من کی گفتم میخوام مادرشوهرمو راه ندم به خونم!!!! گفتم وقتی عروسی کردم و خونه خودم رفتم دیگه کمتر بهش رو بدم . باهاش اونقد نزدیک نشم×!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از اون ماجرا تا الان که چند روز شده.خیلی تو خودم بودم و باهاش حرف نزذم و کنارش نبودم ..اخر شب ،حرفو پیش کشیدم و خیلی واضح گفتم موضوع چیه مشکل چیه. تو چرا اینطوری... و من ازت چی میخوام. اونم گفت حق با توئه.همین!!! جبران میکنم!!! دو روز گذشت ...دوباره هموم اتفاق. دیگه دارم روانی میشم. امروز جرو بحث کردیم . آخه دوباره بهش یادآوری کردم. دیگه این بار نگفت حق با توئه. میگه محکومم نکن. نمیدونم غر نزن. ازین حرفا... من تو خونه اون چیزی هستم که یه مرد دوست داره. ظاهرم خوبه و اون دوس داره. وقتی میاد خونه من آماده و مرتبم. مشکل ما فقط رابطه جنسیه که من توش هیچ حقی انگار ندارم... خودش عالیه تو ایت موضوع. الان قهریم
من کی گفتم میخوام مادرشوهرمو راه ندم به خونم!!!! گفتم وقتی عروسی کردم و خونه خودم رفتم دیگه کمتر بهش رو بدم . باهاش اونقد نزدیک نشم×!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از اون ماجرا تا الان که چند روز شده.خیلی تو خودم بودم و باهاش حرف نزذم و کنارش نبودم ..اخر شب ،حرفو پیش کشیدم و خیلی واضح گفتم موضوع چیه مشکل چیه. تو چرا اینطوری... و من ازت چی میخوام. اونم گفت حق با توئه.همین!!! جبران میکنم!!! دو روز گذشت ...دوباره هموم اتفاق. دیگه دارم روانی میشم. امروز جرو بحث کردیم . آخه دوباره بهش یادآوری کردم. دیگه این بار نگفت حق با توئه. میگه محکومم نکن. نمیدونم غر نزن. ازین حرفا... من تو خونه اون چیزی هستم که یه مرد دوست داره. ظاهرم خوبه و اون دوس داره. وقتی میاد خونه من آماده و مرتبم. مشکل ما فقط رابطه جنسیه که من توش هیچ حقی انگار ندارم... خودش عالیه تو ایت موضوع. الان قهریم
میشه بگین چه کسایی مشوق شما بودن؟ چند ساعت در روز برای رسیدن به این موفقیت بزرگ تلاش میکردین؟خخخخخخ