1-بله چون حتا الان کلی گزینه برای من و اون وجود داره ولی ما حتا بهش فکرنمیکنیم و مطمئن هستم که پای هم هستیم و عشقمون به ازدواج ختم میشه
2-ما زودتر این رابطه پنهانی رو تموم میکنیم و نمیزاریم کسی جز خودمون خبر داشته باشه و از راه درستش میریم
الان هم مادرش یکم از این قضیه که بهم پیام میدیم میدونه و چیزی نگفته و موافقه چون خانواده ها اشنا هستن و منو خانوادمو خوب میشناسه من مطمئمنم که هیچ مخالفتی وجود نداره نه از طرف خانواده من و نه از طرف خانواده اون و فقط شاید بخواطر سنمون مخالفت کنن فقط به خواطر همین یک دلیل امکانش هست و برای همین پرسیدم تا کمکمون کنید که چگونه و چه زمانی اقدام به گفتن کنیم
3-همونطور که گفتم تمومش میکنیم و کسی نمیفهمه که قبلا رابطه پنهانی داشتیم و خیالمون از هم راحته و همو از ته دل باور داریم و همو خوب میشناسیم و هیچ دختر یا پسری در زندگیمون نبوده و به کسی جز هم دست نزدیم و همو گول نمیزنیم
4-میشه حاضرم قسم بخورم چون اینقدر از این عشق اطمینان دارم و به اینکه نشه فکرنمیکنم چون اتفاق نمیفته که راجبش فکرکنم و فقط بگم اگه نشد میمیرم و یا...میکنم و دیگه به خواستگار نمیرسه ولی این اتفاق نمیفته برای همینه که ما به فکرایندمونیم که چجوری اقدام کنیم
همونطور گفتم ما اشنا دور هستیم ولی یک ساله کامل همو میشناسیم و از هرچی که فکرشو کنین بهم نزدیک تر و صمیمی تر هستیم و واقعا عاشق همیم و همو باور داریم یعنی هرچی بشه حتااا اگه بفهمیم جسن مخالف قبلا به کسی دست زده باز وفادارهمیم و هیچ تغییری تو عشقمون ایجاد نمیشه هر اتفاقی که بیفته ما بهم میرسیم و همونطور گفتم ما همو باور داریم و همه چیو راجب هم میدونیم هر اتفاقی که میفته و قبلا افتاده و باید بگم که وقتایی باهاش دارم خیلی خوشحالم چون همدیگرو میخندونیم یعنی که عشقمون خیلی قشنگه و عالیه و خودش میگه سال بعد اقدام به گفتن میکنم و میام خواستگاریت ولی خب هنوز هم نیاز داریم شما بگید چه موقعی خوبه برای گفتن که مخالفتی نکنن برای اینکه سنمون کمه مگر نه از همه چی راضین فقط شاید بخواطر سن بهونه بیارن و من خودم به شخصه این قول رو به شما میدم که به ازدواج ختم میشه و کنارهم پیر میشیم و هیچ جدایی وجود نداره
راستش ایشون میخوان منو مجاب کنن که حق با مادرمه
درسته ،حق مادرخیلی زیاده
اما حق فرزندچی میشه
من خودم توی برنامه ی سمت خداشنیدم که فرزندانم هم حقی دارن
مادرم با کارهای من مخالفن
نه میشه زندگی وسلامتی مو تعطیل کنم
نه میشه دربرابرش طغیان کنم
خسته ام همین
فقط میخوان بگن حق با مادرمه
سلام،ببخشید پاسخ شمابه این سوال برام قانع کننده نیس،لطفأبیشترتوضیح بدین،چطوری میشه هم کارنیک انجام نداد وهم به بخشش خدامیدوار بود؟(طبق حدیث مشهور)
سلام ممنون ازوقتی که میذارید.
من اگه دارویی مخفیانه خریدم چون میدونم ایشون بدشون ازکارهای من میاد.
من حتی اجازه ندارم مسجدبرم.
حتی نمیتونم فعالیتی داشته باشم.
حتی تلفنم که زنگ میزنه،می پرسین کیه ،چه کار داده؟
آخه این درسته
شاید من بادوستام چیزهایی بگم که نخوام بگم یا اونا بگن این راز بین ما باشه من بایدبیام بگم.
شما همش حق جناب مادران حرف میزنید.
ممنونم خدانگهدار
1-بله چون حتا الان کلی گزینه برای من و اون وجود داره ولی ما حتا بهش فکرنمیکنیم و مطمئن هستم که پای هم هستیم و عشقمون به ازدواج ختم میشه
2-ما زودتر این رابطه پنهانی رو تموم میکنیم و نمیزاریم کسی جز خودمون خبر داشته باشه و از راه درستش میریم
الان هم مادرش یکم از این قضیه که بهم پیام میدیم میدونه و چیزی نگفته و موافقه چون خانواده ها اشنا هستن و منو خانوادمو خوب میشناسه من مطمئمنم که هیچ مخالفتی وجود نداره نه از طرف خانواده من و نه از طرف خانواده اون و فقط شاید بخواطر سنمون مخالفت کنن فقط به خواطر همین یک دلیل امکانش هست و برای همین پرسیدم تا کمکمون کنید که چگونه و چه زمانی اقدام به گفتن کنیم
3-همونطور که گفتم تمومش میکنیم و کسی نمیفهمه که قبلا رابطه پنهانی داشتیم و خیالمون از هم راحته و همو از ته دل باور داریم و همو خوب میشناسیم و هیچ دختر یا پسری در زندگیمون نبوده و به کسی جز هم دست نزدیم و همو گول نمیزنیم
4-میشه حاضرم قسم بخورم چون اینقدر از این عشق اطمینان دارم و به اینکه نشه فکرنمیکنم چون اتفاق نمیفته که راجبش فکرکنم و فقط بگم اگه نشد میمیرم و یا...میکنم و دیگه به خواستگار نمیرسه ولی این اتفاق نمیفته برای همینه که ما به فکرایندمونیم که چجوری اقدام کنیم
همونطور گفتم ما اشنا دور هستیم ولی یک ساله کامل همو میشناسیم و از هرچی که فکرشو کنین بهم نزدیک تر و صمیمی تر هستیم و واقعا عاشق همیم و همو باور داریم یعنی هرچی بشه حتااا اگه بفهمیم جسن مخالف قبلا به کسی دست زده باز وفادارهمیم و هیچ تغییری تو عشقمون ایجاد نمیشه هر اتفاقی که بیفته ما بهم میرسیم و همونطور گفتم ما همو باور داریم و همه چیو راجب هم میدونیم هر اتفاقی که میفته و قبلا افتاده و باید بگم که وقتایی باهاش دارم خیلی خوشحالم چون همدیگرو میخندونیم یعنی که عشقمون خیلی قشنگه و عالیه و خودش میگه سال بعد اقدام به گفتن میکنم و میام خواستگاریت ولی خب هنوز هم نیاز داریم شما بگید چه موقعی خوبه برای گفتن که مخالفتی نکنن برای اینکه سنمون کمه مگر نه از همه چی راضین فقط شاید بخواطر سن بهونه بیارن و من خودم به شخصه این قول رو به شما میدم که به ازدواج ختم میشه و کنارهم پیر میشیم و هیچ جدایی وجود نداره
ببخشید جواب کارشناس اون چیزی نیست که منوقانع کنه.
راستش ایشون میخوان منو مجاب کنن که حق با مادرمه
درسته ،حق مادرخیلی زیاده
اما حق فرزندچی میشه
من خودم توی برنامه ی سمت خداشنیدم که فرزندانم هم حقی دارن
مادرم با کارهای من مخالفن
نه میشه زندگی وسلامتی مو تعطیل کنم
نه میشه دربرابرش طغیان کنم
خسته ام همین
فقط میخوان بگن حق با مادرمه
احترام مادر واجیه
بهشت زیرپای مادرانه
من یه دخترعاقل وبالغم خوب وبد زندگی رو تا حدودی تشخیص میدم
من با یه مشاور صحبت کردم گفتن غلبه ی سوداوصفرا دارم
برای سلامتی خودم بایدداروهایی که تجویز کردن رو بخرم
پنهانی داروها روسفارش دادم،حتی آدرس منزل رو ندادم بیرون قرار گذاشتم.
داروهارو زیرچادر پنهان کردم مادرم نفهمن اما نفمیدن وازم ناراحت شدن وقهرکردن.
این کارهای منو بیهوده تلقی میکنن ومخالفن.اما من به طب سنتی اعتماد دارم ودنبال سلامتی خودم هستم.
من با مادرم حرف میزنم ایشون حرف نمیزنن،مادرم من کمی تلخ وعصبانین،هرکاری میکنم گیر میدن.
درسته احترام واجب،دلسوزی هاشون درست.
اما گاهی ازرفتارهاشون خسته میشم والا منم آدمم
Páginas