نظرات دریافت سوالات

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 16 Nov, 2021 سست و متزلزل بودن رل زدن های امروزی

سلام من یه دختر  ۱۶ ساله ام
من یه سال قبل یا با یه پسر دوست شدم یه سال باهاش بودم مامانم فهمید و ازش جدا شدم بعد رفتنش  خیلی داغون شدم
احساس میکنم افسرده شدم ینی جز افراد دورنگرایی شدم نمیدونم
اعتماد مامانم از دست دادم نمبداره بدم تنهایی جایی واسه هر چیز کوچیک پای اون پسره رو وسط می‌کشه  میگه ت فقط بلدی با پسرا  باشی وخیلی حرفای بد همش تیکه بهم میندازه
من خیلی خواستگار داشتم ولی چون درسم  تموم نشده بود قبول نکردم بابامم  گفت  درس ت تموم کردی بعدش
تقریبا چند وقت بارها شنیدم به بابام میگه زود تر شوهرش بدم
یه بار چون میخواستم برم جایی  مانتو جلو باز پوشیدم  چون خیلی خوشحال بودم و و به خودم رسیده بودم مامانم میگه ت چرا به خودت میرسی
بارها شنیدم به مامانم  ب بابام میگه شوهرش بدم از سرم اونو باز کنم راحت شم
منم نمیدونم باید چیکار کنم گاهی میگم خودکشی کنم ک و از دستم راحت شه
یا میگم اولین خواستگاری و از این ب بعد اومد هر جور بود هر شرایطی داشتن قبول کنم ک مامانم از دستم راحت شه
نمیدونم باید چیکار کنم میشه کمکم  کنید لطفا

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 16 Nov, 2021 برای انتخاب خواستگارم مردد هستم

خودم ۲۲ و خاستگارم ۲۵ سالشونه..تحصیلاتم دیپلم و سال سوم حوزه هستم ..خودم خیلی مذهبیم و با او هم صحبت کردم قول دادن نماز بخونن و خاستگارم هم دیپلم هستن...و صحبت هم اشنا هستیم چند جلسه یی صحبت کردیم ..در مورد اینده که چه انتظارتی از هم داریم من فقط گفتم برام اخلاق و ایمان مهم ترینه و اونم گفت که منم یه خانمی میخوام که ازم حمایت کنه در همه شرایط...از اعضای خانواده من پدر و خواهرم ناراضی اند و مادر و بقیه راضی کردن...استدلال انهام درموردش اینه که چون مادر بالا سرش نبوده محبت ندیده و خانواده خوب و گذشته خوبی نداشته و... من رو هم اینجوری راضی کردن که حالا یه شرط هایی گذاشتیم مثل دادن وکالت حق طلاق و مهریه بالا و... و اینکه میخوام روی پای خودم واستم و مستقل بشم و اخلاق شوخی هم داره و شوخ طبعه و طی دوسال اومدن و به من اطمینان میده که خوشبختت میکنم و دوستت دارم و منم الان عاشقش شدم واقعا  سر دوراهی قرار گرفتم

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 16 Nov, 2021 پسرم به شدت برونگرا هست

سلام و تشکر از کارشناس محترم

زمان خاصی نمیتونم مشخص کنم از اول همینطوری رفتار میکنه
و خیلی به من و پدرش وابسته است
تنها کاری که برای رفت و آمد با همسالانش تونستم انجام بدم این بود که باشگاه ببرمش که هفته ای سه جلسه یک ساعته هست
نوع پوشش رو رعایت میکنم چون برادر ۱۳ ساله داره
یک دفعه کنارم میشینه و از نوک انگشتانم تا بازوم رو تند تند می بوسه و من نمیتونم اصلا مانعش بشم هرکاری میکنم که ادامه نده فایده نداره!

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 16 Nov, 2021 اختلاف با والدین

لان اگر مامان بابام بفهمن من دارم با کسی حرف می‌زنم مطمئن باشید منو دعوا می‌کنند و کتک میزنن
اخه چجوری وقتی تو خونه سروصدا هست میشه درس خوند
خواهرام هم تو خونه با من حرف نمیزنن
من دیگه اصلا اصرار نمیکنم که چیزی بخرن اوناهم نمیخرن
خب اونا به من اهمیت نمیدن با من حتی صحبت نمی‌کنن در طول روز که بدونن نیاز های من چیه و چی میخام ازشون آخه من تا کی باید این سردی رو تحمل کنم
شاید بنظرتون من الان دختری هرزه ام که فقط به فکر نیازهای خودمم ولی اصلا اینجوری نیست من راضی شدم که منافع خودم رو کنار بزارم و خانواده رو دوست داشته باشم اما خانواده قادر به انجام این کار نیستند
هیچکس توی خونه با من حرف نمیزنه و همیشه تنهایم همیشه
همین که به اطرافم نگاه میکنم میبینم انسان دور و برم زیاده ولی هیچ کدوم رو اپر با صحبت با من نیستند همین میشه تنهایی

حتی ب دنبال خوشی هم نیستم ،
تنها میخاهیم قدری کمتر رنج ببرم
همه چیز تکراری و خسته کننده ست.
آدم های قدیمی خوشحالم نمیکنن و ذوقی هم برای آشنا شدن با آدم های جدید ندارم! حالم از اتفاقات گذشته و الان بهم میخوره و حوصله ای برای روبرو شدن با اتفاقای جدید ندارم! دوستای خیلی کمی دارم که هیچ انگیزه و انرژی ایی ازشون نمیگیرم و هیچ میلی هم به داشتن دوستای جدید ندارم! عقایدم با خانوادم متفاوته و از طرفی حالی برای بحث کردن ندارم! رویاهای زیادی دارم ولی حسی برای عملی کردنشون ندارم! من از تموم اتفاقات و مشکلات روزمرم رد میشم بدون هیچ واکنش و عملکرد خاصی؛ راستش من نه خوشحالم نه ناراحت و نه افسرده و شکست خورده؛ شاید خنثی ام شایدم تُهی..
همین

Retrato de دریافت سوالات دریافت سوالات 14 Nov, 2021 راه نزدیک و ساده رسیدن به خدا

سلام علیکم خیلی ممنونم که جوابتون کامل بود و خوب توضیح داده بودید

برام چند تا سوال پیش اومده شما ذکر کردید به لحاظ شناختی قانع بشم خدا هست و بعد به خودم نگاه کنم و اصول دینم رو درست بچینم حق باشماست

اقا من این قد فهمیدم و میدونم خدا هست جهان اخرتی هست و بهشت و جهنمی و اینکه خدا بخشنده است و تنها چیزی که خیلی تو ذهنم هست اینکه خدا ما رو بیشتر از پدر و مادرمون دوست داره

و اما خود شناسی
از کوجا اومدم کوجا میرم و من کی هستم اینا سخته جوابش و شاید مسئله حل نشده من اینه که ان شاالله خدا بخواد و شما وسیله باشید به یه شناختی درست برسم
من کی ام
جواب من اینه من انسانم حیوان ناطق بیشتر اوقات فراموش. میکنم خدای که منو خلق کرده و دوستم داره و نظارگر من هست
انسانم خالق خودمو رو گاهی از روی نادانی نه از روی لجاجت فراموش میکنم و به هوای نفسم گوش میکنم و نتیجه این میشه که پیش خدا و امامم میشم شرمنده

و از طرفی فرزند یه خانواده که یه سری وظایفی. به عهده داره که تقریبا نشده از عهده انجام اون ها بربیام اینا برام درده اینکه بنده خوبی. و فرزند خوبی و محبی خوبی برا اهل بیت نشده باشم
چیکار باید کرد به نظرتون؟؟؟؟

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 11766