رفیق باز که شده بیشتر بیرون خونه را دوست دارد تا خونه ... اگر خونه باشد همش سر به سر بچهها می گذارد ... بچهها هم شوهرم را دوست ندارن و شوهرم از چشم بچه ها افتاده.
به نظر شما من با یکی از دوستان شوهرم که حاج آقا هستن در مورد شوهرم صحبت کنم چون من حالم خیلی بده است از استرس و اظطراب خیانت و بدی های شوهرم زیاد است خودم دارم داغون میشم بچهها هم کنار من حال منو می بینند حال اون ها هم بد است
نه دوست دارم ولش کنم و برم تا به بدی هایش ادامه دهد و نه تحملش را دارم ..
شوهرم میگه شما به من کار نداشته باش که کجا میرم .و چرا دیر میام . میگه مگه تو خرج منو می دهی
فقط دارم دیوانه میشم با کار هایش
سلام
شوهر من با دوستان خود اس م س می دهد بعد پاک می کند تا متوجه نشوم که چی گفتن اس م س دوستانش را هم پاک می کند وقتی هم که میره از خونه بیرون چند ساعتی نیست ..جمعه که از خواب بیدار میشه از ساعت یا می رود تا هفت و یا هشت .. اونم هی زنگ میزنیم میگیم بیا خونه ... تو خونه با بچه ها هم بد اخلاق است یا گیر کمی دهد جدیدا بدتر هم شده ... اهل مشاوره هم نیست نمیاد بریم و چون مشاوره هزینه داره من هم به تنهایی نمی توانم بروم.
شوهرم رو خانواده من خیلی حساس هست رفت و آمد نمی کند اما بشنود که خواهر من از شهرستان آمده از این رو به آن رو می شود به بچهها میگه نروید خانه مادر بزرگ تا اون هست یا میگه بقیه میزارند خواهرت میاد دعوت می کنند ..یا میگه بگو چرا می خواهی بری خونه مادرت بگو خواهرت آمده ... میگه خواهرت فتنه است زندگی تو را خراب می کند دخالت دارد.
در حالی که من از خودم یا زندگیم برای خانواده یا خواهرم چیزی نمی گویم .. اما هر صحبتی که می کنم شوهرم میگه حرف خودت نیست خواهرت یادت داده رو اسم خواهرم حساس شده من یک خواهر دارم خودش هفت خواهر دارد.
دوستان جدید و رفیق باز که شده بیشتر بیرون خونه را دوست دارد تا خونه ... اگر خونه باشد همش سر به سر بچهها می گذارد ... بچهها هم شوهرم را دوست ندارن و شوهرم از چشم بچه ها افتاده.
یعنی ممکنه که این کار را خداوند انجام بدهد؟
سلام و عرض ادب
اگر شوهر در مورد نیازهای من یا کلا نفقه هیچ اهمیتی نده ایا زن حق دارد تمکین نکند..؟؟؟؟
سلام
به نظر شما من با یکی از دوستان شوهرم که حاج آقا هستن در مورد شوهرم صحبت کنم چون من حالم خیلی بده است از استرس و اظطراب خیانت و بدی های شوهرم زیاد است خودم دارم داغون میشم بچهها هم کنار من حال منو می بینند حال اون ها هم بد است
نه دوست دارم ولش کنم و برم تا به بدی هایش ادامه دهد و نه تحملش را دارم ..
شوهرم میگه شما به من کار نداشته باش که کجا میرم .و چرا دیر میام . میگه مگه تو خرج منو می دهی
فقط دارم دیوانه میشم با کار هایش
یک سوالی دیگه داشتم.
ببخشید وقت شما رو گرفتم.
میگم من بعضیها افکار منفی دارم مثلا به چیزهای بد فکر کنم. این گناه هستش؟
Páginas