مطالب دوستان عسل پارسا

Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 نمازهای مادرم قبول نیست
قیام انقلابی تون خیلی به جالب بود... خیلی تئوری ها رو خوب بلد هستین ...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 نمازهای مادرم قبول نیست
دقیقا یکی از مشکلاتی که وقتی یه پسر همه ی شرایطش برای ازدواج مناسب باشه پیش میاد همینه... خانوادش فکر می کنن که حالا که پسرشون همه چیز داره دیگه باید بهترین دختر رو براش بگیرن و هر کسی لیاقتش رو نداره و از این خونه به اون خونه که بهترین دختر رو از هر نظر برای پسرشون پیدا کنن... من خودم با خیلی موارد زیادی مثل شما مواجه شدم که پسر موافق بود اما خانوادش خواهر و مادر و ... نه ... یه اقایی رفته بود خاستگاری بعد چند جلسه اشنایی که هر دو نفر به این نتیجه رسیده بودن که از هر لحاظی به هم می خورن، خواهرپسر چون توی یه شهر دیگه ای زندگی می کرد بعد یه مدتی دختر رو دید و بعد از یه هفته مادر پسر به ایراد گیری از دختر به واسطه ی اشنایی یه چیزهایی گفته بود که خود واسط هم خجالت زده شده بود که دختری که از لحاظ قبول داشته رو به چه خانواده ای معرفی کرده!!!!!!!!!! گذشته از این که چه ضربه ی روحی به دختره واردشده بود پسره هم به واسط گفته بود من واقعا می خواستم اما خانواده نه... آخه یکی نبود بهش بگه چه خواستنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اینجا دیگه قدرت انتخاب، تصمیم گیری و اجرای شماست به عبارتی جربزه ی خودتونه که اول معیارهای درست و حسابی داشته باشین دوم چه طور می تونین خوب انتخاب کنین سوم چه طور می تونین خونوادتون رو راضی کنین چهارم اگر لازم شد چه طور می تونین بر انتخابتون پا فشاری کنین البته نظرمن اینه که اگر شرایط ازدواج رو دارین و ازدواج نکردین علاوه بر والدینتون نمازهای خودتون هم قبول نیست چون بلاخره عملی وقتی واجب می شه مثل نماز خوندن در هر شرایطی باید انجام داد، یکی که توی جنگ هم هست وجوب نماز ازش برداشته نمی شه شرایطش عوض میشه... خدا بهتون لطف داشته و کمک کرده شرایطتون مهیا شده یه کمی از خودتون خلاقیت و اراده به خرج بدین و با توکل به خدا یه راهی پیدا کنین... این حرفهایی که زدین بیشتر شبیه بهانه بود تا مشکل...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 معصومیت از دست رفته
همه این اتفاقها به خاطر توبه تون است... مطمئن باشین خدا خیلیییییییییییییی دوستتون داشته که برگشتتون به زندگی این قدر کوتاه و خوب بوده... قدر خودتون و خوبی هاتون رو بدونین ... من کسی رو می شناسم که یک کمی شرایطش مشابه شما بود خودش بعد از 12 سال زندگی مشترک می گفت من خوش بخت ترین ادم دنیا ام، برام جالب بود که چه جوری بوده که این حرف رو می زنه، گفت 5-6 سال اول زندگیم از همه خواسته هام گذشتم تا اعتماد شوهرم رو بدست بیارم و الان این قدر بهم اعتماد داره که من به راحتی میروم سر کار و تنهایی به دیدن خانوادم که توی شهری خیلی دورتر محل زندگی مون هست میروم چند ماهی هم می مونم و...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
پدر و مادرهای ما که اختلاف سنی شون با ما کم بود الان ما شاکی هستیم که ما رو درک نکردن... حالا دیگه وای به حال بچه های ما که معلوم نیست که چندسال قراره با ما اختلاف سنی داشته باشن...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 ز عشق من پرسپولیسی شد!
بلاخره شما باید یاد بگیرین که بعضی جاها نباید غرور داشته باشین این میتونه شروع خوبی باشه یه بار همه ی حرفهاتون رو بهش بگین اگر هم نمی تونین نامه بنویسین مثل خودش... خوب بوده توی اون سن تحویلش نمی گرفتین چون ممکن بود تصمیمات غیر منطقی پشتش بوجود می اومد اما الان اون به سنی نزدیک شده که خیلی منطقی تر به ازدواج فکر می کنه و به خاطر همین هم رفتارش متفاوت شده و ممکنه به قول نیوشا خانوم می خواد بگه من محتاج توجه تو نیستم هستن کسانی که به خواست خودشون من توجه می کنن اما ممکن هم هست که معیارش برای اردواج عوض شده باشه ... اول با خودش حرف بزنین و تصمیم رو بذارین با خودش اگر هنوز هم شما رو قبول داشته باشه بهتون می گه اما اگر نه شما هم باید با خودتون کنار بیایین و دیگه بهش فکر نکنین ...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
خوبه که همه چی حتی اغاز یه زندگی با مشورت شروع بشه... اقای عشق پاک این که شما این دیدگاه رو دارین خوبه اما فکر نمی کنین نظر نیمه ی دیگهه ی شما هم مهم است؟؟؟؟؟؟؟؟ شاید اون می خواد شما از محبت و اخلاق چیزی براش کم نذارین... این که کسی که در حمایت شما ست در راحتی کامل باشه هدف است نه مسیر... به نظرم این حرفها بهانه هایی ست که به قول دوستان ادم رو از پذیرفتن یه مسئولیت سخت رها میکنه... شما هر چقدر هم درامد داشته باشید همیشه یه درجه راحتی بالاتر رو می خوایین داشته باشین پس میگین بذار بعد از اینکه به این مرتبه رسیدم ازدواج می کنم تا به مثلا خانومتون این سختی رو هم نکشه!!!! و ... و ... و این چرخه ادامه پیدا میکنه یه موقع نگاه می کنی می بینی ای بابا 40 ساله شدم یکی بهم نگفت بابا من بستنی می خوام... و البته می رسیم به همون حداقلی که داره به حداکثر تبدیل میشه ی اول بحثمون...
Retrato de barfi barfi 12 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
اقای یاسین من و امثال من دقیقا به خاطر همین حرف شما تا حالا ازدواج نکردیم چون هیچ کس باورش نمی شه کسی که درس خونده هیچ معیار مادی نداشته باشه حتی از من سر این قضایا سوال نمی پرسن و فقط صرف اینکه دارم دکترا می خونن خواستگارها می رن و پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن... به خاطر همین هم هست میگم اقایون صبر شما برای زن گرفتن حق یه دختری مثل من رو ضایع می کنه... من مادیات برام مهم نیست چون فکر می کنم زندگی ای که با سختی شروع بشه و با تلاش به ثمر بشینه پایدارتر و محکم تر است و اصلا دوست ندارم بعد ازدواج از هیچ کدوم از خونواده ها هیچ کمکی بگیریم ... همون طوری که پدر و مادر های خیلی از ما همین طوری با دست خالی ما رو بزرگ کردن و خداروشکر خدا هم بهشون برکت داد و الان همه چی دارن... اما چون دخترهایی که مثل من فکر می کنن نمیان فکر هاشون رو مثل من جار بزنن شما و همه ی جامعه فکر می کنن وجود ندارن و فتو شاپ هستن...
Retrato de barfi barfi 11 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
امید وارم همیشه امید وار باشید اقای عشق پاک...  
Retrato de barfi barfi 11 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
مشکل اساسی می دونین کجاست؟؟؟ مادر، پدرهای ما، معلم های ما، اصلا جامعه ی ما همیشه به ما دختر ها می گفتن شما مادرهای اینده اید، اگر شما رسم درست زندگی کردن رو پیدا کنین نسل بعدی خوب نسلی میشه، اما یادشون میرفت که به پسرهابگن شما پدرهای اینده اید و تا شما مسئولیت یه زندگی رو نپذیرید اصلا نسل بعدی ای بوجود نمیاد.... نمی گم همه ی دخترها همونی شدن که قرار بود و هیچ پسری نشد اما چون تاکید همه روی دختر های بود درصد دخترها بیشتر شده...  
Retrato de barfi barfi 11 Jun, 2015 چرا توی ازدواجم گره افتاده؟
نا امیدی های کوتاه مدت که طبیعیه... اما خوبه که وقتی ادم به این نا امیدی می رسه دوباره یه بهانه ای برای امید پیدا کنه و همین بهانه کمکش میکنه راههای نرفته ای رو پیدا کنه و ... زندگی جریان پیدا می کنه...

Páginas

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0