همسرم آزادی من رو سلب کرده

08:42 - 1400/04/03

سلام صبحونه بخیر ببخشید من با همسرم۱۴ ساله ازدواج کردیم و دوتا دختر داریم یکی ۱۰ ویکی ۵ ساله همسر من اجازه بیرون رفتن به من نمیدن مثل بچه ها بامن رفتار میکنن تا خودشون منو نیان ببرن من جایی نمیتونم برم دیگه خیلی زوروری باشه تا سر کوچه اونم میگه ببرم دخترمو اخلاق تندی داره سریع اعصبانی میشه به همه چیز هم فکرشو میده یه چیزی پیدا میکنه میاد خونه تا در باز میکنه مثلا میگه چرا اویز شلوغه وهمون جا تموم نمیکنه همش میگه اخرشم بی احترامی میکنه که بحثمون بشه میخاستم ببینم میتونید راهنماییم کنید

--------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe+635

http://btid.org/node/172710

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

دغدغه شما قابل درک است، ولی در این 14 سال زندگی مشترک، روال زندگی به این صورت بوده که شما بیشتر اوقات خانه بودید و برای بیرون رفتن از خانه، همسرتان به شما اجازه نمی داد؟ اگر 14 سال با این سبک از زندگی پیش رفته‌اید، فارغ از اینکه این روش درست است یا نه، باید توجه داشته باشید تغییر دادن این سبک زندگی که سالها همسرتان با آن خو گرفته است، سخت به نظر می رسد، ولی اگر اصل تدریج و گام به گام را در این زمینه رعایت کنید می‌تواند تا حدودی این وضعیت تعدیل شود. 

اینکه همسرتان به شما اجازه بیرون رفتن به تنهایی را نمی‌دهد نیز باید بررسی شود که نوع نگاهش به مسئله چگونه است؟ آیا نسبت به شما اطمینان اعتماد لازم را ندارد؟ آیا حساسیت بالایی در این زمینه دارد؟ آیا نسبت به محیط و بیرون از خانه بدبین است؟ هریک از این‌ها یک نوع مدل رفتاری را در زندگی خودش را نشان می دهد.

اینکه همسرتان سریع عصبانی می شود به قول شما بعضی از مسائل را تمام نمی کند و کشش می دهد، می تواند نشان از وجود یکسری حساسیتها در زندگی او باشد. بهتر است شما در قدم الو بررسی کنید که حساسیتهای همسرتان را احصا کنید و و آن حساسیتهایش را روی کاغذ بنویسید. بعد برای اینکه میزان تنش، عصبانیت و ناراحتی او در خانه کاهش پیدا کند، سعی کنید آن موارد حساسیت برانگیز را در خانه کنار گذاشته و در ادامه سعی کنید کارها و مواردی که حس خوبی رابه او می دهد را در خانه رقم بزنید. مثلا فرض بگیرید که اگر هنگام ورود همسرتان به خانه با شربت گوارا به استقبالش بروید، کلا اخلاق و رفتارش بهتر می شود، خب از همین کار استفاده کنید. وقتی خلق و خوی همسرتان مثبت شود، طبیعتا بهتر می تواند به نیازهای و حرفهای شما توجه نشان دهد. لذا تمام تمرکز خودتان را روی خوشایندسازی محیط خانه قرار بدهید و از آن طرف مورادی که حساسیت همسرتان را برانگیخته می کند را کاملا کنار بزنید. آن وقت فضا و محیط گفتگو و تبادل احساسات میان زوجین فراهم می شود و شما می توانید در یک بستر مناسب درباره دغدعه خودتان با او صحبت کنید. حتی اگر نتیجه گفتگوی شما هم منجر به عدم پذیرش خواسته شما توسط همسرتان شد، باز هم این رویه مثبت خودتان را ادامه بدهید تا همسرتان باور کند که شما این تغییر رویه ای که در خانه انجام داده اید نه به خاطر خواسته خودتان بوده بلکه بخاطر شیرین شدن زندگی مشترکتان بوده است و کم کم این فضای آرامش بخشی که شما در خانه از طریق رفتارها و انرژی که شما به همسرتان بازخورد می دهید، باعث می شود که از شدت تنگ نظری نسبت به مسئله موردنظر بکاهد و یک تعادلی در تصمیم گیری های خود درآینده داشته باشد و درنهایت دغدغه مندی شما را در این زمینه رعایت کند.

موفق باشید.  

تصویر دریافت سوالات

سلام وقت بخیر تو جواب سوال من گفته بودن دلیل بد بینی همسرم برای این که نمیزاره من بیرون برم چیه پدر شوهرم هم اینجوریه با گذشت این همه سال که عروس داره سه تا باز همین جوریه مادر شوهرم تنها جایی نمیره کلا شکاک هستن مثلا فروشنده مرده تنها نباید بری مرد کنارت باشه مثلا من با اسنپ هم نمیتونم جایی برم یا برادرم باید جایی ببره یا همسرم یا در نهایت نشد نرم به اصطلاح دلش سیاهه قبلا برام راحت بود کنار اومدن چون بچه بودم الان بزرگ شدم بچه هام بزرگ شدن برام سخت شده که هیچ تقیری نکرده قبلا یه بار باهاش صحبت کردم گفت من زندگیمو دوست دارم محیط بیرون امن نیست دوست ندارم زندگیمو از دست بدم منم ادامه ندادم به نطرش احترام قائل شدم الان ولی اذیتم میکنه چون برا بعصی از کارام میمونم وقتی نیست ونمیدونم انجام بدم بیشتر این ادیتم میکنه که چرا من دختر بزرگم دارم باز باید منتطر کسی باشم که کارامو با اون انجام بدم ودر مورد اخلاق تندش خیلی بهش توجه میکنم هر شب پاشو ماساژ میدم همیشه شربت براش آماده میکنم تا از سر کار میاد کارو میزارم کنار پیشش میشینم حتی بعد هز عدا ظرف ها رو نمیشورم چون دوست داره پیشش باشم میگه کاراتو بعدا کن ولی به همه چیز گیر میده چیزای خیلی بی خود که برا همه اتفاق میفته دادو بیداد میکنه دعوا میکنه به همه چیز بد بینه هر اتفاق ساده رو بدترین شکل و منفی ترین حرفو درموردش میزنه تهش میشه بحث

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام مجدد به شما کاربر محترم

قابل درکه این مسئله چقدر به شما فشار آورده است، ولی تا زمانی که این شکاکیت همسرتون برطرف نشود، این مشکل پابرجاست. باید توجه داشته که حل مسئله همیشه به معنای حل مشکل نیست. گاهی مشکل قابل حل نیست و باید به فکر تحمل و پذیرفتن مشکل پیش رفت. طبیعتا همسرتان با این سبک از زندگی بزرگ شده و تغییر او نیازمند این است که به یک مشاور مراجعه کند. بخشی از بدخلقی و بدرفتاری های او ناشی از همین شکاک و بدبینی او نسبت به محیط است که باعث شده تا الگوی رفتاری خاصی در خانه داشته باشد.

این خیلی خوبه که در برابر درخواست همسرتان مبنی براینکه کارهای خانه را کنار بگذارید و در کنار بنشنید، سعی می کنید درخواستش را اجابت کنید. البته نباید غافل شد که اینکه همسرتان تمایل دارد که شما درکنار بنشینید، علیرغم بدخلقی هایش، نشان از علاقه مندی او به شماست. حتی اینکه دوست ندارد که شما تنها بیرون از خانه بیرون بروید، بخشی از آن مربوط به شکاک بودنش هست و بخشی هم می تواند ناشی از علاقه او به شما باشد و اهمیت دادن او به شماست. لذا درسته که همسرتان بعضی از ویژگی هایش مطلوب شما نیست، ولی قطعا نقاط مثبت دیگری دارد که اگر به آن توجه کنید حستان نسبت به زندگی با او تغییر می کند.

اگر تمرکز خودتان را مدام روی بدخلقی همسرتان و اینکه نمی توانید تنها بیرون بروید قرار بدهید، شک نکنید که بعد از مدتی زندگی برای شما تلخ و سیاه خواهد شد؛ چرا که ذهن شما این موضوع را برای شما مدام بزرگ نمایی می کند. غافل از اینکه اگر این تمرکز ذهنی خود را به موضوعات دیگری منتقل کنید مثلا روی نقاط مثبت همسرتان متمرکز شوید، کم کم آن حالت یأس و ناراحتی که از همسرتان داشتید، کمرنگ شده و دیگر آنقدر برای شما اهمیت پیدا نمی کند.

بنابراین توصیه بنده این است که به جای متمرکز شدن روی مسئله بیرون رفتن، روی نقاط مثبت همسرتان متمرکز شوید و حس و حالتان را نسبت به زندگی تغییر دهید. درباره بیرون رفتن تان هم با او قرار بگذارید که حالا که امکان بیرون رفتن برای شما وجود ندارد، خود همسرتان در طول هفته، روزهایی را درنظر بگیرد تا بتوانید بیرون بروید! به عبارتی صورت مسئله را عوض کنید؛ به جای اینکه از او بخواهید که اجازه بدهد تنهایی بیرون بروید، از او بخواهید که در طول هفته، روزهایی را مشخص کند تا شما بتوانید با همسرتان، کارهای بیرون از خانه را انجام دهید. این درخواست منطقی شما می تواند تاثیر لازم را بر او بگذارد و حداقل به نیاز شما برای بیرون رفتن را ولو در کنار خودش توجه نشان دهد.

درباره بداخلاقی و تندی رفتار او بهتر است با او جر وبحث نکنید، چرا که بخواهید با او بحث کنید، باعث کش پیدا کردن بحث خواهد شد و اوقات همدیگر بیشتر تلخ خواهد شد. لذا در کوتاه ترین زمان مسئله را تمام کنید و با او همراه نشوید یا به او پاسخ ندهید بلکه نهایت به او بگویید؛ رسیدگی می کنم. گاهی بیشتر بیشتر بدخلقی ها مربوط به این می شود که طرف مقابل تمام تلاشش را می کند تا حرفش به کرسی بنشیند و از ان طرف چون طرف دیگر ماجرا در صدد پاسخگویی برمیآید، فرد مقابل انرژی و هیجان بیشتری قرار می دهد تا حرف خود را ثابت کند و همین تبدیل به جرو بحث و کش پیدا کردن ماجرا می شود، در حالی که با این جمله "رسیدگی می کنم" یا نظیر آن، مسئله تمام می شود و دیگر طرف هیجانی و تندی نخواهد کرد.

موفق باشید.