با سلام به شما کاربر گرامی
باتوجه به اینکه دو نفر از ان سه نفر از خانواده دخترخانم تعریف و تمجید کردند میتوان احتمال داد که نفر سوم از روی دشمنی حرفی زده باشد ولی به هرحال برای آنکه شک و دودلی شما برطرف شود لازم است تحقیقات خود را وسعت دهید.
بنابراین از طریق تحقیق و سوال از دوستان و آشنایان طرف مقابل در محل کار و زندگی و تحصیل و با وسعت تحقیق و همچنین تذکر به طرف نسبت به مسئولیت شرعی و اخلاقی خیانت در مشورت، درصد احتمال خلاف گویی را کم کرد. در نتیجه اگر با وسعت تحقیق مورد شک برانگیز و اختلافی وجود نداشت نشان میدهد که آن فردی که از بدی خانواده مذکور میگفت درست نبوده و ممکن است با آنان مشکلی داشته باشد.
با آرزوی موفقیت
با سلام به شما کاربر محترم
یکی از ملاکهای ترجیحی ازدواج این است که دخترخانم چند سالی از آقا پسر کوچکتر باشد، ولی این ملاک قابل اغماض است، به شرط اینکه؛
1. طرفین اختلاف زیادی در درک، فهم و علم مربوط به مهارتهای زندگی نداشته باشند.
2. دخترخانم، پسر را بچه نبیند و خود را بالاتر از او نداند.
3. طرفین اختلاف زیادی در علایق و سلایق نداشته باشند.
4. خانواده دختر و پسر، طرف مقابل را بپذیرند؛ در آن صورت، بافرض وجود تناسب، ازدواج این دو مشکلی نخواهد داشت. بنابراین با بیان این مسئله میتوان برای خانواده این نکات را ذکر و قانعشان کرد.
امّا درباره اینکه ایشان دختر شلوغی هستند و شما فرد آرامی هستید اگر منظورتان این که است که شما فرد درون گرایی هستید و ایشان فرد برون گرا. باید عرض کنم به طور کلی شخصیت درون گرا به کسی میگویند که چنین فردی در تنهایی و دور از جمع، لذت و آرامش بیشتری پیدا میکند، اما کسی که برون گرا باشد کسی است که در اجتماع و بودن در جمع لذت و آرامش بیشتری دارد. حال یکی از زوجین درون گرای شدید و طرف مقابل هم برون گرای شدید باشند، این دو مطمئنا در زندگی دچار مشکل خواهند شد؛ چرا که یکی تمایل به مهمانی رفتن و مهمانی گرفتن دارد و دیگری تمایل ندارد و ... امّا اگر طرفین علیرغم درون گرایی و برون گرایی که دارند، شدید نباشد و متعادل رفتار کنند و متوجه ودرک متقابلی از همدیگر داشته باشند، در زندگی مشترک مشکل ساز نخواهد بود.
بنابراین؛
برونگراها: برونگراها انرژی خود را از برخوردها و روابط اجتماعی بیشتر و حضور در جمع به دست میاورند و علاقه زیادی به فعالیتهای دسته جمعی دارند. مجلس گردانی، شوخ طبعی و بذله گویی از خصوصیات بارز این افراد است.
درونگراها: گاهی تصور میشود درونگراها علاقهای به ارتباط با دیگران ندارند، امّا چنین نیست؛ زیرا برای رفع خستگی، به دست آوردن دوباره انرژی جسمانی و روانی و شادابیشان نیاز دارند زمانی را به خود اختصاص دهند یا به اصطلاح با خود خلوت کنند. انسانهای درونگرا از دید دیگر افراد جامعه معمولاً خجالتی و حتی گاهی مغرور به نظر میآیند، امّا لزوما خجالتی و مغرور نیستند، گرچه شاید درک این رفتارها برای دیگران مشکل باشد.
همسرانی که یکی از آن ها برونگرا و دیگری درونگراست 4 مشکل اساسی خواهند داشت:
1- تفاوت در تفریح ها: یکی از طرفین به مهمانی های شلوغ علاقه دارد ولی دیگری علاقه مند است در یک محیط آرام و با یک دوست صمیمی خوشگذرانی کند. مکان های تفریحی مورد علاقه این دو کاملا متفاوت است.
2- شیوه بیان احساسات: یک درونگرا ممکن است کمی در بیان احساساتش مشکل داشته باشد در حالی که یک فرد برونگرا درباره همه چیز راحت صحبت می کند.
3- شیوه ارتباطی: فرد برونگرا علاقه مند است تمام اتفاق هایی که در طول روز افتاده، برای همسرش تعریف کند، موسیقی گوش دهد یا صدای تلویزیون را بالا ببرد ولی یک درونگرا ترجیح می دهد با ورود به خانه به استراحت بپردازد، کمتر صحبت کند و هر وقت میلش کشید حرف بزند.
4- شیوه حل مسائل: یک فرد برونگرا دوست دارد وقتی مشکلی بروز می کند، به سرعت وارد عمل شود و موضوع را فیصله دهد در صورتی که فرد درونگرا به آرامش نیاز دارد و از دیگری اجتناب می کند.
این ها موارد پررنگ و پرتعارض زندگی چنین زوج هایی هستند و بخش مهمی از داستان زندگی بسیاری از چنین زوج هایی را که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند، به خود اختصاص می دهند.
با آرزوی موفقیت
سلام به شما کاربر محترم
متاسفانه یکی از رفتارهای اشتباه خانوادهها همین دست کم گرفتن فرزند خانواده است به طوری که این مسئله که گاهی با شوخی و دست انداختن همراه است باعث میشود فرد به مرور زمان آن اعتماد به نفس خودش را از دست بدهد. در این زمینه فارغ از اینکه لازم است اعتماد به نفس خود را از دست ندهید و بر روی اعتماد به نفس خود کار کنید، واکنش شما نسبت به اطرافیان به ویژه خانواده خود نقش موثری در رفتار آنان خواهد گذاشت.
از این رو در برابر شوخی های آزاردهنده دیگران نه تنها نباید آنان را همراهی کرد بلکه لازم است واکنش طبیعی از خود نشان دهید تا اطرافیان متوجه رفتارغلط خودشان بشوند. گاهی واکنش نشان ندادن در برابر رفتارهای غلط دیگران موجب میشود که دیگران متوجه حساسیت این مسئله نشوند و مدام رفتار اشتباه خود را تکرار کنند و باعث رنجش خاطر شما میشود لذا شما میتوانید در برابر رفتارهای آنان به دور رفتارهای خشونت آمیز، ناراحتی خود را نشان دهید که ازجمله با ترک کردن آن محل مثلا میتوانید بی آنکه حرفی بزنید، آن جمع را ترک کنید و یا اینکه آن فردی را که باعث رنجش شما شده در یک محیط دیگر به تنهایی ناراحتی را به او منتقل کنی و بگویی که از این رفتار تو ناراحت شدم. این کارهاباعث میشود که به مرور اطرفیان متوجه حساسیت این مسئله میشوند و در رفتارهای خود یک بازنگری انجام دهند. البته همیشه عدهای هم هستند که ناراحتی دیگران برایشان اهمیتی ندارد و همواره به دنبال مسخره کردن دیگران هستند که در اینجا لازم است با حفظ خونسردی او را به حال خودش رها و رابطه خود را با او محدود کنید.
امّا درباره اینکه ظاهر شما چندان مناسب نیست این یک نقطه ضعف از جانب شما نیست، بالاخره چهره و ظاهر تاحدودی به عوامل ژنتیکی و وراثتی بستگی دارد که از انتخاب و اراده انسان خارج است لذا نباید خیلی روی این مسئله به عنوان نقطه ضعف حساب کنید. از آن گذشته در انتخاب همسر بیش از زیبایی ظاهری، پسندیدن فرد اهمیت دارد به عبارتی پسند قلبی است که باید در انتخاب همسر در نظر گرفت که توضیح آن در ذیل است:
اصل زیباشناختی، صرفاً مربوط به چهره و ظاهر افراد نمیشود، بلکه براساس اصل زیباشناختی، جمال و زیبایی شامل موارد باطنی و درونی نیز میشود که از جمله: زیبایی اخلاقی، رفتاری، فکری، گفتاری و ... از این رو جمال و زیبایی ظاهری، بخشی از زیباشناختی است نه همه آن. همانطور که ما انسانها از زیبایی ظاهری، لذت میبریم، از زیبایی اخلاقی، رفتاری، کلامی و ... نیز لذت میبریم؛ لذا وقتی اخلاق و رفتار زیبایی را مشاهده میکنیم از آن لذت میبریم و یا وقتی کلام قشنگی را میشنویم، لذت میبریم.
از سویی دیگر، زیباییهای باطنی به مراتب از زیباییهای ظاهری بهتر است؛ زیرا آنچه که باعث عشق و علاقه پایدار میان زوجین میشود، وجود زیباییهای باطنی است. یعنی میتوان با داشتن زیبایی باطنی همراه با حداقل زیبایی ظاهری، زندگی عاشقانه، رضایت بخش و پایداری را تجربه کرد. امّا نبود زیباییهای باطنی یا کم بودن آن، حتّی با وجود حداکثر زیباییهای ظاهری، نمیتوان زندگی عاشقانه، پایدار و رضایت بخشی را تجربه کرد، بلکه نهایت بتوان برای مدتی آن هم موقت احساس عاشقانه داشت؛ زیرا زیبایی ظاهری برخلاف زیبایی باطنی، بعد از مدتی برای فرد تکراری و عادی میشود، امّا زیبایی باطنی هیچ گاه برای فرد تکراری یا عادی نمیشود، بلکه به با گذر زمان، عشق و رضایت در طرفین بیشتر نیز میشود.
در نتیجه با توضیحاتی که درباره زیبایی بیان شد گرچه به قول خودتان آن زیبایی ظاهری برخوردار نیستید ولی شما میتوانید با بالا بردن زیبایی باطنی خود از جمله بهتر کردن اخلاق، رفتار و گفتار و افکار خود که همگی آنها دست خود شناست میتوانید هم اعتماد به نفس خود را ارتقاء دهید و هم اینکه این کار شما باعث بالارفتن جذابیت شما خواهد شد به قول فرمایش امیرمومنان با اخلاق خوش، حاکم دلهای مردم شوید.
در نتیجه این مسئله را به عنوان نقطه ضعف نپندارید. از طرفی در کنار موارد فوق برای انتخاب همسر میتوانید از برخی ملاکهای ترجیحی خود بگذرید از جمله مثلا زیبایی طرف مقابل یا تناسب تحصیلی و... تا احساس خودکم بینی شما تقویت نشود.
با آرزوی موفقیت
با سلام به شما کاربر محترم
به نظر میرسد اختلاف نظری که درباره موسیقی دارید، جزئی است و با گفتگو در این رابطه میتوان آن را برطرف کرد، لذا توصیۀ بنده این است قبل از هرگونه پیشداوری در این زمنیه با دخترخانم صحبت کنید و آن را برطرف نمایید. البته گاهی پیش میآید که در بیان بعضی از مسائل نتوانیم مقصود خود را به دیگری به درستی منتقل کنیم که با خود سوء تعبیر یا سوءتفاهم به دنبال دارد؛ به همین دلیل لازم است برای رفع سوءتعبیر یا سوءتفاهم باهم گفتگو کرد که در نهایت باعث میشود که مقصود طرف مقابل بهتر فهمیده شود.
در ضمن باید این نکته را هم در نظر داشت که نباید برای ازدواج به دنبال صد در صد موافقت طرف مقابل با خودمان باشیم؛ زیرا عدم اختلاف و موافقت صد در صد، عین ایده آل گرایی است و در واقع هیچ دختر و پسری نیستند که باهم صددر صد در همۀ موارد اختلافی نداشته باشند که اگر هم وجود داشته باشد از موراد استثناست. امّا آنچه برای ازدواج لازم است، تناسب طرفین در مسائل اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فرهنگی، فکری و خانوادگی است و مقدار این تناسب بستگی به فرد دارد که چه مقدار از تناسب برای او مهم است، امّا به نظر بنده تناسب بالای 70درصدی در موضوعات مذکور کافی است و با توافق در موارد اختلافی قبل از ازدواج میتوان از مشکلات بعدی جلوگیری نمود.
با آرزوی موفقیت
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه سنتان، کمی برای ازدواج پاینن است، ولی این معنای عدم صلاحیت شما برای ازدواج نیست. امّا یکی از دلایلی که معمولا والدین با ازدواج فرزندشان در این سن مخالفت میکنند این است که فکر میکنند شرایط ازدواج را از دید آنان ندارند که ازجمله شغل مناسب، خانه و مواردی از این دست، لذا باید مخالفت آنان را درک کرد و برای آن که خود را به آنان ثابت کرد، لازم است مقدمات و زمینههای ازدواج را برای خود فراهم نمود تا رفته رفته والدین پی به قاطعیت و اعتماد فرزندشان ببرند و در نهایت برای ازدواج فرزندشان همکاری کنند.
پس با توجه به شرایط سنی (هرچند کم) و نیازی که در خود احساس میکنید، توانایی ازدواج کردن را دارید، ولی در حال حاضر چه بسا بدلیل نداشتن شرایط ازدواج و نداشتن مهارتهای زندگی نتوانید ازدواج کنید؛ لذا بهتر است با بالا بردن مهارتهای زندگی خود و آماده کردن شرایط ازدواج، خود را آماده کنید و گرنه صرف گذر زمان و بالارفتن سنتان، هیچ گاه آمادگی و شرایط ازدواج را پیدا نمیکنید.
بنابراین مهم این نیست که شما 18سال سن دارید یا به قول پدرتان بعد از 30 سال باید ازدواج کنید؛ بلکه مهم این است که شما آمادگی و شرایط ورود به زندگی مشترک را داشته باشید و این آمادگی و شرایط ازدواج هم با کسب مهارتهای زندکی بدست میآید. پس شما باید سعی کنید هر چه زودتر مهارتهای زندگی خود را بهتر کنید. در نتیجه نیازی نیست تا ده سال صبر کنید تا به شرایط سنی و ... ازدواج برسید، بلکه اگر روی مهارتهای زندگی خود کار کرده و شرایط ازدواج را برای خود فراهم کنید، میتوانید خیلی زودتر از اینها ازدواج کنید.
امّا اینکه دوست ندارید از راه غیر مشروع، نیازهای خود را برطرف کنید، کار درست و عاقلانهای است. زیرا استفاده از راه غیر مشروع با خود پیامدهایی دارد که معمولا آسیبش از نفعش بسیار زیاد است.
امّا برای اینکه والدینتان با شما همنظر شوند، نیاز به این دارید که اعتمادشان را نسبت به خود جلب کنید؛ به همین دلیل لازم است 1. مسئولیت پذیری خود را در خانه بیشتر کنید؛ 2. کاری پیدا کنید هر چند پاره وقت؛ کار جوهره آدمی است و موجب میشود به مرور شخصیت مستقل و محکمی داشته باشید و از طرفی میتوانید با کار کردن پس انداز کرده و پولی برای ازدواج آماده کنید و همچنین باعث میشود که به مرور خانواده به شما اعتماد بیشتری کنند؛ 3. مهارتهای زندگی خود را با بالا بردن آستانه صبر و تحمل خود، شرکت در کلاس و جلسات مهارتهای زندگی و مطالعه زندگی شخصیتهای بزرگ ارتقاء دهید.
در کنار نکات فوق، شما میتوانید با انگیزه و هدف جلب نظر خانواده، بدون در نظر گرفتن موارد مالی یا حداقل صرف نظر کردن از بعضی از انتظارات مالی، کارهای ذیل را انجام داد:
1. توسل و دعا به درگاه الهی و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) برای نرم شدن دل پدر و مادر.
2. ترساندن والدین نسبت به ادامه تجرد با:
الف) بیان خطرات موجود و شکننده بودن مقاومت اکثر جوانان در شرایط کنونی با استفاده از پیامدهای سوء تاخیر ازدواج مثل: ارتباطات نادرست، گسترش اسباب تحریک و احتمال ایجاد عشق به فرد نامناسب در محیط اختلاط.
ب) بیان غیر مستقیم در معرض خطر بودن خود با بیان قضایایی که برای دوستان و اطرافیان در محل زندگی یا تحصیل اتفاق افتاده و همچنین بیان موقعیتهای لغزش و گفتن اینکه مقاومت هرکس اندازهای دارد.
3. جلب اطمینان والدین نسبت به داشتن صلاحیت ازدواج و توان پذیرش مسئولیت زندگی در عمل، مثلاً: تغییر رویه دهید و همانند بچهها در منزل برخورد نکنید، یا کاری پیدا کنید و مشغول فعالیت یا پول پس انداز کرده و بعضی از وسایل مورد نیاز زندگی را تهیه نمایید و یا مسئولیتهای مهم را در خانواده به عهده بگیرید.
4. اظهار نیاز به ازدواج و پیشنهاد خواستگاری
5. غلبه بر خجالت در زمینه اظهار نیاز به ازدواج از طرق ذیل:
راه غیرمستقیم مثل: ابراز ناراحتی و افسردگی بخاطر تنهایی و یا وقتی ازدواج در تلویزیون میبینید یا حرف ازدواج کسی در منزل زده میشود، بگویید خوش بحال آنها.
6. استفاده از شوخی؛ مثل اینکه وقتی مادر خسته شده است بگویید اگر عروس شما اینجا بود کمکت میکرد.
7. استناد به ازدواج خود والدین که معمولا ساده بوده است و از والدینتان بخواهید مثل زمانی که خودشان ازدواج کرده درباره شما فکر کنند تا بتوانند عمق نیاز شما را درک کنند.
8. نمونههای ازدواج آسان که انجام شده را برای والدینتان بازگو کنید.
9. اثر گذاری بر یکی از والدین و فرستادنش به سراغ دیگری؛ مثلا شما میتوانید با پدرتان صحبت کنید و از او بخواهید که مادر شما را هم قانع کند یا برعکس.
10. کمک گرفتن از بزرگان، خواهر، برادر و هر کس که میتواند بر والدین تاثیر بگذارد.
11. استناد به نظر دین که در شرایط ضرر داشتن تجرد ازدواج را واجب میداند.
* کسب موافقت والدین برای اقدام جهت ازدواج جوانان در شرایطی که مخالفت آنها غیر منطقی است از راههای زیر:
- ابراز دلتنگی و احساس تنهایی و نیاز به همدم و همراه.
- تصمیم به صبر و ایستادن پای کار تا حصول رضایت والدین.
- اصرار بر خواسته خود و تکرار آن به انحاء گوناگون و در شرایط و موقعیتهای مختلف به صورت مستقیم یا کنایهای (البته تا حدی که به تمسخر و مضحکه کشیده نشود.)
- استفاده از قاعده احترام و از کوره در نرفتن در هر شرایطی، به همراه محبت و ملاطفت بیشتر در صحبت و رفتار در قبال والدین.
- استفاده از هر فرصت عمومی و خصوصی برای طرح خواستۀ خود به صورت صمیمانه و صادقانه؛ مثل دعوت به رستوران یا خوردن آب میوه، قدم زدن، نامه نوشتن و ... .
- استفاده از سکوت طولانی سؤال برانگیز.
شایان ذکر است که ازدواج کردن منافاتی با درس و تحصیل شما ندارد؛ زیرا ازدواج کردن یک نیازی است که هر فردی بسته به فراخور حال خود تصمیم به ازدواج میگیرد، از طرفی ازدواج با فرد مناسب، باعث احساس امنیت و آرامش روحی و روانی فرد میشود و همچنین موجب شادابی و سر زندگی ناشی از ارتباط عاشقانه با همسر نیز میشود که همگی اینها باعث میشود که انرژی درس خواندن فرد چند برابر شود، ولی برای اینکه احیانا ازدواج مانعی برای تحصیلتان نشود میتوانید اولاً: ازدواج کنید و تا فارغ التحصیل شدن در عقد بمانید؛ دوم اینکه: میتوانید با گرفتن واحد درسی کمتر یا تحصیل نیمه وقت یا مجازی به وظایف دیگرتان برسید.
ان شاء الله با به کار بستن راهکارهای مذکور دل والدینتان نرم خواهد شد و با ازدواج شما موافقت خواهند کرد.
Páginas