سلام
عزیزم به خودت ظلم نکن، دوست من نکن این کار رو با خودت. دوست دارم با این پسر صحبت کنم ببینم هدفشون از ازدواج چیه اصلا؟ اصلا میدونه از زندگی چی میخواد؟ رفتن نامزد کردن بعد به تو عزیزم میگه خواستگارهات رو رد کن تا من بیام!! کی انشالله؟ وقتی تمام خواستگارهات رو از دست دادی و روح و روانت داغون شد؟ بعد اون آقا دارن به نامزدشون خیانت میکنن شما هم شدی شریک جرمش عزیزم. اگر صیغه محرمیت بین شون جاری شده باشه الان اونها زن و شوهر محسوب میشن، حالا از نوع موقت، پس فراموشش کن. کم کم ازش فاصله بگیر، چون یکدفع نمیشه. انشالله به آرزوهات برسی.
سلام
ازدواج کردن ترس نداره، فقط باید کاملا و اصولی با طرف مقابلتون آشنا بشید. خیلی ها فامیل هستند سالیان سال همدیگر رو میشناسند، اما شناخت درستی از هم ندارند. بجای فکر کردن به ترس هاتون، برید دنبال اینکه از چه راههایی میتونید طرف مقابل تون رو بشناسید. در این زمینه حتما و حتما از پدر و مادرتون کمک بگیرید. درصد خیلی زیادی از اختلافها در زندگی بخاطر نشناختن طرف مقابل نیست، به این علت هست که از یکسری مسائل چشم پوشی میکنیم و همه جوانب رو در نظر نمی گیریم. مثلا میبینیم طرف فلان اخلاق رو داره و می فهمیم انا براحتی از اود میگذریم و بعدا در زندگی دچار مشکل میشیم.
ممنونم از راهنمایی تون. من دو خواهر دارم که ازدواج کردن و دخالتی نمیکنند، یعنی کلا اهل صحبت و اینها نیستن، دنبال زندگی‌خودشون هستن. برادر هم ندارم.
باز هم ممنون. به هر حال هر کسی اختیار مال خودش رو داره.
سلام مجدد
حرف دل من رو زدی خواهر، به مادرم میگم ایشون هفتاد میلیون پول رو گرفت چه کار کرد. اگر میگه من پول اجاره خونه ندارم، بگو باشه، شماره حساب صاحب خونه رو بده براش بریزم. اگر میگه دخترم بیمارستانه پول دارو شو ندارم، بگو نسخه ش رو بیار با هم بریم بگیریم. من که نمیگم شما پول بهش نده. مثلا این بار گفته بود کیمیا دخترم کرونای شدید گرفته بستری شده. از خاله ام پول گرفته بود. از مادر منم دوباره گرفته بود. بعد من همون شب دیدم کیمیا خوشحال و خندان تو اینستا فیلم گذاشته.
سلام بر شما
ممنون از پاسخ تون. من حقوق خودم رو دریافت میکنم. که بخشی از حقوق پدرم هست. مشکلم بحث حق و حقوقم نیست، بحث این هست که حس میکنم از مادرم دارن سو استفاده میکنن. مادر من خودشون بازنشسته هستن و حقوق بگیر دولت هستن. فقط دلم برای مادرم میسوزه. آخه گاهی حس میکنم داییم این پول رو خدایی نکرده مواد میخره و مصرف میکنه. و علاوه بر اون ماشین مادرم رو میبره و با یک خانم که صیغه هستند تفریح میکنه.
سلام
من هم کاملا با نظر کارشناس محترم موافق هستم. چون زندگی ابعاد زیادی داره و هر فرد خصوصیات منحصر به فرد. نمیشه برای مشکلات مشابه نسخه های یکسان پیچید. باید هر دونفر تحت مشاوره قرار بگیرند.
سلام عزیزم
من کارشناس نیستم اما چون شرایط شما رو درک
میکنم میگم شاید به دردت بخوره
ببین شما خودت چی دوست داری؟ یعنی از ته دل دوست داری ازدواج کنی، احساس تنهایی میکنی؟ نیاز به جنس مخالف داری یانه.
البته اینحالت شما بیشتر شبیه یه حس گذرا میمونه که اتفاقا وقت امتحان و کنکور و آزمون سراغ خیلی ها میاد اما باید مدیریتش کنی. نهایتا تا آزمون استخدامی چند ماه درس میخونی بعدش هرچقدر خواستی برای آینده ت فکر کن. دیگه چند ماه که ازدواجت دیر نمیشه که.
اما در کل برای ازدواج آمادگی روحی خودت رو در نظر بگیر. چون اگر فقط برای بالا رفتن سن نگران باشی و ازدواج کنی ممکنه عجله کنی و نتونی درست تصمیم بگیری. مثلا شرایط خود من شبیه شماست همسن نیستیم اما شرایط مشابه داریم. اما فعلا حس میکنم تنهایی رو دوست دارم. نیازی ندارم کسی کنارم باشه.
نمیگم شما مثل من باش، اما در کل باید منطقی فکر کنی در مورد ازدواج. لابد خواستگارهاتون مناسب نبودند که اونها رو رد کردید. با خودت راحت باش و دوست باش.
برات بهترین ها رو آرزو میکنم.
سلام
خودتون چی فکر میکنید؟ جوابش رو باید بدید یا نه؟ من اگر جای شما بودم براش تله میگذاشتم و قطعا دست پلیس میدادم. این آقا کاملا شیاد هست. معلوم نیست تا بحال چند نفر رو به همین شیوه به دام انداخته.
سلام این دو مطلب را مطالعه بفرمائید:
توبه از غیبت چگونه است؟
https://btid.org/fa/news/110746
توبه از گناه غيبت استغفار است؟
https://btid.org/fa/news/48112
سلام
انگار مطلبتون نصفه نیمه گذاشته شده، سن شما هم مشخص نیست، دقیقا چه رفتارهای این خانم شما رو اذیت میکنه؟ اشاره کردید به رفتار بچه گانه. این رفتار بچه گانه چند حالت داره
اول ایشون متناسب با سن شون رفتار میکنند اما چون فاصله سنی شما باهاشون زیاد هست فکر میکنید رفتارشون بچه گانه هست.
دوم رفتار ایشون متناسب با سن شون نیست. یعنی بلوغ فکری کافی رو نسبت به سنشون ندارند.
این دو مقوله هر کدوم راه حل جداگانه ای داره. و در کل ایشون تو این زمینه مقصر نیستند. چون از قبل باید راجع به فاصله سنی فکر میکردید. شاید از نظر این خانم هم شما زیادی جدی و پخته باشید. بحث فاصله سنی حل شدنی نیست. اما بحث عدم پختگی تا حد زیادی با آموزش حل میشه.
یه مشکل دیگه هم که مطرح کردید، مشکل چشم های ایشون هست که حس میکنید ایشون فریب دادند شما رو. حالا فرض کنید اگر از اول به شما مشکل شون رو میگفتند شما قبول میکردید باهاشون ازدواج کنید؟ منظورم این هست که دروغگویی شون براتون بیشتر اهمیت داره، یا مشکل جسمی شون؟ و متعجبم که شما یا خانواده تون چطور این موضوع رو متوجه نشدید؟!
اما در کل عروسیتون رو عقب بندازید و فعلا به هم نزنید. اگر میتونید به مشاور مراجعه کنید. به نظر من لازمه شخصی به شما مشاوره بده که هر دوی شما رو ببینه و حرفهاتون رو بشنوه. چون شخصیت این خانم و شما باید با هم همسو بشه. صد در صد همه ی انسان ها و بخصوص زن و مرد تفاوتهای خیلی زیادی با هم دارند که باید با همکاری هم، هم جهت بشن. اگر بعد از مشاوره و فکر کردن درست به این نتیجه رسیدید که واقعا به درد هم نمیخورید، جدا بشید.
Pages