خیلی ممنون ،ولی جواب شما برای ما پاسخ کافی نبود، از نظر شما روانشناس ،!!! منظورتون روانشناسانه که در حوضه فرهنگ غربی تحصیلات دارند،یا که روانشناس دینی ،،که این دومی را من جایی پیدا نکردم،خوذ استاد محمدی میتونن کلا یه بحثی را در کانال خودشون در جواب این مشکل بنده که شاید مشکل خیلیها باشه ،را بذارن
سلام و تشکر پاسخ شما را خواندم ولی قانع نشدم چون آرامش غیر از نیرو و توان گرفتن است افاقا بعضی از خوابها، آرامش قبل خواب رو از انسان میگیره چه برسه به اینکه بخواد آرامش بده پس حتما چیز دیگری هست لطفا توضیح دهید. تشکر
به علت مشکلات مالی و بیماری اعصاب ک خودم دارم و رابطه خوبی با همسرم ندارم
تا زندایم قدر همو بدونیم بخدازیرخاک انتن نمیده,
خوانولده ی هستند ک مقداری پول بما میدند و ما بچه را ب اونا میدیم
البته هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم
به علت نداشتن وسیله نقلیه و نداشتن درامد ثابت وهزار مشکل دیگه
سلام وقت بخیر تو جواب سوال من گفته بودن دلیل بد بینی همسرم برای این که نمیزاره من بیرون برم چیه پدر شوهرم هم اینجوریه با گذشت این همه سال که عروس داره سه تا باز همین جوریه مادر شوهرم تنها جایی نمیره کلا شکاک هستن مثلا فروشنده مرده تنها نباید بری مرد کنارت باشه مثلا من با اسنپ هم نمیتونم جایی برم یا برادرم باید جایی ببره یا همسرم یا در نهایت نشد نرم به اصطلاح دلش سیاهه قبلا برام راحت بود کنار اومدن چون بچه بودم الان بزرگ شدم بچه هام بزرگ شدن برام سخت شده که هیچ تقیری نکرده قبلا یه بار باهاش صحبت کردم گفت من زندگیمو دوست دارم محیط بیرون امن نیست دوست ندارم زندگیمو از دست بدم منم ادامه ندادم به نطرش احترام قائل شدم الان ولی اذیتم میکنه چون برا بعصی از کارام میمونم وقتی نیست ونمیدونم انجام بدم بیشتر این ادیتم میکنه که چرا من دختر بزرگم دارم باز باید منتطر کسی باشم که کارامو با اون انجام بدم ودر مورد اخلاق تندش خیلی بهش توجه میکنم هر شب پاشو ماساژ میدم همیشه شربت براش آماده میکنم تا از سر کار میاد کارو میزارم کنار پیشش میشینم حتی بعد هز عدا ظرف ها رو نمیشورم چون دوست داره پیشش باشم میگه کاراتو بعدا کن ولی به همه چیز گیر میده چیزای خیلی بی خود که برا همه اتفاق میفته دادو بیداد میکنه دعوا میکنه به همه چیز بد بینه هر اتفاق ساده رو بدترین شکل و منفی ترین حرفو درموردش میزنه تهش میشه بحث
اگر موضوع دخترم عفونت نباشه. وفرض رو بر خود ارضایی بگذارم باید چکارکنم چه عکسالعملی نشون بدم خیلی نگرانم. چون خودم وهمسرم مقید هستیم. وخیلی رعایت میکنیم. چون هرموقع با آرامش ازش میپرسم این چکاریه. میخنده ميگه دوست دارم. جواب خاصی نمیده انگار آرامش پیدا میکنه با این کار مخصوصا موقع خواب شب.البته من سعی میکنم با قصه گفتن و تکان دادن روی پام ونوازش کردن حواسش رو پرت کنم لطفا راهنمایی کنید چجوری برخورد کنم
درسته تصوری که ما از خودارضایی در ذهن خود داریم کودک ندارد. ولی وقتی در طول روز مکرر تکرار میشه. ویا به بهانه ای از دستم در میره ودر اتاقش مشغول همین کار میشه. چون من هم 24 ساعته نمیتونم مواظب باشم گهگاهی مشغول کارای منزل میشم وحواسم پرت میشه. خیلی نگرانم چیکار باید کنم
خیلی ممنون ،ولی جواب شما برای ما پاسخ کافی نبود، از نظر شما روانشناس ،!!! منظورتون روانشناسانه که در حوضه فرهنگ غربی تحصیلات دارند،یا که روانشناس دینی ،،که این دومی را من جایی پیدا نکردم،خوذ استاد محمدی میتونن کلا یه بحثی را در کانال خودشون در جواب این مشکل بنده که شاید مشکل خیلیها باشه ،را بذارن
سلام و تشکر پاسخ شما را خواندم ولی قانع نشدم چون آرامش غیر از نیرو و توان گرفتن است افاقا بعضی از خوابها، آرامش قبل خواب رو از انسان میگیره چه برسه به اینکه بخواد آرامش بده پس حتما چیز دیگری هست لطفا توضیح دهید. تشکر
به علت مشکلات مالی و بیماری اعصاب ک خودم دارم و رابطه خوبی با همسرم ندارم
تا زندایم قدر همو بدونیم بخدازیرخاک انتن نمیده,
خوانولده ی هستند ک مقداری پول بما میدند و ما بچه را ب اونا میدیم
البته هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم
به علت نداشتن وسیله نقلیه و نداشتن درامد ثابت وهزار مشکل دیگه
سلام وقت بخیر تو جواب سوال من گفته بودن دلیل بد بینی همسرم برای این که نمیزاره من بیرون برم چیه پدر شوهرم هم اینجوریه با گذشت این همه سال که عروس داره سه تا باز همین جوریه مادر شوهرم تنها جایی نمیره کلا شکاک هستن مثلا فروشنده مرده تنها نباید بری مرد کنارت باشه مثلا من با اسنپ هم نمیتونم جایی برم یا برادرم باید جایی ببره یا همسرم یا در نهایت نشد نرم به اصطلاح دلش سیاهه قبلا برام راحت بود کنار اومدن چون بچه بودم الان بزرگ شدم بچه هام بزرگ شدن برام سخت شده که هیچ تقیری نکرده قبلا یه بار باهاش صحبت کردم گفت من زندگیمو دوست دارم محیط بیرون امن نیست دوست ندارم زندگیمو از دست بدم منم ادامه ندادم به نطرش احترام قائل شدم الان ولی اذیتم میکنه چون برا بعصی از کارام میمونم وقتی نیست ونمیدونم انجام بدم بیشتر این ادیتم میکنه که چرا من دختر بزرگم دارم باز باید منتطر کسی باشم که کارامو با اون انجام بدم ودر مورد اخلاق تندش خیلی بهش توجه میکنم هر شب پاشو ماساژ میدم همیشه شربت براش آماده میکنم تا از سر کار میاد کارو میزارم کنار پیشش میشینم حتی بعد هز عدا ظرف ها رو نمیشورم چون دوست داره پیشش باشم میگه کاراتو بعدا کن ولی به همه چیز گیر میده چیزای خیلی بی خود که برا همه اتفاق میفته دادو بیداد میکنه دعوا میکنه به همه چیز بد بینه هر اتفاق ساده رو بدترین شکل و منفی ترین حرفو درموردش میزنه تهش میشه بحث
اگر موضوع دخترم عفونت نباشه. وفرض رو بر خود ارضایی بگذارم باید چکارکنم چه عکسالعملی نشون بدم خیلی نگرانم. چون خودم وهمسرم مقید هستیم. وخیلی رعایت میکنیم. چون هرموقع با آرامش ازش میپرسم این چکاریه. میخنده ميگه دوست دارم. جواب خاصی نمیده انگار آرامش پیدا میکنه با این کار مخصوصا موقع خواب شب.البته من سعی میکنم با قصه گفتن و تکان دادن روی پام ونوازش کردن حواسش رو پرت کنم لطفا راهنمایی کنید چجوری برخورد کنم
درسته تصوری که ما از خودارضایی در ذهن خود داریم کودک ندارد. ولی وقتی در طول روز مکرر تکرار میشه. ویا به بهانه ای از دستم در میره ودر اتاقش مشغول همین کار میشه. چون من هم 24 ساعته نمیتونم مواظب باشم گهگاهی مشغول کارای منزل میشم وحواسم پرت میشه. خیلی نگرانم چیکار باید کنم
Páginas