نظرات zm@45

Retrato de zm@45 zm@45 06 Jan, 2015 در صورت نداشتن شرایط ازدواج نباید به فرد مورد علاقه برسیم؟

انقدر با ابی انصافی راجع به پدر و مادرتون حرف نزنین..اگه اونموقع درسو ول میکردین الان حتی نمیتونستین با تحصیلات دیپلم به خواستگاری یک دختر تحصیلکرده برین..تازه مگه وقتی دبیرستان بودین چند سالتون بوده؟17-18 سال..الانم که 25 سالتونه.تو این فاصله با چه شغلی و چه میزان درآمدی میخاستین الان پولدار پولدار باشین؟؟؟؟

درست نیست وقتی دلتون لرزیده به جای جبران و بوسیدن دست پدر و مادرتون اونا رو مقصر جلو بدین...خیلی خیلی قدرنشناس هستین.

Retrato de zm@45 zm@45 06 Jan, 2015 خواستگارانی که واسم می مردند صدای قهقه شان عالمو برداشته!

سلام دوست عزیز.

اما به نظرم همه اینها خیلی میتونه کمک کننده باشن.. این چیزها که شما انقدر راحت ردیف کردینو همشو بی ارزش نشون دادین جمع شدنش تو یک نفر کار چندان ساده ای نیست..!!!فرق شادی و هیجان رو همه میدونن.جوون 14 ساله نیستم که ندونم..شادی و آرامش درونی با یاس و نامیدی هرروزه به دست نمیاد..پوست خوب و چهره زیبا اعتماد به نفس انسانو بالاتر میبره یا صورتی پر از غم و غصه و ...؟؟؟چهره انسان مخصوصا خانومها خیلی زود متاثر از غصه تکیده میشه..و وای به حال روزی که این غم و غصه درونی باشه و دردتو نتونی به کسی بگی..یا اصلا بگی اما بقیه احساس نکن این مشکل انقدر بزرگه...

آدمها باید اول از همه خودشون به خودشون کمک کنن..با هر چیزی که احساس میکنن باعث میشه از غصه دوری کنن.با یاد خدا. با کمک کردن به بقیه. با روحیه دادن به دوستاشون.با ورزش کردن..با موسیقی گوش دادن..

روی صحبتم با دخترخانومهایی مثل خودمه..از صمیم قلب درد دانشجویان دکتری رو میفهمم چون خودم دقیقا تو همین شرایط هستم.اما هیچ چیز سیاهی در زندگی و آیندم نمیبینم..وخدارو بخاطر همه نعمتهای بی نظیری که بهم داده سپاسگزارم.

Retrato de zm@45 zm@45 05 Jan, 2015 مخالفت خانواده پسر با ازدواج

سلام دوست عزیز

اون آقا وظیفشونه که خانوادشونو راضی کنن و اونا با کمال میل به خواستگاری شما بیان.اما یک مسئله رو یادت نره و اونم اینکه برای این کار یه فرصت افلاطونی در اختیار ایشون قرار ندی که چندین و چند سال عمرتو تلف کنی و بشینی به امید اینکه خانواده طرف راضی بشن و بیان..موقعیتهای جدیدتم از دست نده. این یه تجربه خواهرانه است. باور کن من عشق از این شدیدترم دیدم که بعد 5 سال آقا هنوز خانوادش راضی نشدن و حتی یه خواستگاریم نرفته و هر روز یه بهانه میاره و کلیم ادعای عاشق بودن داره..پس فک نکن این اولین و آخرین شخص زندگی شماست و بعد اون دنیا به آخر میرسه..

Retrato de zm@45 zm@45 05 Jan, 2015 در صورت نداشتن شرایط ازدواج نباید به فرد مورد علاقه برسیم؟

سلام دوست عزیز

  پدر و مادرتون هیچ برنامه ای برای کار و اینده شما ندارن؟مگه اونا باید برای این دو مسئله برنامه داشته باشن.؟؟؟!!!

شما که کلی زمان برای درس خوندی گذاشتین الان که 25 ساله اید حتما مقطع دکتری مشغولید، درسته؟ بدون یک مقدار حداقل پشتوانه نمیشه برای زندگی تشکیل زندگی اقدام کرد..به حرف پدرو مادرتون گوش بدین.تازه شما از کجا میدونین اون فرد ایده ال شماست؟شما که شهرتونم از هم دوره چطور ازش شناخت پیدا کردی؟

Retrato de zm@45 zm@45 05 Jan, 2015 خواستگارانی که واسم می مردند صدای قهقه شان عالمو برداشته!

سلام. به نظرم این برداشت شما از زندگی صحیح نیست. منم ترم آخر دکتری هستم. در یک رشته بسیار عالی،عضو بنیاد ملی نخبگان با کلی رزومه و رتبه اولی..حتی یک سالم پشت هیچ کنکوری نموندم.درحال آماده شدن برای دفاع از پایان نامم هستم. اما هیچ جا برای کار هنوز نتونستم پیدا کنم. مجردم هستم. خواستگارهایی داشتم که به خاطر بعضیاشون باور کن از فرط عصبانیت میخاستم خودمو بکشم..تا همین چندماه پیش اصلا کسی جرات نمیکرد با من حرف بزنه بس که عصبی بودم.البته از حق نگذریم بعضیام واسه آدم اشک تمساح میریزن.شاید در ظاهر ما و امثال مارو توبیخ و مسخره کنن که همش درس خوندنو ... اما تو دلشون برای همچین موقعیتی که امثال شما دوست عزیز اصلا قدرش رو نمیدونی دارن میمیرن.منم یهو بخودم اومدم.دیدم اگه همینطوری پیش برم خودمو و خانوادمو از بین میبرم. با باشگاه شروع کردم. الان اگه زمین و زمانم بهم بریزه من 2 ساعت باشگاهمو هر روز میرم. حتی شده تلفن استاد راهنمامو جواب نمیدم..اولا که کلی خوشتیپ شدم. دوما شبا راحت خوابم میبره. آهنگای شاد گوش میدم. هرچیزی که باعث بشه غمگین بشم ازش دوری میکنم. باور کن الان حالم انقدر خوبه که هر کدوم از دوستام منو میبینن ازم میپرسن کدوم دکتر پوست رفتم که انقدر صورتم شفاف شده!!!!!!!در حالی که من اصلا دکتر نرفتم..خیلیم دوست دارم ازدواج کنم اما این دوست داشتن باعث نمیشه تن به هر موقعیتی بدم.منم همسر ایده ال خوذمو میخام..البته مادیات تو معیارهای من جایی نداره. اینو واسه این گفتم که فکر نکنی منتظر یه شاهزادم..به نظر منم شما هم از این حالتت خارج شو. فقط خودتت میتونی به خودت کمک کنی. پای درد و دلهای ناامید کننده هم اصلا ننشین...نگران آینده نباش..ما تا حد آخر موفقیت درس خوندیم.از این به بعدش اگه نشه دیگه تقصیر من و شما نیست..پس غصه نخور. بمن بگو ببینم اگه مثلا درس نمیخوندی چه کار با ارزش تری میخاستی انجام بدی؟اگه اون کار هنوزم برات ارزشمنده بعد اتمام درست برو سراغ اون..جدی میگم.فکرم نکن عمرتو تلف کردی که اصلا اتلافی در کار نیست..از معنویات اصلا غافل نشو.سعی کن به جای آه ناله به خدا لبخند بزنی و بخاطر هوش و استعدادت ازش تشکر کنی..با ناامیدی بیشتر فقط روزگارو بخودت حروم میکنی و چهره زیبای جوونیتو پژمرده میکنی..انشالله موفق باشی عزیزم.

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0