به نظر من هم سالم بودن ظاهر مهمه هم باطن و این دوتا مکمل همدیگرند , البته با درجه اهمیت شاید کمی بالا و پایین .
من همیشه برای این مورد این مثال رو به کار میبرم . یک سیب اگر درون( باطن )سالمی داشته باشته اما ظاهرش خراب باشه طولی نمیکشه که باطنش هم مثل ظاهرش فاسد میشه و عمر سلامت این سیب کوتاه میشه.
و یک سیب اگه ظاهر سالم و خوشگلی داشته باشه اما از درون فاسد و گندیده باشه این سیب هم دیر یا زود رسوا میشه و ظاهرش مثل باطنش فاسد میشه. البته با طول عمر کمتر از مورد اول و غیر قابل استفاده
یک مدت توی یکی از درسهای دانشگاه یک درسی رو به اسم جریان شناسی ضد فرهنگها داشتیم . توی این درس به فرقه ها و یکسری ادیان نوطهور و نوساخته بشری و پایه های فکری و عقیدتیشون رو به ما معرفی میکردند که توی جامعه ما رواج پیدا کرده مثل فرقه یزیدیه و ...
یادمه توی این فرقه ها هم انتخابی عمل میکردند و یکسری اعتقادات اسلام رو قبول داشند و بهش عمل میکردند و یکسری اعتقادات رو برای خودشون بنا کرده بودند مثلا توی یکی از این فرقه ها که اسمشو دقیق یادم نیست هم خدا رو می پرستیدند و هم به خاطر اینکه از شر شیطان در امان باشند دل شیطان رو هم بدست میاوردند و به اون هم احترام میداشتند و براش جایگاه خیلی خاصی رو قایل بودند.
و یکسری اعتقادات ضد و نقیض که اگه انسان قبل از برخورد با این اعتقادات توی جامعه کمی آشنایی با پایه و اساس و اصول تفکر این ادیان خودساخته بشری نداشته باشه و یا اینکه همونطوری که این حرفها و این هجمه ها به عنوان یک سوال ایجاد میشه(همون مرحله ای که برادرتون دنبال خودن کتاب بوده) به یک کسی که علم داشته باشه و عمیق وارد این مباحث شده باشه رجوع کنه و پاسخ سوالاتشو ازش بخواد احتمال جواب خطا پیدا کردن براش کمتر میشه . اگه شما کسی رو دوروبرتون نمیشناسید و نمیتونید پیدا کنید که کمکتون کنه من شماره این استادمو پیدا میکنم و در اختیارتون میذارم تا بتونید از راهش به کمک برادرتون برید . بتونید خودتون رو اول از همه آگاه کنید و از این حس منطق برادرتون استفاده کنید و کمکش کنید و یا اگه برادرتون مایل بود خودش مستقیم با ایشون صحبت کنند .تا با آگاهی کامل راهشو انتخاب کنه .
چون وقتی انسان قبل از اینکه توی محیطی که این افکار توش رواج داره قرار بگیره و مورد هجوم قرار بگیره اگه از قبل مسلح نشده باشه و یا اینکه از راه مطمنش دنبال جواب سوالاتش نگرده (که همون رجوع کردن به فرد عالم منظورمه) هر کسی باشه سریع دچار لغزش میشه و تحت تاثیر قرار میگیره . چون در این موقعیت با دوتا کتاب خوندن شاید انسان نتونه جواب سوالاتشو پیدا کنه و به حقیقت دست پیدا کنه .
اشتباه شما چی بوده ؟مگه چه کار وحشناکی انجام دادید که شوهرتون نمی تونه ازش بگذره که باید همچین تاوانی بدید
توی روابط زن و شوهری باید گذشت دو طرفه باشه . وقتی شما اشتباهی رو انجام دادید و دارید معظرت خواهی میکنید اگر واقعا طرفتون همراه و یار شماست نباید اینطوری از احساسات شما سو استفاده کند و دنبال جلب منافع شخصی خودش باشه .
به نظرم شما اولا زیادی ترس و اضطراب و آشفتگی از خودتون نشون ندید تا اون به خودش مغرور بشه و تاقچه بالا بزاره . یکمدت امتحانش کنید وقتی اسم طلاق رو آورد خیلی خونسرد و بیتفاوت خودتونو نشون بدید . و هیچ عکس العملی نشون ندید.
وبعد اگه دیدید نه قضیه واقعا جدیه یک بزرگترو ریش سفید رو در جریان امور قرار بدید تا اون بینتون وساطت وداوری کنه .
با احساسات از حق و حقوقتون نگذرید که بعدا باعث پشیمونیتون نشه.
به جای ایکه همیشه سر خواسته های به حقتون کوتاه بیاد. بگردید شاید راه دومی وجود داشته باشه که همسرتونو متوجه نیازها و خواسته های به حق خودتون کنید. متوجهش کنید که هر انسانی برای حفظ سلامت روحی و روانیش نیاز داره یک وقت و زمان معقولی رو برای روابط اجتماعیش کنار بزاره . این به نفع خودش هم هست.
مثلا یک مدت یکماه کاملا مطابق میل همسرتون رفتار کنید و روابطتتون کنار بزارید اما از اون طرف خودتونو به افسردگی و ناراحتی بزنید .تا جایی که خودش ازتون بخواد که به روابط قبلتون برگردید.
به نظر من هم سالم بودن ظاهر مهمه هم باطن و این دوتا مکمل همدیگرند , البته با درجه اهمیت شاید کمی بالا و پایین .
من همیشه برای این مورد این مثال رو به کار میبرم . یک سیب اگر درون( باطن )سالمی داشته باشته اما ظاهرش خراب باشه طولی نمیکشه که باطنش هم مثل ظاهرش فاسد میشه و عمر سلامت این سیب کوتاه میشه.
و یک سیب اگه ظاهر سالم و خوشگلی داشته باشه اما از درون فاسد و گندیده باشه این سیب هم دیر یا زود رسوا میشه و ظاهرش مثل باطنش فاسد میشه. البته با طول عمر کمتر از مورد اول و غیر قابل استفاده
سلام
یکی از راههای برطرف شدن این حس اینه که برای خودتون انتظار بهتر از اون چیزی روکه خدا به خواهرتون داده رو بدید . و
بدونید اینقدر موقعیتهای خوب زیادند که یکیش قسمت شما بشه . هر قدر امید و توکلتون به خدا بیشتر باشه همونقدر پاداش میگیرید
سلام
یک مدت توی یکی از درسهای دانشگاه یک درسی رو به اسم جریان شناسی ضد فرهنگها داشتیم . توی این درس به فرقه ها و یکسری ادیان نوطهور و نوساخته بشری و پایه های فکری و عقیدتیشون رو به ما معرفی میکردند که توی جامعه ما رواج پیدا کرده مثل فرقه یزیدیه و ...
یادمه توی این فرقه ها هم انتخابی عمل میکردند و یکسری اعتقادات اسلام رو قبول داشند و بهش عمل میکردند و یکسری اعتقادات رو برای خودشون بنا کرده بودند مثلا توی یکی از این فرقه ها که اسمشو دقیق یادم نیست هم خدا رو می پرستیدند و هم به خاطر اینکه از شر شیطان در امان باشند دل شیطان رو هم بدست میاوردند و به اون هم احترام میداشتند و براش جایگاه خیلی خاصی رو قایل بودند.
و یکسری اعتقادات ضد و نقیض که اگه انسان قبل از برخورد با این اعتقادات توی جامعه کمی آشنایی با پایه و اساس و اصول تفکر این ادیان خودساخته بشری نداشته باشه و یا اینکه همونطوری که این حرفها و این هجمه ها به عنوان یک سوال ایجاد میشه(همون مرحله ای که برادرتون دنبال خودن کتاب بوده) به یک کسی که علم داشته باشه و عمیق وارد این مباحث شده باشه رجوع کنه و پاسخ سوالاتشو ازش بخواد احتمال جواب خطا پیدا کردن براش کمتر میشه . اگه شما کسی رو دوروبرتون نمیشناسید و نمیتونید پیدا کنید که کمکتون کنه من شماره این استادمو پیدا میکنم و در اختیارتون میذارم تا بتونید از راهش به کمک برادرتون برید . بتونید خودتون رو اول از همه آگاه کنید و از این حس منطق برادرتون استفاده کنید و کمکش کنید و یا اگه برادرتون مایل بود خودش مستقیم با ایشون صحبت کنند .تا با آگاهی کامل راهشو انتخاب کنه .
چون وقتی انسان قبل از اینکه توی محیطی که این افکار توش رواج داره قرار بگیره و مورد هجوم قرار بگیره اگه از قبل مسلح نشده باشه و یا اینکه از راه مطمنش دنبال جواب سوالاتش نگرده (که همون رجوع کردن به فرد عالم منظورمه) هر کسی باشه سریع دچار لغزش میشه و تحت تاثیر قرار میگیره . چون در این موقعیت با دوتا کتاب خوندن شاید انسان نتونه جواب سوالاتشو پیدا کنه و به حقیقت دست پیدا کنه .
اشتباه شما چی بوده ؟مگه چه کار وحشناکی انجام دادید که شوهرتون نمی تونه ازش بگذره که باید همچین تاوانی بدید
توی روابط زن و شوهری باید گذشت دو طرفه باشه . وقتی شما اشتباهی رو انجام دادید و دارید معظرت خواهی میکنید اگر واقعا طرفتون همراه و یار شماست نباید اینطوری از احساسات شما سو استفاده کند و دنبال جلب منافع شخصی خودش باشه .
به نظرم شما اولا زیادی ترس و اضطراب و آشفتگی از خودتون نشون ندید تا اون به خودش مغرور بشه و تاقچه بالا بزاره . یکمدت امتحانش کنید وقتی اسم طلاق رو آورد خیلی خونسرد و بیتفاوت خودتونو نشون بدید . و هیچ عکس العملی نشون ندید.
وبعد اگه دیدید نه قضیه واقعا جدیه یک بزرگترو ریش سفید رو در جریان امور قرار بدید تا اون بینتون وساطت وداوری کنه .
با احساسات از حق و حقوقتون نگذرید که بعدا باعث پشیمونیتون نشه.
سلام
به جای ایکه همیشه سر خواسته های به حقتون کوتاه بیاد. بگردید شاید راه دومی وجود داشته باشه که همسرتونو متوجه نیازها و خواسته های به حق خودتون کنید. متوجهش کنید که هر انسانی برای حفظ سلامت روحی و روانیش نیاز داره یک وقت و زمان معقولی رو برای روابط اجتماعیش کنار بزاره . این به نفع خودش هم هست.
مثلا یک مدت یکماه کاملا مطابق میل همسرتون رفتار کنید و روابطتتون کنار بزارید اما از اون طرف خودتونو به افسردگی و ناراحتی بزنید .تا جایی که خودش ازتون بخواد که به روابط قبلتون برگردید.
Pages