برای اطلاع بیشتر از افراد مستبصر، میتوانید به سایتها و پیجهایی که در این زمینه فعالیت کردهاند، مراجعه فرمایید.
مرکز جهانی مستبصرین
پایگاه اطلاع رسانی استبصار
estebsarr
نشر روایات اهل بیت علیهمالسلام، در راستای رساندن معارف ناب اسلامی به دیگران عبادت است.
بحث بر روی روایاتی است که مباحث اختلافی تاریخی را بیان و اثبات میکند؛
اگر این مباحث در فضای علمی و بهدور از نزاعهای فرقهای صورت پذیرد و افرادی که مباحث را مطرح میکنند و افراد مورد خطاب، به دنبال رسیدن به حقیقت باشند، این روشنگریها هم مطلوب است.
این مباحث در فضای مجازی، مشکلات خاص خود را دارد،
اگر روشنگری به صورت گذرا و مطرح کردن مطالبی برای ایجاد سؤال در مخاطبین گردد، مخاطب منصف را به تحقیق وادارد، و بدون توهین باشد، با اینکه منطقی و مطلوب به نظر میرسد، بازهم نمیتوان حکم کلی داد.
در شرایط فعلی (و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی) که محدود و قابل کنترل نیست، اگر اینگونه کارها موجب موضعگیری و جریحهدار کردن احساسات مذاهب مختلف گردد، و افراطیون هر دو گروه و فرقه را تحریک کند، مسئولیت شرعی سنگینی در پی دارد و هرگونه اختلاف بین مسلمین، سبب پیروزی دشمنان اسلام است و به احتمال قوی از طرف دشمنان اسلام نیز حمایت میگردد و عواقب آن قابل پیشبینی و تحت کنترل نیست و ممکن است باعث ریخته شدن خون مسلمانان در مکانهای دیگر نیز بشود.
راضی بودن اهل بیت و حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) از اینگونه دفاع کردنها جای تأمل دارد.
افرادی که نام برده شدهاند، اگر خودشان مدنظر باشند وبخواهیم بگوییم چرا فلانی شیعه نشد و که انتظار میرفت او شیعه شود، یک جوابش این است که فردی که به عنوان عالم یک دین و یا یک مذهب معروف میشود، به راحتی، به دلیل موقعیت اجتماعی نمیتواند از مناصب و تعلقات دل بکند.
افکار عمومی و سخن دیگران، میتواند در عوض نشدن مذهب و دین مؤثر باشد؛ باید برای هر فردی به خصوص بررسی شود که علت چیست.
ولی اگر به عنوان نمونه ذکر شدهاند و منظور از سؤال این است که چرا کسی که به حقیقت میرسد، تغییر مذهب نمیدهد؛ اینطور نیست، بلکه افراد زیادی تغییر مذهب و دین دادهاند و به عنوان مستبصر شناخته میشوند.
البته تعداد و درصد این افراد بسیار بسیار کم است.
بهطورکلی تغییر عقیده و مذهب (ودین)، به دلایل مختلف، کم صورت میگیرد.
بسیاری از اهل سنت، واقعیت را به خوبی میدانند، و یا علمای سابق آنان از حقیقت باخبر بودند، ولی به همان دلایلی که اصحاب، پس از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، فرمایشات آن حضرت را نادیده گرفته و برخی از آنان حقایق را کتمان کردند، اینان نیز همان عمل را انجام میدهند.
با اینکه وجود مقدس پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، بارها و بارها به امامت و خلافت امیرالمومنین تاکید کرده بود، ولی آنان با وجود اینکه این امر را مکرراً و با چشم و گوش خود از پیامبر دیده و شنیده بودند، به فرمایشات آن حضرت پشت کردند؛ دیگر چه انتظاری میتوان از پیروان آنها داشت.
سلام
اهل سنت از تمام فرقهها، ابوبکر و عمر و عثمان و امیرالمؤمنین را خلفای راشدین میدانند.
هر فرقه فقهی اهل سنت (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) یک امام که مانند مرجع تقلید شیعه برای آن فرقه است، قبول دارند و به فتوای او عمل میکنند.
اهل سنت مانند شیعه سلسله امامان که تمام ازمنه را بپوشانند و بتوان آنان را نام برد ندارند.
اهل سنت برای خلافت پیامبر دو دسته روایت دارند:
- یک دسته خلافت پیامبر را 30 سال میداند که زمان خلافت 4 خلیفه، به اضافه 6 ماه خلافت امام حسن مجتبی تا زمان صلح با معاویه است و بعد آن را میگویند خلافت تبدیل به سلطنت میشود.
- دسته دیگر روایاتی است که خلفا و جانشینان پیامبر را 12 تا میداند که همه آنان از قریشند.
محمد بن عبدالوهاب مبلغ دینی بود؛ دغدغهمند بود، به این نتیجه رسیده بود که 12 قرن، هیچکس درست خدا را نشناخته و همه کسانیکه نامشان عالمان دینی است، شرک را تبلیغ میکنند؛ برای مبارزه با آنچه که شرک میپنداشت دست به کار شد.
ابتدا پس از رحلت پدرش، نظراتش را در اقامتگاه پدرش (حریمله) آشکار کرد که افکار عمومی بر این نظرات شورید.
به زادگاهش (عیینه) رفت و با حاکم آنجا رایزنی کرد؛ به دلایلی حاکم آنجا نتوانست با او همراهی کند.
به درعیه رفت و با حاکم آنجا، همپیمان شد؛ این معامله به نفع هر دو طرف بود؛ از طرفی محمد بن عبدالوهاب راهی رسمی برای تبلیغ ایدهاش پیدا کرده بود؛ از طرفی حاکم درعیه گروهی خشن تکفیری و با وجهه دینی پیدا کرده بود که میتوانست مشروعیت به حکومتشان دهد.
حکومت از درعیه گسترش پیدا کرد و به کل منطقه نجد رسید.
سپس با تسلط بر مکه و مدینه، گسترش حکومتشان به کل عربستان رسید و نام خود را بر روی کشور گذاشتند (عربستان سعودی)
این حکومت دو مرتبه منقرض شد و این حکومت فعلی دوره سوم حکومتشان است:
«دوره اول حکومت آل سعود»
«دوره دوم حکومت آل سعود»
«دوره سوم حکومت آل سعود»
حکومت آل سعود در ابتدا چیزی نداشت و با لشکرکشی و غارت اموال به اسم غنیمت، حکومت را گسترش میداد.
اما در دوره سوم، با کشف نفت، هم حکومت سعودی و هم مفتیان وهابی اموال زیادی بهدست آوردند. ...
بنابراین دلیل اصلی در سؤال آمده و مسئله منطقی برای سردمداران حکومتهاست.
یک دفعه مأمون، احترام پدرش به امام کاظم را دید، از او سؤال کرد که چرا اینقدر احترام میگذاری؛ هارون الرشید گفت: حکومت از آنِ آنان است.
مأمون پرسید پس چرا حکومت را به آنان وانمیگذاری؟ پاسخ شنید که تو که عزیز من هستی نیز اگر سد راه من قرار بگیری، به خاطر حفظ حکومت تو از بین خواهی رفت.
همین دلیل امین را از میان برداشت، و فرزند نادرشاه را همین دلیل نابینا کرد، ...
ائمه اطهار اصطلاح خاص شیعیان است که به 12 امام خود میگویند.
اهل سنت چهار خلیفه اول خود را خلفای راشدین مینامند. (البته اختلافاتی نیز بین فرقههای مختلف وجود دارد؛ برخی سه خلیفه میپذیرند، برخی نیز امام حسن مجتبی را به مدت 6 ماه خلیفه پنجم میدانند تا زمان صلح با معاویه و در برخی روایاتشان آمده خلافت پیامبر تا 30 سال ادامه دارد و پس از آن سلطنت میشود.)
باقی خلفای اموی و عباسی را به اندازه خلفای صدر اسلام، مقدس نمیدانند، ولی امرشان را مطاع میدانند (یعنی نباید با آنها مخالفت کرد و فرامینشان را باید اطاعت کنند، اگرچه حاکم فاسقی باشند)
وهابیت هم در مورد حاکمان خود همین نظر را داشته و آنان را اولی الامر میدانند.
[شیعه، آیه (اطیعوالله ...) را دقیق معنا میکند و معتقد است که اولی الامر باید معصوم باشد و کسی غیر 12 امام اولی الامر نیست، ولی اهل سنت و همچنین وهابیت در این زمینه، معتقد به عصمت اولی الامر نیستند و حاکمان فاسق و جائر خود را اولی الامر میدانند.]
هیچ نشانهای از وارد شدن حقایق، از معارف ایرانی آن زمان، در قرآن وجود ندارد.
هیچ سندی در این زمینه بیان نشده است.
اینکه بخواهیم یکی از معجزات پیامبر را که همه مسلمانان معتقد به حقانیت و درستی و عدم تحریف آن هستند و معجزه جاوید پیامبر است را با چند احتمال ساده، از افتخارات خود بدانیم و به پیشینیان خود منتسب کنیم، راه درستی نیست.
قرآن از طرف خداوند با همین عبارات و کلمات، نازل شده است، و فرق قرآن امیرالمؤمنین که در دسترس نیست و قرآن جمع آوری شده در زمان ابوبکر و قرآن کنونی (که در زمان عثمان جمعآوری شد)، ترتیب سورهها و آیات است و در زمان خلیفه سوم، فقط توحید مصاحف شکل گرفت و چیزی به قرآن اضافه نگردید.
جمع قرآن
برخی از علما معتقدند که قرآن در زمان پیامبر جمعآوری شد.
برخی دیگر میگویند که این قرآن یک بار در زمان خلیفه اول و مرتبه دیگر در زمان خلیفه سوم جمعآوری شد.
اکنون همه معتقدند که قرآنهای کنونی، همان قرآنی است که در زمان خلیفه سوم جمع شده و به همان ترتیب است، و این قرآن هیچ کم و زیادی نسبت به قرآن پیامبر ندارد.
خلیفه سوم به دلیل اینکه میخواست قرآنها و قرائتها متحد گردد، دست به این جمعآوری زده، و مصحفهای دیگر را که ترتیب دیگری در سورهها و آیات داشته و شامل بخشی از قرآن بوده، به همین جهت، دستور محوش را داده است.
این سؤالات قصد دارد بیان کند که قرآن از منابع و کتب تمدن ایرانی قبل از اسلام اخذ شده و به زبان عربی برده شده، و حقیقت در هر زبانی که بیان شود، شیرین است؛
در جواب به این مطلب و تشکیکاتی که در این زمینه صورت گرفته (ممکن است در هنگام جنگ مسلمانان در زمان خلیفه دوم، کتابهایی از ایرانیان به سرقت برده شده و در زمان خلیفه سوم در قرآن درج شده)
باید بگوییم:
هم این سخن را کسی تاکنون نگفته
هم این احتمال، هیچ سندی ندارد
و هم اینکه کسیکه این سؤال را پرسیده، حقیقت بودن آن را پذیرفته و خواسته به طریقی، آن را به ایرانیان نسبت دهد.
امیرالمؤمنین در گردآوری قرآن نیز نقشی نداشته است که گفتهاند، ایشان از معارف ایرانیان، حقایق را وارد قرآن کرده است.
(از عباراتی که در تاریخ آمده این بر میآید که در حمله اعراب به ایران، خسارتهایی به کتابخانهها وارد شده، همچنین در برخی از حملات عالمان ایرانی نیز مورد صدمه واقع شدند و اعراب و مسلمانان در قرن اول، هیچ احتیاجی به گرفتن علم و معرفت، از غیر اعراب و مسلمانان احساس نمیکردند و با وجود قرآن از علوم دیگران بینیاز بودند.)
Páginas