در مرحله اول انتخاب براساس شناخت باید باشه نه علاقه . چون وقتی راه علاقه باز شد راه شناخت بسته یا محدود میشه .
در مورد اختلاف سن تا موقعی که این حساسیت در خودتون هست حرف بقیه آزارتون میده . اما اگر این مســـُله برای شما حل بشه دیگه حرف بقیه برای شما اهمیت نداره .
وقتی دنیا رو همونطوری که خدا خلق کرده بشناسیم و قبول کنیم نه اینکه دنیا رو بخواییم مطابق خواستمون تغییر بدیم حساسیتهامون کمتر میشه .
وقتی سعی کنیم آدمها رو درک کنیم و به این فکر کنیم هر کسی یک خلقت و شرایط رشدی داشته دیگه انتطاراتمون رو از همدیگه بحداقل میرسونیم .
وقتی رابطه امون با خدا قوی کنیم دیگه نیت همه ی کارهامون خودش میشه وبازخورد کار خوبی که در حق بندهاش کردیم رو از خودش میخواییم ., اینجاست که دیگه توی روابطمون دنبال بازخورد رفتارمون از هیچکس نیستیم و زمانی که جواب عملمونو ندیدم سرخورده و ناراحت نمیشیم چون کسی که باید پاداشمون رو بده رو خدا میدونیم . اینموقع زمانیه که انسان فقط نیازمند کسیه که به معنای واقعی لایق این صفته , یعنی همون خدا . وقتی انسان خودش رو در بند خدا قرار بده تمام بندها آزاد میشه .
محتاج دعای تک تکتونم .برای منم دعا کنید از بند زود رنجی و حساسیتهای بی مورد خارج بشم که واقعا زندگی رو سخت میکنه .
به نظرم مادر اون خانم حرف بدی نزده و بسته به طرز دیدگاه خودتون داره که بد به نظر بیاد یانه. سعی کنید از همین الان حداقل خودتون سر این حرفهای کوچیک ناراحت نشید . و اگه میخوایید زندگی خوبی تشکیل بدید از همین الان کم کم موضع خودتون رو تغییر بدید و اونو قویتر کنید . شما باید کم کم خودتون روابط بین دوتا خانواده رو مدیریت کنید تا دلخوریها کمتر بشه نه اینکه خودتونم هم موضع با بقیه بشید و از این مسایل ناراحت بشید . سعی کنید وقتی همچین مسایلی پیش بیاد ( نه طوری که جانبداری به نطر بیاد و دیگران رو حساستر کنه که مثلا از همین الان خانواده خودتو فراموش کردی) شما یکطوری قضیه رو ماست مالی کنی و براش دلیل بتراشی تا کم کم خانوادتون سرد بشن .
و واقعا کار خوبی کردید که وارد مرحله خواستگاری شدید .
بعد در مورد قضیه صبر کردن تا سال بعد برای درس دختر خانم به نظرم یک راه دیگه هم هست . شما میتونید (البته اگه این توانایی رو توی خودتون میبینید) این اطمینان رو به خانوادش بدید که من نمیزارم این اتفاق بیفته و بعد در صحبتهاتون با دختر خانم بگید منم یک شرط دارم و شرطم درستون هست .چون مخصوصا در اول آشنایی توی این سن طرفین خیلی از همدیگه تاثیر میپذیرند و میتونند مشوق همدیگه باشند . و نمونه اش رو دیدم که با این روش حتی کسانی که درس خوبی نداشتند ظرف مدت کوتاهی پشتکارشون بیشتر شده . اگه بتونید با این روش و یا هر روش دیگه خانواده دختر رو راضی کنید خیال خودتون هم راحت میشه و یکسال رو با بلاتکلیفی که آیا این قضیه میشه یا نه سر نمیکنید .
سلام
در مرحله اول انتخاب براساس شناخت باید باشه نه علاقه . چون وقتی راه علاقه باز شد راه شناخت بسته یا محدود میشه .
در مورد اختلاف سن تا موقعی که این حساسیت در خودتون هست حرف بقیه آزارتون میده . اما اگر این مســـُله برای شما حل بشه دیگه حرف بقیه برای شما اهمیت نداره .
چرا فکر میکنید پنج ماه اختلاف خیلی مهمه؟
سلام
وقتی دنیا رو همونطوری که خدا خلق کرده بشناسیم و قبول کنیم نه اینکه دنیا رو بخواییم مطابق خواستمون تغییر بدیم حساسیتهامون کمتر میشه .
وقتی سعی کنیم آدمها رو درک کنیم و به این فکر کنیم هر کسی یک خلقت و شرایط رشدی داشته دیگه انتطاراتمون رو از همدیگه بحداقل میرسونیم .
وقتی رابطه امون با خدا قوی کنیم دیگه نیت همه ی کارهامون خودش میشه وبازخورد کار خوبی که در حق بندهاش کردیم رو از خودش میخواییم ., اینجاست که دیگه توی روابطمون دنبال بازخورد رفتارمون از هیچکس نیستیم و زمانی که جواب عملمونو ندیدم سرخورده و ناراحت نمیشیم چون کسی که باید پاداشمون رو بده رو خدا میدونیم . اینموقع زمانیه که انسان فقط نیازمند کسیه که به معنای واقعی لایق این صفته , یعنی همون خدا . وقتی انسان خودش رو در بند خدا قرار بده تمام بندها آزاد میشه .
محتاج دعای تک تکتونم .برای منم دعا کنید از بند زود رنجی و حساسیتهای بی مورد خارج بشم که واقعا زندگی رو سخت میکنه .
سلام
به نظرم مادر اون خانم حرف بدی نزده و بسته به طرز دیدگاه خودتون داره که بد به نظر بیاد یانه. سعی کنید از همین الان حداقل خودتون سر این حرفهای کوچیک ناراحت نشید . و اگه میخوایید زندگی خوبی تشکیل بدید از همین الان کم کم موضع خودتون رو تغییر بدید و اونو قویتر کنید . شما باید کم کم خودتون روابط بین دوتا خانواده رو مدیریت کنید تا دلخوریها کمتر بشه نه اینکه خودتونم هم موضع با بقیه بشید و از این مسایل ناراحت بشید . سعی کنید وقتی همچین مسایلی پیش بیاد ( نه طوری که جانبداری به نطر بیاد و دیگران رو حساستر کنه که مثلا از همین الان خانواده خودتو فراموش کردی) شما یکطوری قضیه رو ماست مالی کنی و براش دلیل بتراشی تا کم کم خانوادتون سرد بشن .
و واقعا کار خوبی کردید که وارد مرحله خواستگاری شدید .
بعد در مورد قضیه صبر کردن تا سال بعد برای درس دختر خانم به نظرم یک راه دیگه هم هست . شما میتونید (البته اگه این توانایی رو توی خودتون میبینید) این اطمینان رو به خانوادش بدید که من نمیزارم این اتفاق بیفته و بعد در صحبتهاتون با دختر خانم بگید منم یک شرط دارم و شرطم درستون هست .چون مخصوصا در اول آشنایی توی این سن طرفین خیلی از همدیگه تاثیر میپذیرند و میتونند مشوق همدیگه باشند . و نمونه اش رو دیدم که با این روش حتی کسانی که درس خوبی نداشتند ظرف مدت کوتاهی پشتکارشون بیشتر شده . اگه بتونید با این روش و یا هر روش دیگه خانواده دختر رو راضی کنید خیال خودتون هم راحت میشه و یکسال رو با بلاتکلیفی که آیا این قضیه میشه یا نه سر نمیکنید .
موفق باشید
اگه دیدی مزاحمتهاش خیلی ادامه داره . خطتتو و ایمیلتو تغییر بده .
جوابشو نده , نه تهدید نه هیچ چیز دیگه , بیمحلی از هر رفتاری در قطع این ارتباط موثرتره .
و بهتره خانواده رو هم در جریان بزاری .
Pages