مطالب دوستان salehi7815

عالی بود :)

سلام بنظرم ربطی به صبر و این حرفا نداره. این اقا احتمالا هنوز تکلیفش با خودش مشخص نیست که یه ماه هست دو هفته نیست و...!! هنوز به یقین نرسیده شمارو برای ازدواج میخواد یا نه. میدونید برای چی این حرفو میزنم؟ چون اگه واقعا واقعا به شما علاقه داشته باشه رسمی اقدام میکنه از طریق خانواده! اگرم شرایطش مناسب نباشه بلاخره از طریق خانواده به شما میفهمونه که عاشقته. زمانی به عشق یه مرد اعتماد کن که خانوادش بیان باهات صحبت کنند و تشریف بیارن خونتون خواستگاری. چون پسر که نمیتونه به مادر و خواهرش دروغ بگه‌. اگه بخواد فیلم بازی کنه به دقیقه نکشیده دستش رو میشه برا خانوادش :))) دوستان راهکار خوبی گفتن. شما کلا ارتباطتو قطع کن. جدی و مغرور باش اصلا بهش رو نده. بگو : « اگه علاقه ای هست از طریق خانواده اقدام کنید اگرم هدفتون چیز دیگه ای هست که من ازون دختراش نیستم! والسلام » همین کارارو انجام بده تا ببینیم چی میشه :) یازهرا س

سلام عزیزم بنده به عنوان یه خانوم میتونم شرایط و حال نسبی شما و خانوادتون رو درک کنم. و چون اصل موضوع بهم خوردن عقدتون رو نمیدونم پس نمیتونم قضاوت کنم. اینجور شکستها برای یه دختر خیلی گرون تموم میشه. حواشی ای که برای خانمها ایجاد میشه به مراتب خیلی بیشتر از آقایونه. خیلی از افراد جامعه ی ما دید خوبی نسبت به اینجور مسائل و مسئله ی طلاق ندارند. خود منم تاهمین چندوقت قبل متاسفانه همچین دید و نگاهی داشتم. اما بنظرم این واقعا خودخواهی محضه اونا هم حق زندگی دارن ما کی هستیم بخوایم قضاوت کنیم یا از کسی عیب و ایراد بگیریم درحالیکه شاید خودمون بدتر از همه باشیم. متاسفانه فرهنگ ما اینطوری شده. همه این اجازه رو میدن به خودشون٬ که براحتی تو زندگی بقیه دخالت کنند٬ راجب اتفاقاتی که نمیدونن اظهار نظر یا دخالت کنند و... و همچنین جامعه ی ما دید خوبی به خانمهای مطلقه یا خانمهایی که تا مرز ازدواج پیش میرن و همه چی بهم میخوره٬ ندارند. خیلی طول میکشه تا یه سری چیزا فرهنگسازی بشه. و افراد فقط باید بسوزن وبسازن و حرفهای بقیه رو تحمل کنند. درمورد خواستگارتون٬ شما بهش جواب رد بدید اول. بعد سعی کنید یکم تمرکز و آرامش خودتون رو بدست بیارید. بعدش برای ازدواجتون از واسطه های خوب و متدین کمک بگیرید. چرا میگم متدین٬ چون کسی که دین و ایمان واقعی داشته باشه به خودش این اجازه رو نمیده براحتی قضاوت کنه و تهمت بزنه به کسی٬ یا پشت سر کسی حرف بزنه و... مطمئن باش اگه واسطه ی خوبی پیدا کنی میتونی امیدوار باشی ازدواج موفقی داشته باشی. البته اگه فکر میکنی فلان خصوصیت بد یا فلان نقاط ضعف رو داری٬ سعی کن روشون کار کنی تا به عنوان یه دخترخانم کامل وارد زندگی بشی. تلاش کن ویژگی های مثبت و جایگاه خودتو بالاتر ببری. مثلا درست رو ادامه بده تا مقاطع بالاتر٬ کلاس های آموزشی و مهارتهای بیشتری شرکت کن و... یه کاری کن دیگران حسرت بخورن که شما عروسشون بشی. توجه کن به این نکته ی مهمی که میخوام بگم٬ چون من جای شما نیستم شاید نتونم به طور کامل شرایط و حالات بدی که داری رو بفهمم ولی خواهر خوبم شما هیچ وقت با کسی برخورد بد نداشته باش. اگه کسی حرفی زد٬ تیکه انداخت اگه خواستی رابطتو باهاش قطع کن یا زیاد تحویلش نگیر اما بدگویی نکن. چون اوضاعت بدتر میشه. بذار به این نتیجه برسن دارن اشتباه میکنن و شرمنده بشن. شما اخلاق خوب٬ متانت٬ شخصیت عالی و والای خودتو سعی کن در همه حال حفظ کنی تا بتونی زندگی موفقی هم داشته باشی. البته یه سری از آدمها ساخته شدن برای خاله زنک بازی٬ خدا اینارو زده که به این حال و روز افتادن :)) شما دیگه کاری به کارها و حرفاشون نداشته باش و به زندگی خودت برس. بنظرم چیزی که میتونه به شرایط فعلی شما کمک کنه همین چیزایی بود که گفتم و صحبت با یه واسطه ی خوب و متدین. مطمئن باش هرکس به سزای کار خودش یه روزی میرسه. امیدت به خدا باشه و سعی کن یه خانم کامل و نمونه ای باشی :) وقتی هم خواستی ازدواج کنی حتما مهارت های همسرداری و نحوه ی ارتباط با همسر و اینجور مسائل رو یاد بگیر تا بتونی ازدواج خوبی داشته باشی. اگه مردم ببینن زندگیت خیلی خوبه و مشکلی نداری به مرور (ببخشیدا البته) دهنشون بسته میشه. یازهرا س

سلام شما این احتمال رو بدید که بعد ازدواج مثلا بعد سه چهارسال تحملتون تموم بشه و خسته بشید از زندگیتون٬ اونوقت میخواید چیکار کنید؟ جدا بشید؟یا تا اخر بدون لذت و ارامش زندگی کنید؟‌ بلاخره احتماله باید درنظر گرفت. بنظرم شما خیلی باید پرس و جو کنید و عقلانی تصمیم بگیرید. زیاد مشورت کنید با پزشک٬ افراد دارای این بیماری و... اگه بازم به این نتیجه رسیدی تصمیمت احساسی نیست و میخوای باهاش ازدواج کنی٬ بنظرم باهاش ازدواج کن ولی تبعات تصمیمت رو هم بپذیر( اگه پشیمون شدی٬ اگه فلان اتفاق افتاد اگه بیماریش پیشرفت کرد و...) برای راضی کردن خانوادت در درجه اول از آقا پسر بخواه زیاد پیگیر باشه چه خودش چه خانوادش. مثلا مدام خونتون تماس بگیرن٬ واسطه بفرستن٬ مادرش بیاد و این قبیل کارها. از اونطرفم شما اول با مادرت صحبت کن ایشونو راضی و متقاعد کن طرفو دوست داری و تمام سختی هاشو به جون میخری. بعد که مادرت راضی شد دوتایی پدرتو راضی کنید. شما از مادرت بخواه به پدرت بگه شما دلت پیشش گیره و یکمم خودت اشک بریز و مظلوم شو تو خونه و خودتو ناراحت و افسرده نشون بده. کم کم دل پدرت نرم میشه. ببین چه کسی رو پدرت خیلی نفوذ داره ازش بخواه با پدرت بصحبته و راضیش کنه. دعا میکنم اون چیزی که صلاحته برات رقم بخوره نه اون چیزی که صرفا شما یا اون آقا میخواین. بسپر دست خدا. اگه خدا بخواد همه چیز درست میشه. شاید طول بکشه ولی بلاخره حل میشه. توکل کن :) یازهرا س