در مورد سؤال نهم نیز میتوان پاسخ داد:
اگرچه در گذشته تکنولوژی، مانند الآن پیشرفته نبود و در نتیجه سونوگرافی و مانند آن وجود نداشت، امّا راه تشخیص جنسیت بچه منحصر به سونوگرافی نبود، بلکه در طب قدیم نیز راههایی برای تشخیص نوع فرزند، پیش از تولد وجود داشته و دارد.
علاوه بر آن در بسیاری از موارد خود زنان حامله از راههایی که خودشان میدانستند، به واسطه نشانههایی در مییافتند که فرزند پسر است و یا دختر.
اما در مورد نام محسن پیش از تولد، طبق آنچه در روایت آمده، نام محسن از جانب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بر آن طفل نهاده شده است. همانطور که حضرت عیسی طبق آیه قرآن «وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُم.[آلعمران/49] و از آنچه مىخورید، و در خانههاى خود ذخیره مىکنید، به شما خبر مىدهم.» میتواند از ذخیره شدههای در منزل مردم خبر دهد، پیامبر اسلام نیز میتواند از جنسیت فرزند در شکم مادر خبر دهد.
بنابراین تا اشکالی به ذهن شما آمد، نمیتوانید نسبت دروغ بدهید.
در جواب به سؤال هشتم هم آمده است:
- آیا همه جزئیات تاریخ و زندگی حضرت علی به ما رسیده است؟!
- مگر فرزندان عمر خطاب چند بار در طول زندگی شان ازکشته شدن پدرشان به دست ابولؤلؤ یاد کردهاند؟
- علی (علیهالسلام) هنگام دفن کردن حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) خطاب به رسول خدا عرض میکند: «أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ، وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ» از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم شب زنده داری است، تا آن روز که خدا جوار تو را برای من برگزیند. نهج البلاغه، ص۴۲۳، خطبه ۲۰۲؛ الکافی، ج1، ص۴۵۹، کتاب الحجة ، باب مولد الزهراء.
- روایاتی که سلیم بن قیس از على (علیهالسلام) نقل کرده است، عموماً مربوط به دوران حکومت آن حضرت است که از ظلمهای پس از رحلت پیامبر سخن به میان آمده.
آیا حضرت علی باید بیش از این یادآوری می کرد⁉️
وجدانهای به خواب فرو رفته را با یک بار صدا زدن میتوان بیدار کرد، اما وجدانهایی که خودشان را به خواب زدهاند اگر حضرت على صد بار هم ماجرا را میفرمودند، بیدار نخواهند شد؟
امیرالمؤمنین با تبعیت از سیاست رسول گرامی اسلام و بنا به دلایل سیاسی اجتماعی و شرایط حساس جامعه آن روز، بنای یاد آوری صریح و تکرار خاطرات تلخ گذشته را نداشت.
البته اجرای این سیاست از سوی حضرت علی باعث نشده بود که آن حضرت ظلمها و جنایات عده ای را بهطور کامل به فراموشی سپرده باشند و هیچگاه از آن یاد نکنند؛ انتقادهای تند و صریح آن حضرت از ابوبکر، عمر و عثمان در خطبه شقشقیه نشان میدهد که ایشان هر زمان که شرایط را مناسب میدیدند به انتقاد از سیاستهای حاکمان قبلی میپرداختند.
در مورد امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) نیز گفته شده:
- امام حسن مجتی (علیهالسلام) در مناظره خود با عمرو بن عثمان بن عفان، عمرو بن عاص، عتبة بن ابی سفیان، ولید بن عقبة و مغيرة بن شعبه که در حضور معاویه انجام گرفت، پس از پاسخ دادن به یاوه گوییهای آنان و محکوم کردن آنان، خطاب به مغيرة بن شعبه فرمودند: « ای مغيره! تو دشمن خدا و قرآن هستی و رسول خدا را نیز تکذیب کرده و قبول نداری؛ تو همان کسی هستی که زنا کردی و افراد باتقوا و عادل و نیک به زنای تو شهادت دادند و باید سنگسار میشدی ... ای مغيره! تو همان کسی هستی که فاطمه دختر رسول خدا را زدی و او را مجروح کردی و فرزندی که در رحم داشت، سقط شد و از این کار خود هدفی جز توهین به پیامبر و خوار و ذلیل کردن رسول خدا و مخالفت و سر پیچی از اوامر او و هتک حرمت نسبت به ایشان و اهل بیت او را نداشتی.» الاحتجاج، ج1، ص413.
- امام حسین (علیهالسلام) نیز به ماجرای دفن مخفیانه حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) توسط امیرالمؤمنین و مخفی نمودن قبر ایشان نیز نقل و اشاره کرده است. الكافی، كلينی، ج1، ص458/ کتاب الحجة . باب مولد الزهراء.
در مورد سؤال هفتم هم جوابهای مختلفی داده شده است که در صورت وقوع، دلایل دیگری دارد:
http://www.adyannet.com/fa/news/12941
http://www.adyannet.com/fa/news/14077
http://www.btid.org/fa/news/90296
در مورد سؤال ششم هم جوابهای مختلفی داده شده است که در صورت وقوع، نشان از اجبار و اکراه دارد، نه محبت و نشان از عدم وقوع این جنایت.
http://www.adyannet.com/fa/news/17744
http://www.adyannet.com/fa/news/10933
http://www.adyannet.com/fa/news/17703
http://www.adyannet.com/fa/news/25311
در جواب سؤال پنجم باید گفت اگر به تاریخ مراجعه کنید، متوجه میشوید که واقعه کربلا که در سال 61 انجام شد، در سن 57 سالگی امام حسین (علیهالسلام) بوده و ایشان برای از بین بردن ظلم با داشتن 72 یاور کربلایی جانش را فدا نمود.
سؤال این است که چرا در 7 سالگی چنین کاری انجام نداد؛ واقعاً این سؤال جایی ندارد که در وقتی که امیرالمؤمنین با آن شجاعت، بدون یاور شده و تکلیف دفاع ندارد، جایی برای امام حسین (علیهالسلام) باقی نمیماند.
در جواب سؤال چهارم، مطالبی در جواب سؤال دوم آمد، به جز آن مطالب جوابهای حلی و نقضی دیگری نیز وجود دارد، ازجمله:
اميرمؤمنان (عليهالسلام) در مرحله اول و زمانی كه آنها قصد تعرض به همسرش را داشتند، از خود واكنش نشان داد و با عمر برخورد كرد، او را بر زمين زد، با مشت به صورت و گردن او كوبيد؛ اما از آن جايی كه مأمور به صبر بود، از ادامه مخاصمه منصرف و طبق فرمان رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) صبر پيشه كرد. در حقيقت با اين كار میخواست به آنها بفهماند كه اگر مأمور به شكيبایی نبودم و فرمان خدا غير از اين بود، كسی جرأت نمیكرد كه اين فكر را حتی از مخيلهاش بگذراند؛ اما آن حضرت مثل هميشه تابع فرمانهای الهی بوده است.
آلوسی مفسر اهل سنت از منابع شيعه نقل كرده است: عمر عصبانی شد و درب خانه علی را به آتش كشيد و داخل خانه شد، فاطمه (سلاماللهعليها) به طرف عمر آمد و فرياد زد: «يا ابتاه، يا رسول الله»! عمر شمشيرش را كه در غلاف بود بلند كرد و به پهلوی فاطمه زد، تازيانه را بلند كرد و بر بازوی فاطمه زد، فرياد زد: «يا ابتاه» (با مشاهده اين ماجرا) علی (علیهالسلام) ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينی و گردنش كوبيد. روح المعانی، آلوسی، ج3، ص124.
به راستی برای كسی مانند حيدر كرّار، این آزمایش بسیار سخت است که فاتح خیبر و شیر خدا برای حفظ اسلام، مجبور به سکوت باشد؛ روزی فرمان خداوند اين بود كه دشمنان از ترس ذوالفقارش خواب آسوده نداشته باشند، و روزی فرمان اين است كه همان ذوالفقار در نيام باشد، تا اساس اسلام حفظ شود و دشمنان اسلام از نابود كردن آن مأيوس شوند.
پاسخهای نقضی نیز که در این شبهه گفتهاند: رفتار رسول خدا در مکه و صبوریهای آن حضرت در برابر کتک زدن زنان مسلمان توسط مشرکان قریش؛ کشته شدن فجیعانه سمیه مادر عمار یاسر توسط ابو جهل، کتک خوردن کنیزکان بیپناه توسط عمر بن خطاب که در آن زمان غرق در شرک و بت پرستی بود، همچنین شکسته شدن سر حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) در مکه توسط ایادی ابوجهل، میتواند دلیل دیگری برای لزوم صبوری در هنگام عدم قدرت کافی و کم بودن یار و یاور باشد.
این سؤال در این موارد نیز مطرح میشود که چرا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در این ماجرا دخالت نکرده و از ابوجهل انتقام نگرفتند؛ آیا نعوذ بالله غیرت و شجاعت نداشتند، یا مصلحت اسلام و مسلمین و آیندهنگری آن حضرت باعث شد که در برابر شکسته شدن سر دختر نازدانه خود شکیبایی کنند؟
مورد دیگری که در جواب گفتهاند، هجوم به خانه عثمان و آتش زدن خانهاش و دستور به صبر شدن عثمان است
همسر عثمان را کتک زدند، نه تنها کتک زدند بلکه جسارت و تعرض به او کردند، اما عثمان صبر میکند، در مورد دلیلش گفتهاند: پیامبر در آخرین روز حیاتشان به عثمان وصیت کرد و گفت: این اتفاقات برای تو میافتد و وظیفهات صبر است و او نیز در آنجا به دستور پیامبر صبر کرد
«مردی از اسلم که به او نیاره بن عیاض گفته میشد و از اصحاب رسول خدا بود، آمد تا با عثمان صحبت کند که با هم آشتی کنند و نزاع نکنند در همین حال شخصی به نام کثیر بن صلت کندی تیری انداخت نیار بن عیاض را کشت مردم ناراحت شدند که ما یک نفر را برای مذاکره به سمت شما فرستاده بودیم؛ اما شما او را کشتید. به عثمان گفتند: قاتل نیار بن عیاض را به ما بده تا قصاص کنیم عثمان جواب رد داد که من هر گز این کار را نمیکنم این شخص برای کمک به ما این کار را انجام داد. وقتی مردم این طور دیدند، به خانه عثمان حمله کردند هیچ کس هم مانع نشد "در خانه بسته بود" نمیتوانستند داخل خانه شوند "به همین خاطر آتش آوردند و خانه عثمان را آتش زدند" سقف خانه را هم آتش زدند و وارد خانه شدند که عثمان در حال نماز بود و سوره طه را میخواند؛ طرفداران عثمان گفتند: به ما اجازه بده که کمک کنیم، اما عثمان گفت: پیامبر به من وصیتی کرده و از من تعهدی گرفته که من هم صبر میکنم.» الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج3، ص65 /حوادث سال35.
در اینجا عثمان با اینکه یاور هم داشت دستور به صبر شده بود و از جسارتی غیر اخلاقی (که در منابع معتبر اهل سنت آمده) که بر همسرش اتفاق افتاده بود، جلوگیری نکرده و اقدامی هم پس از آن قبل کشته شدن، نه خودش انجام داد و نه اجازه داد یاوررانش انجام دهند.
ابن تیمیه در این باره میگوید: «متواتر نقل شده که عثمان از کسانی است که از خونریزی دست بر می داشت و هیچ وقت اجازه نمیداد که خون کسی ریخته شود. از همه مردم در برابر آن چیزهایی که با آبرویش در ارتباط بود، صبورتر بود. عثمان صبر کرد تا کشته شد و صبر او از بزرگترین فضائل عثمان در نزد مسلمین است.» منهاج السنه، ج6، ص286.
ابن عبد البر در الاستیعاب میگوید: «عثمان در یوم الدار ما را نهی کرد؛ اگر او به ما اجازه داده بود که با آنها بجنگیم، آنها را از مدینه اخراج میکردیم.» الاستیعاب، ابن عبدالبر، شرح حال سلیط تمیمی
- چطور در اینجا صبر عثمان فضیلت است، اما در مورد امیرالمؤمنین (نعوذ بالله) نهایت بیعقلی است و اصلا امکان پذیرش نیست که پیامبر گفته باشد که صبر کن.
- به موضوع هجوم که میرسید، میگویید مگر آن زمان خانهها در داشت؟ اما در مورد عثمان آوردهاید در خانه بسته است و بعد آتش زدند.
- به مولاعلی میرسید میگویید صحابه زیادی و یاران زیادی داشتند، چرا دفاع نکردند، با اینکه عثمان هم افراد زیادی داشت اما میگویید چون دستور به صبر بود، اقدام نکردند.
سؤال سوم به روز شده شبهه دیگری است که گفتهاند مگر خانههای مدینه درب داشته که این اتفاق صورت پذیرد؛ در جواب این سؤال بیش از 10 شاهد از احادیث ذکر شده که درب داشتن خانههای مکه و مدینه را اثبات میکند.
http://www.btid.org/fa/news/59367
اما سؤالی که در این متن پرسیده شده، جوابش مشخص است؛ مگر باید حتماً در آهنی و آلومینیومی باشد تا این فاجعه به بار آید؟
درب چوبی نیم سوخته (و دارای میخ)، با فشار لگد و ماندن یک زن باردار بین این در و دیوار، میتواند این جنایت را صورت دهد و چنین تشکیکی این واقعیت را نفی نمیکند.
در جواب از سوال دوم گفتهاند:
- ازآنچه كه از برخى از روايات استفاده مىشود: حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) نزديك در ورودى منزل بود و با ديدن عمر و همراهانش، در را به روى آنان بست.
«عمر گفت: برخيزيد تا پيش او (علی) برويم، پس ابوبكر، عمر، عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، ابوعبيد جراح، سالم مولى ابوحذيفة، قنفذ و من به همراه او راه افتاديم، چون نزديك خانه رسيديم، فاطمه آنان را ديد و لذا در را بست و شك نداشت كه بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را با لگد شكست، سپس وارد خانه شدند و علی را بيرون آوردند در حالیكه به خاطر اين پيروزى الله اكبر مىگفتند. (عیاشی، تفسير العياشي، ج2، ص67؛ شيخ المفيد،الاختصاص ص 186؛ مجلسي، محمد باقر ,بحار الأنوار، ج 28، ص 227)
پس در حقیقت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) چون نزدیکترین فرد به درب خانه بوده به محض مشاهده افراد مهاجم، برای اینکه آنان نتوانند وارد منزل شوند، به پشت درب خانه رفته بوده تا درب خانه را ببندد و در اینجاست که آن وقایع دردناک و جانسوز اتفاق میافتد.
- حضرت زهرا شكى نداشت كه جمعيت بدون اذن داخل منزل نخواهند شد؛ چون نص قرآن است كه بدون اجازه وارد خانه كسى نشويد
- جواب دیگر اینکه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) هم در موارد متعددی به همسران خود اجازه میداد که در را باز کنند و این هیچ مشکلی نداشت، به طور نمونه نقل میکنند: روزی رسول خدا وارد خانه امّسلمه شد؛ چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وى بود، مدتى نگذشته بود كه علی آهسته دقّ الباب كرد، رسول خدا بيدار شد، امّسلمه پاسخ نداد، اما پيامبر فرمود: بلند شو و در را باز كن....(تاريخ مدينة دمشق، ابن عساکر، ج42، ص470)
نیز از عایشه هم نقل شده که موارد متعددی با اینکه پیامبر در خانه بوده ولی وی به دستور رسول خدا در را باز کرده است.(الاحتجاج، طبرسی، ج1، ص 292 و 293؛ بحار الأنوار، مجلسی، ج38، ص348)
بنابراین حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) برای باز کردن درب خانه نرفته بوده است؛ بلكه کنار در ايستاده بود كه با ديدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلاً ایشان برای باز کردن درب نرفته بود، و برای جلوگیری از ورود مهاجمان به پشت درب خانه آمده بود؛ حتى اگر اين مطلب صحت نيز داشته باشد و ایشان برای باز کردن درب منزل رفته باشد، به دليل اينكه عين همين قضيه براى رسول خدا (صلىاللهعليهوآله) پيش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور دادهاند كه در را باز نمايند، جای اشکال و ایرادی باقی نمیماند چرا که این کار امری طبیعی بوده است. (این احتمال هم بوده که آنان که برای امیرالمؤمنین احترامی قائل نبودند، شاید از دختر گرامی رسول خدا شرم کرده و به داخل خانه نیایند)
در مورد سؤال اول باید گفت منظور از ضربه زدن، اتفاقی است که در هجوم سوم به خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) صورت گرفته است.
در هجوم اول عدهای از صحابه و بنیهاشم در خانه حضور دارند.
در هجوم دوم هم نمیتوانند به خانه حمله کنند.
در هجوم سوم است که در خانه حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) فقط اعضاء خانه و فضه حضور دارند؛ حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به گمان اینکه از ایشان شرم کنند پشت درب رفتند؛ امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) کمتر از 8 سال سن داشتند؛ فقط سؤال این است که امیرالمؤمنین که در خانه بود چرا کاری انجام نداد.
در این مورد باید گفت: اميرالمؤمنین (عليهالسلام) در تمام دوران زندگی، مطيع محض فرمانهای الهی بوده و آنچه او را به واكنش وامیداشت، فقط و فقط اوامر الهی بود و هرگز بهخاطر تعصب، غضب و منافع شخصی از خود واكنش نشان نمیداد.
آن حضرت از جانب خدا و رسولش مأمور به صبر و شكيبایی در برابر اين مصيبتهای عظيم بوده است و طبق همين فرمان بود كه دست به شمشير نبرد.
در كتاب خصائص الأئمه به نقل از امام کاظم (علیهالسلام) آمده است: پس از به هوش آمدن رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) چه اتفاق افتاد؟ فرمود: زنها داخل شدند و صدا به گريه بلند كردند، ... علی فرمود: ناگهان مرا صدا زدند، وارد شدم و خودم را روی بدن پيامبر انداختم، فرمود: برادرم! اين مردم مرا رها خواهند كرد و به دنيای خودشان مشغول خواهند شد؛ ولی تو را از رسيدگی به من باز ندارد، ... پس چون از دنيا رفتم و از آنچه به تو وصيت كردم فارغ شدی و بدنم را در قبر گذاشتی، در خانه ات بنشين ... تو را به بردباری در برابر آنچه كه از اين گروه به تو و فاطمه (سلاماللهعليها) خواهد رسيد، سفارش میكنم، صبر كن تا بر من وارد شوی. خصائص الأئمه، سيد رضی الدين موسوی، ص73.
و در روايتی از سليم نقل شده که اميرالمؤمنین خطاب به عمر فرمود: ای پسر صحّاك! اگر مقدرات خداوندی و پيمان و سفارش رسول خدا (صلیاللهعليهوآله) نبود، هر آينه میفهميدی كه تو قدرت ورود به خانه مرا نداری. كتاب سليم بن قيس، ص568
بنابراین فقط امیرالمؤمنین بودند که دستور به صبر کردن مانع از کمک ایشان شد.
سؤالات مطرح شده سؤالاتی است تکراری که بارها به آن پاسخ گفته شده و هر کدام از موارد شبههای است که برای مشخص شدن جواب آن باید پاسخ مستقلی به آن داده شود.
Páginas