مطالب دوستان محمدطاها1365

Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 سوال مهم
نظر بی شناخت اعتباری نداره.
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 سوال مهم
با کلمات بازی نکن برادرم.تو زندگیش کس دیگه ایی نیست مطمئنم. ضمنا آشنایی ما با چند پیام نبوده هم حضوری بوده هم تلفنی اونم چند ماه. چند دفعه هم حضوری همو دیدیم و حرف زدیم تا به اینجا رسیده.
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 سوال مهم
اتفاقا فعلا مایل نیستن ک اقدام رسمی از طرف من صورت بگیره شرایطش رو نداره.
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 سوال مهم
دوزاریم کج نبوده و نیست. ایشون فعلا شرایط پذیرش خواستگار رو ندارن. حتی من هم شرایط خواستگاری رسمی رو ندارم این رو در دیدارهای حضوری که با هم داشتیم در میون گذاشتیم .ضمنا آشنایی ما نسبی بوده نمیشه گفت خیلی کم.
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 جواب رد در جلسه اول خواستگاری
متاسفانه بخش ارسال سوال مشکل داره. بنظرتون کجا دیگه میشه سوال رو فرستاد کدوم قسمت برم.؟
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 جواب رد در جلسه اول خواستگاری
با سلام . پسری هستم از مشهد متولد 67 و فرزند اول. خانواده ما اصالت بالایی داره، از نظر مذهبی سطحمون متوسطه،از نظر اقتصادی و فرهنگی سطح متوسطی به بالایی داریم در حال حاضر دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشدم، قبل دوره ارشد 7 ماه خدمت سربازیمو رفتم و ادامشو که یک سال میشه رو باید چندماه دیگه بعد ارشدبرم(البته چون شرایط ممکنه خدمتم شهر خودمونه). قبلا مدتی حین تحصیلم هم کار می کردم (کاری و پرتلاشم) و واسه بعد ارشدم برنامه دارم که در حین خدمت باقی مونده یه کار نیمه وقت انجام بدم مثل تدریس یا کار آزاد و بعد خدمت هم یجا استخدام بشم یا شغل آزاد رو ادامه بدم و حتی کار تدریس رو در کنارش داشته باشم. یه واحد اپارتمان هم پدرم بهم دادن و مشکل خاصی ندارم از این بابت.چند7ماه پیش تو یه محیط آموزشی با یه خانومی آشنا شدم ک این آشنایی منجر به علاقه شد و مدتی رو در حد پیامک و تماس (بخاطر حفظ حریم و حرمت ها بصورت محدود) جهت آشنایی از همدیگه داشتیم تا اینکه من با شناختی که از ایشون کسب کردم حدود یک ماه قبل رسما بهشون ابراز علاقه کردم و شرایط فعلیمو بهشون گفتم و خواستم نظرشونو با توجه به شناختی که داشتند بهم بگن اما ایشون این پاسخ و به من دادند، گفتند: اجازه بدین حالا یکم دگه بگذره تا من برم مشورت کنم بعدش ببینیم چی میشه . که من پرسیدم با این نوع حرف زدن یعنی غیرمستقیم میخواید جواب رد بدید اما روتون نمیشه یا مشکلی وجود داره؟ که گفتن نه مشکلی نیست من فقط فرصت میخوام تا بهتر و بیشتر فکر کنم حتی هیچ کس دیگه ای هم تو زندگیم نیست. قبول کردم مدتی رو فکر کنن. خلاصه یک ماه گذشت بعدش که ازشون خواستم دوباره نظرشون رو بگن گفتن خیلی گرفتارم و الان فرصت فکر کردن ندارم و سرکار میرم و درس دارم...حالا من احساس می کنم یجوری این خانوم میخواد منو اذیت کنه و جوابش منفی اما روش نمیشه بگه و هر چی هم ازشون می پرسم که شما منو می خوای یا نه؟ در جواب بطور حتی غیرمستقیم هم نمیگه نه یا نمیگه آره. بنظر شما کارشناسان و دوستان عزیز منظور این خانوم از این رفتارشون چیه و من چیکار می تونم انجام بدم؟؟؟ 
Retrato de majid2013 majid2013 26 Abr, 2014 گفتگوی آزاد درباره ازدواج
با سلام . پسری هستم از مشهد متولد 67 و فرزند اول. خانواده ما اصالت بالایی داره، از نظر مذهبی سطحمون متوسطه،از نظر اقتصادی و فرهنگی سطح متوسطی به بالایی داریم در حال حاضر دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشدم، قبل دوره ارشد 7 ماه خدمت سربازیمو رفتم و ادامشو که یک سال میشه رو باید چندماه دیگه بعد ارشدبرم(البته چون شرایط ممکنه خدمتم شهر خودمونه). قبلا مدتی حین تحصیلم هم کار می کردم (کاری و پرتلاشم) و واسه بعد ارشدم برنامه دارم که در حین خدمت باقی مونده یه کار نیمه وقت انجام بدم مثل تدریس یا کار آزاد و بعد خدمت هم یجا استخدام بشم یا شغل آزاد رو ادامه بدم و حتی کار تدریس رو در کنارش داشته باشم. یه واحد اپارتمان هم پدرم بهم دادن و مشکل خاصی ندارم از این بابت.چند7ماه پیش تو یه محیط آموزشی با یه خانومی آشنا شدم ک این آشنایی منجر به علاقه شد و مدتی رو در حد پیامک و تماس (بخاطر حفظ حریم و حرمت ها بصورت محدود) جهت آشنایی از همدیگه داشتیم تا اینکه من با شناختی که از ایشون کسب کردم حدود یک ماه قبل رسما بهشون ابراز علاقه کردم و شرایط فعلیمو بهشون گفتم و خواستم نظرشونو با توجه به شناختی که داشتند بهم بگن اما ایشون این پاسخ و به من دادند، گفتند: اجازه بدین حالا یکم دگه بگذره تا من برم مشورت کنم بعدش ببینیم چی میشه . که من پرسیدم با این نوع حرف زدن یعنی غیرمستقیم میخواید جواب رد بدید اما روتون نمیشه یا مشکلی وجود داره؟ که گفتن نه مشکلی نیست من فقط فرصت میخوام تا بهتر و بیشتر فکر کنم حتی هیچ کس دیگه ای هم تو زندگیم نیست. قبول کردم مدتی رو فکر کنن. خلاصه یک ماه گذشت بعدش که ازشون خواستم دوباره نظرشون رو بگن گفتن خیلی گرفتارم و الان فرصت فکر کردن ندارم و سرکار میرم و درس دارم...حالا من احساس می کنم یجوری این خانوم میخواد منو اذیت کنه و جوابش منفی اما روش نمیشه بگه و هر چی هم ازشون می پرسم که شما منو می خوای یا نه؟ در جواب بطور حتی غیرمستقیم هم نمیگه نه یا نمیگه آره. بنظر شما کارشناسان و دوستان عزیز منظور این خانوم از این رفتارشون چیه و من چیکار می تونم انجام بدم؟؟؟خواهشمندم این متن رو تو سایت بصورت یک پست بذارید تا دوستان هم نظراتشون رو بیان کنن.
Retrato de majid2013 majid2013 06 Dez, 2013 گفتگوی آزاد درباره ازدواج
خانوم عزیز : کافر همه را به کیش خود پندارد.
Retrato de majid2013 majid2013 06 Dez, 2013 گفتگوی آزاد درباره ازدواج
با سلام. یه مجلس ساده و کاملا خانوادگی بگیر سعی کن 70 درصد میهمانان از محارم باشن. تا 30 درصد دیگه هم که جزو فامیلا هستن شرایط رو رعایت کنن. مجلس رو خونه برگزار کنین. و با کمترین هزینه ها و تشریفات. بجاش پولتون رو واسه زندگیتون وسیله و لوازم بخرین یا با همسررتون برین ماه عسل یه سفر زیارتی مثل : مشهد یا کربلا یا حج عمره ( بسته ب توان مالی) مطمئن باش اگه بهترین مجلس رو تو بهترین باغ شهر بگیرین بازهم ی عده واستون حرف درمیارن. ب خدا توکل کن اساس این باشه ک زندگی با گناه شروع نشه. موفق باشی(ی مرد مجرد)

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0