یکی از احمقانههای دستگاه رسمی تبلیغ دین برای توجیه خودداری جوانان مقابل فوران نیاز جنسی، روندی از استدلالات کلامی است.
استدلالاتی از این قبیل که اسلام دین کاملی است و به تمام جوانب زندگی انسانی توجه داشته است و نهایتا گزیدهای از سخنان بزرگان دین و نقدی بر فرهنگ ترویجی غرب.
جدای از اینکه بدنه اصلی جامعه ما هنوز التزام فکری و وابستگی عمیق روانی به دین دارد، ولی حقیقت تلخ این است که نهایتاً هیچ جواب موجه کارآمدی قابل ارائه نیست.
یک سیر استدلالی بر مبنای متافیزیک قطور دینی (الهیات و مبانی اخلاقی اسلامی) شروع میشود، به الزامات متصلّب فقهی رسیده و با گمان اینکه مخاطب اقناع شده است، نهایتاً به امر و نهی در باب امساک و روزهگیری و ورزش و پرهیز از اعمال غیرشرعی میرسد.
مشکل اینجاست که هیچگاه این سیر پاسخگویی جواب کارامد نمیدهد. به عبارت دقیقتر اساساً به اصل مسئله جواب نمیدهد. جوانان هیچگونه ما به ازای خارجی برای عمل طبق آن مسلک پیدا نمیکنند.
احمقانهی دیگر اینجاست که برای الزام افراد به پایبندی به چارچوب اخلاق جنسی متعارف، تمامی وجوه دین (از ابعاد معنوی و اعتقادی گرفته تا اخلاقی و فقهی) به کارزار مبارزه با ارزشهای نوظهور غیرسنتی فراخوانده میشوند.
و اساساً ایراد نگاه حداکثری به دین همینجا سر بر میآورد. به شوخی میتوان گفت که انگار جوانان در مقابل دوگانهی خدا-آلت تناسلی قرار میگیرند. او ملزم است میان پاسخ به نیاز طبیعی خود و برگزیدن عبودیت خداوندگار جهان، یکی را برگزیند. (چه مضحک است، تو گویی آلت تناسلی به قدری بزرگ شده که در برابر خالق هستی قد عَلَم کرده است! که البته از نظر من خداوندگار متدینین بیاندازه حقیر و فسرده شده که همقد آلت تناسلی جلوه کرده است.
اگر از من بپرسند، ایراد بزرگ در نحوه نگریستن ما به مسائل انسانی است. اینکه مبانی قطوری از متافیزیک سنتی و تاریخی را برگزیدهایم و انگار که قرار نیست عامل انسانی و تحولات بشری را بپذیریم. همین است که هیچ جواب رسمی و عملی برای این مسئله نداریم
یکی از احمقانههای دستگاه رسمی تبلیغ دین برای توجیه خودداری جوانان مقابل فوران نیاز جنسی، روندی از استدلالات کلامی است.
استدلالاتی از این قبیل که اسلام دین کاملی است و به تمام جوانب زندگی انسانی توجه داشته است و نهایتا گزیدهای از سخنان بزرگان دین و نقدی بر فرهنگ ترویجی غرب.
جدای از اینکه بدنه اصلی جامعه ما هنوز التزام فکری و وابستگی عمیق روانی به دین دارد، ولی حقیقت تلخ این است که نهایتاً هیچ جواب موجه کارآمدی قابل ارائه نیست.
یک سیر استدلالی بر مبنای متافیزیک قطور دینی (الهیات و مبانی اخلاقی اسلامی) شروع میشود، به الزامات متصلّب فقهی رسیده و با گمان اینکه مخاطب اقناع شده است، نهایتاً به امر و نهی در باب امساک و روزهگیری و ورزش و پرهیز از اعمال غیرشرعی میرسد.
مشکل اینجاست که هیچگاه این سیر پاسخگویی جواب کارامد نمیدهد. به عبارت دقیقتر اساساً به اصل مسئله جواب نمیدهد. جوانان هیچگونه ما به ازای خارجی برای عمل طبق آن مسلک پیدا نمیکنند.
احمقانهی دیگر اینجاست که برای الزام افراد به پایبندی به چارچوب اخلاق جنسی متعارف، تمامی وجوه دین (از ابعاد معنوی و اعتقادی گرفته تا اخلاقی و فقهی) به کارزار مبارزه با ارزشهای نوظهور غیرسنتی فراخوانده میشوند.
و اساساً ایراد نگاه حداکثری به دین همینجا سر بر میآورد. به شوخی میتوان گفت که انگار جوانان در مقابل دوگانهی خدا-آلت تناسلی قرار میگیرند. او ملزم است میان پاسخ به نیاز طبیعی خود و برگزیدن عبودیت خداوندگار جهان، یکی را برگزیند. (چه مضحک است، تو گویی آلت تناسلی به قدری بزرگ شده که در برابر خالق هستی قد عَلَم کرده است! که البته از نظر من خداوندگار متدینین بیاندازه حقیر و فسرده شده که همقد آلت تناسلی جلوه کرده است.
اگر از من بپرسند، ایراد بزرگ در نحوه نگریستن ما به مسائل انسانی است. اینکه مبانی قطوری از متافیزیک سنتی و تاریخی را برگزیدهایم و انگار که قرار نیست عامل انسانی و تحولات بشری را بپذیریم. همین است که هیچ جواب رسمی و عملی برای این مسئله نداریم