به نظر من بستگی به خود ادم داره...من 21 ساله ام خیلی از دوستان من ازدواج کردن،اما من میدونم که فعلا این توانایی رو ندارم که از عهده ی یه زتدگی بر بیام...باید دید از هر لحاظ امادگیشو داریم یا نه...
اصلا پدر مادر دختره حاضر میشن دخترشونو به پسری بدن که نه کار داره نه سربازی رفته..؟؟؟؟به جای اینکه براش شرط بذارین با دختره مثل خواهر خودت حرف بزن،متقاعدش کن که بعد از امام درسو پیدا کردن یه شغل خوب خودت کاراشونو درست میکنی،تنها کسی که میتونه برادرتو متقاعد کنه اون دخترست....اگرم نمیخوان گناه کنن میتونن بین خودشون محرمیت بخونن،اما باید هشدار بدی که محرم بودن دلیل هر کاری نمیشهبه اون دختر هم بگو اگه بخواد از الان تماما خودشو در اختیاره برادرت قرار بده دیگه هیچ جذابیتی برای پسره نمیمونهاینا به شرط اینه که از دور مراقب رابطشون باشیو برا جفتشون خواهری کنی...
منم اولای رابطم اینجوری بودمبر خلاف ظاهرم من خیلی لوس بودم ،البته اولاش علاقه ای که الان بهش دارمو نداشتممیدونی فکر میکنم یا هنوز تکلیفش با خودش معلوم نیست تو دو راهی گیر کرده...یا نیاز داره بیشتر بهش محبت کنیو نشون بدی تکیه گاهشیاون موقعی برمیگرده که حس تنهایی دارهسعی کن احساساتتو بهش نشون بدیدخترا دوست دارن بشنون..بهش بگو که عاشق قهر کردناشی،بهش بگو با نبودنش دلت میگیرهاما زیاده روی نکن،وقتی به اندازه کافی محبت کردی یه مقدار صبر کن تا تشنه بشه همیشه سیرابش نکن چون ازت سرد میشهمردم الماس به خاطر این دوست دارن که همیشه ندارنش اما در عین حال وقتی میبینیش زیباییشو بهت نشون میدناگر مثل سنگ رو زمین ریخته بود که دیگه ارزشی نداشت.مثل الماس باش اما مغرور نباش...
اصلا پدر مادر دختره حاضر میشن دخترشونو به پسری بدن که نه کار داره نه سربازی رفته..؟؟؟؟به جای اینکه براش شرط بذارین با دختره مثل خواهر خودت حرف بزن،متقاعدش کن که بعد از امام درسو پیدا کردن یه شغل خوب خودت کاراشونو درست میکنی،تنها کسی که میتونه برادرتو متقاعد کنه اون دخترست....اگرم نمیخوان گناه کنن میتونن بین خودشون محرمیت بخونن،اما باید هشدار بدی که محرم بودن دلیل هر کاری نمیشهبه اون دختر هم بگو اگه بخواد از الان تماما خودشو در اختیاره برادرت قرار بده دیگه هیچ جذابیتی برای پسره نمیمونهاینا به شرط اینه که از دور مراقب رابطشون باشیو برا جفتشون خواهری کنی...
چرا رک و روراست سوالا و درگیری های ذهینیتو ازش نمیپرسی؟نمیگم خانوادشو تحقیر کنی اما راجع به کارایی که واسه اینده اش در نظر داره بپرس..بگو نمیتونی بری شهرستان یا با مادرشوهر زندگی کنیو از این حرفا،اصلا راجع به اینده خواهراش باهاش صحبت کن،ببین حرفش چیه....بعدشم ببین میتونی به عنوان همسر در کنار خودت بپذیریش،میتونی خانوادشو مثل خانواده خودت دوست داشته باشی؟؟مهم افکار خودته،شاید پدر و مادرش از یه خانواده اصیل بودن اما باهات بد تا میکردن یا مثل اینا دوست نداشتنکدوم انتخاب میکردی؟طعنه های مادرشوهر که بیشتر کنارته؟؟؟ یا حرف فامیل که چند سال بیشتر دووم نمیاره
Pages