منم با نظر مریم موافقم، شما با علم به اینکه وابسته میشید و بعد از مدتی ازش جدا میشید این کارو کردید، شما میدونستید خانواده تون مخالفت می کنن، تلاش چندانی هم برای رضایتشون نکردید، درسته این خانم ازدواج کردن الان ولی شما دل این دختر رو شکستید، فکر نکنید همه چی خوش و خرم تموم شده، مطمئن باشید اگه اون دختر ته دلش هنوز از شما دلگیر باشه که چرا باهاش این کارو کردین، حتما یه جا تو زندگیتون تأثیرشو خواهید دید و آهش همراهتون خواهد بود...
من هم درگیر همچین عشقی هستم که از بچگی بینمون بوده، مطمئن باش اونم دوست داره اگه جوابتو داده...
ایشون از 2 سال و نیم پیش دارن میان خواستگاری ولی بخاطر شکلی که تو خانواده من هست نمی تونیم ازدواج کنیم، خیلی سخته ولی ارزش داره پای همچین عشقی که عمرش بیش تر از 20 ساله موند و حفظش کرد
رابطه ما هم جدی هست ولی دلامون با همه، دلبسته هم هستیم نه وابسته هم...
هیچ عشقی به پاکی و قشنگی عشق بچگی نیست چون ریشه این عشق بدن وجود هیچ هوسی بوده
منم با نظر مریم موافقم، شما با علم به اینکه وابسته میشید و بعد از مدتی ازش جدا میشید این کارو کردید، شما میدونستید خانواده تون مخالفت می کنن، تلاش چندانی هم برای رضایتشون نکردید، درسته این خانم ازدواج کردن الان ولی شما دل این دختر رو شکستید، فکر نکنید همه چی خوش و خرم تموم شده، مطمئن باشید اگه اون دختر ته دلش هنوز از شما دلگیر باشه که چرا باهاش این کارو کردین، حتما یه جا تو زندگیتون تأثیرشو خواهید دید و آهش همراهتون خواهد بود...
راستی برای رسیدن ما دعا کن، من هم برای شما دعا می کنم کوچک ترین مشکلی بر سر راه رسیدن شما نباشه
ما که خیلی زجر کشیدیم اما عوضش قدر همو می دونیم چون برای هم داریم تلاش می کنیم
دعا کنید برامون مشکلمون حل بشه
خیلی محتاجیم به دعا
سلام
من هم درگیر همچین عشقی هستم که از بچگی بینمون بوده، مطمئن باش اونم دوست داره اگه جوابتو داده...
ایشون از 2 سال و نیم پیش دارن میان خواستگاری ولی بخاطر شکلی که تو خانواده من هست نمی تونیم ازدواج کنیم، خیلی سخته ولی ارزش داره پای همچین عشقی که عمرش بیش تر از 20 ساله موند و حفظش کرد
رابطه ما هم جدی هست ولی دلامون با همه، دلبسته هم هستیم نه وابسته هم...
هیچ عشقی به پاکی و قشنگی عشق بچگی نیست چون ریشه این عشق بدن وجود هیچ هوسی بوده
برای تلاش کن مطمئن باش اونم برات تلاش می کنه...
ان شالله خوشبخت بشید
باور کنید خسته شدم از فرق گذاشتن های پدر مادرم
همه کاری کردم، فامیلامون هم اومدن صحبت کردن، بازم همون حرفا
تازه به بقیه هم توهین می کنن که به شما ربطی نداره
مادرم بردم مشاوره، بازم برگشت به نقطه اول، قبول داره حق با منه، اما بازم دم اون دخترشو می بینه، حاضره دین و ایمانشو بده اما روحیه دختر بزرگش بهم نریزه
همه جور بهشون گفتم، خودم با آرومی ، با خشونت، با تهدید، از طریق فامیل، مشاوره خواستم حقمو بگیرم، اما به هیچ صراطی مستقیم نیستن
Páginas