نظرات سحر خانم

Retrato de سحر خانم سحر خانم 27 Mar, 2015 عهد بستم هیچ وقت پدرمو نبخشم

مرسی که دلداری میدید، من این تصمیم رو گرفتم که غیر از خودم کس دیگه ای عذاب نکشه، پدر و مادرم اصلا من واسشون مهم نیستم، دختر بزرگشون 29 سالشه، ولی با فیس و افاده هایی که داشته هر کی اومد طرف خونه ما در رفت، پدر و مادر من نمی خوان بفهمن مشکل از دخترشون هست نه بقیه!!!!! ایشون به همه میگه دهاتی! در صورتی که خودش نه قیافه داره نه هیکل داره، نه اخلاق، زبونش هم مثل نیش مار می مونه!!!!!! من تصمیم گرفتم ازدواج نکنم ولی هرگز پدر و مادرم رو نمی بخشم، از خدا هم می خوام جواب بدی هاشونو بده!!! خیلی به من بد کردن! شما نمی دونید که چجور از پشت اون دخترشون در میان!!!!!!! هرگز تک تک حرفای پدرم یادم نمیره، فقط منتظرم تک تک حرفاشو بیارم جلوی چشمش، بگم یادته به من این حرفا رو زدی!!!!

شما نمیدونید چقد دلم شکست، خیلی هم دعا کردم، واسه خواهرم خواستگار بیاد، خدا هم خواستگار فرستاد ولی این خانم با فیس و افاده هاش و اینکه من دکتری دارم اصلا اجازه نمیده کسی بیاد!!! واقعا برای پدر و مادرم متأسفم!! فقط وقتی می تونم به ازدواج فک کنم که پدر و مادرم مرده باشن، وگرنه اصلا بهش فک نمی کنم!!!!!

Retrato de سحر خانم سحر خانم 25 Mar, 2015 عهد بستم هیچ وقت پدرمو نبخشم

سپاس از همکاری شما

من تصمیم گرفتم ازدواج نکنم، هر چی هم بشه به پای پدر و مادرم

چون شکایت هم بکنم، باز یک سری مصیبت های دیگه سرم میارن

مسیر زندگیمو تغییر دادم و قصدی هم واسه ازدواج ندارم

هر کس هم بیاد سمتم، از خودم می رونم که وارد میدون نشه و مثل موردهای قبلی دلش بشکنه

سپاس از همراهیتون

Retrato de سحر خانم سحر خانم 15 Mar, 2015 عهد بستم هیچ وقت پدرمو نبخشم

سلام ممنون از اینکه وقت گذاشتید و این متن طولانی رو برام گذاشتید...

شما میگید من راه صحبت کردن با پدر و مادرم رو بلد نیستم، چندین بار خواستم با پدرم حرف بزنم، فک می کنید اصلا گذاشته من دهن باز کنم؟!!!!!! وقتی نمیذاره اصلا من حرف بزنم، چجوری بهشون نیازهامو بفهمونم؟!!! شما خیلی ساده به این قضیه نگاه می کنید

نمونه ش رو بگم،

خیلی آروم بهش گفتم دیگه دوره زمونه این حرفا گذشته که دختر کوچیک و دختر بزرگ بگن، فک می کنید چی جواب منو داده، میگه می برمت میدمت به افغانی!!!!!! خب من چی بگم؟؟؟؟؟؟؟ میدونید از این حرفش چقدر من سوختم؟؟؟؟؟؟؟؟ همه اینا باعثش خواهرمه اونه که همیشه آتیش میاره...

هی میگید ببخش، بارها پدرم این کارو کرده و بخشیدم، گفتم از نادونی هست، ولی دیگه همه کار کردم برای اینکه از این نادونی دست بکشن، از فامیل گرفته تا مشاوره بهشون گفتن این کار اشتباهه، پدر من فقط می خواد لج کنه با زندگی من

دیگه نمی تونم حرفی بزنم، چون در شرایط من نیستین، بازنده این بازی من بودم که واقعا سوختم تو این بازی

هم به خواستم نرسیدم هم تو امتحان خدا رفوزه شدم،

اینم بگم بهتون مشکل من فقط ازدواج نیست، اصل اصلش فرق گذاشتن بین من و خواهرم هست که حالا تو ازدواجمون نمود پیدا کرده، خواهرم تو همه مسائل من دخالت می کنه، و این اجازه رو پدرم داده، و این اصلا قابل بخشش نیست

کی می تونه تحمل کنه که همسر آینده شو خواهر یا برادرش انتخاب کنن

تو خانواده ما هر کی صداش بلندتر باشه، به خواسته هاش می رسه، نه کسی که آروم تر و منطقی تره

من که دیگه نمی خوام ازدواج کنم، کلا فکرمو معطوف می کنم به کار و تحصیل، از صبح تا شب خونه نباشم، هیچ کس رو نبینم که ازشون عذاب بکشم، می خوام ببینم با بستن بخت من بخت دختر گلشون باز مشه یا نه!!!!

فقط هم از خدا می خوام جواب لجاجت پدرمو بده، سختی هایی که من کشیدم، من که از آرزوهام دست کشیدم، بذار خواهرم و پدرم به آرزوهاشون برسن، بذار حسرت بمونه به دلم، تنهایی اگر هست فقط برای من نیست، نصیب کسایی که من رو تنها گذاشتن هم هست

Retrato de سحر خانم سحر خانم 12 Mar, 2015 دختر دوست داشتنی را از دست ندادم

خوش به حالتون که به مراد دلتون رسیدید

بدون هیچ بدبختی و آزار و اذیت از سوی هر کسی...

مواظب همسرتون و عشق بینتون باشید...

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 4