اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل كردن شرایطتان، باز هم فكر میكنید برای هم ساخته نشدهاید، باید هرچه زودتر حرف دلتان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كممحلی، به او پاسخ منفیتان را نشاندهید. دلایلتان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقهای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد.
پردهپوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بیزبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بیموردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمیبینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچوقت هم نخواهد بود.
چشم در چشم حرف بزنید
اگر هنوز جواب منفیتان را قاطعانه به او ندادهاید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرفزدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسانتر میكند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانههای این احترام است.
قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و دهها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یكبار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید.
غرورش را نشکنید
هیچ وقت او را بهدلیل علاقهای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش میتوانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا بهدلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواستهای مكررش شما را آزار میدهد، تنها جریان ارتباطتان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه میتوانید از او فاصله بگیرید.
مراقب واژهها باشید
موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهمتر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فكر كنم»، «بهدلیل مخالفت خانوادهام نمیتوانم» و... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمیكند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آیندهاش را تحتتاثیر قرار میدهند. بهدلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید.
علمی تصمیم بگیرید، نه احساسی
قبل از آنكه موضوع را علنی كنید، باید یك قدم دیگر هم بردارید. یك روانشناس خبره پیدا كنید و برای مشاوره و البته دادن یك تست از او وقت بگیرید. تستهای شخصیت كه از هر دو شما گرفته میشوند، میتوانند تاحدودی آینده ازدواجتان را پیشبینی كنند. مشاور با تحلیل تستی كه از شما میگیرد، میتواند بگوید كه چقدر با هم تفاهم دارید و در چه مواردی ممكن است دچار مشكل شوید.
بگذارید از احساسش حرف بزند
متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرفهایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتابزده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او بهعنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان میكند برای رسیدن به شما منتهی میشود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولیتان پافشاری كنید.
چطور جواب رد دهیم؟
با اقتدار حرف بزنید
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را میزند مثل آدمهای ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد بهنفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمیتواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكردهاید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمیتوانید كمكی به او بكنید.
بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!
اگر میخواهید یك پایانبندی خوب ایجاد كنید، كمی او را تحسین كنید. در ذهنتان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم میتواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگیتان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.
شما به نظرم یه آدمی هستی که مغروری و ظاهر بین و خودخواه
شما با این نوشته متنت رو آغاز کردی:
"پسری هستم 29 ساله که خیلی تو انتخاب همسر سختگیرم و وضع مالیم خوبه و خیلیهارو به دلایل مختلف رد کردم. چند ماهی میشه که تصمیم به ازدواج با یه دختر زیبا که دختر دوست مادرمه گرفته بودم"
یعنی شما اعتماد به نفس نداری و خودتو پشت ثروتت قایم کردی و فکر میکنی چون پولداری هیچکس نه نباید بهت بگه
عزیز من شما اگه میری خواستگاری و شما رو به خاطر صرفا فقط پول بخوان که فاتحه این زندگی خوندست
به نظرم شما اینقدر دنبال زیبایی نباشید، نمیگم زیبایی مهم نیست، به اندازه خودش مهمه، نه اینکه بشه یه دغدغه،
شما به نظرم تجربه نداری
من خودم آدمای زیبایی رو دیدم که واقعا باطنی پست داشتن
پس بهتره اول به خود باوری برسی و تجدید نظر کنی
در ضمن خودتو درگیر حرف اون دختر نکن،
بهتره دنبال چیزایی باشی که تو زندگی زود عادی نمیشن
به نظرم باید خوشحال هم باشی که زود تکلیفت مشخص شده،
جالبترین خصوصیت بشر تناقض است! به شدت عجله داریم بزرگ شویم، و بعد دلمان برای کودکی از دست رفتهمان تنگ میشود. برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم، بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم. طوری زندگی میکنیم که انگار هرگز نمیمیریم، و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکردهایم...
به نظر من همین که شما از گذشته تون از ته دل پشیمونید و توبه کنید دیگه شما دختر پاکی هستید
مهم اینه که احساس و دلتون پیش اون نیست و وابسته نبودید
در ضمن هیچوقت از گذشته خودتون به خواستگارتون نگید
بالاخره خبط و خطایی بوده و توبه کردید
باز کردن این موضوع برای خواستگار هم از لحاظ روانشناسی و هم دینی رد شده
خداوند ستار العیوبه و عیبا رو میپوشونه، و هیچوقت خداوند راضی نیست که بنده خودش بیاد و دستی دستی آبروی خودشو ببره
موفق باشید
راستش را بگویید
اگر بعد از بررسی تمام موارد و درست تحلیل كردن شرایطتان، باز هم فكر میكنید برای هم ساخته نشدهاید، باید هرچه زودتر حرف دلتان را به او هم بگویید. حستان را در دلتان نگه ندارید و سعی نكنید با تحقیر و كممحلی، به او پاسخ منفیتان را نشاندهید. دلایلتان را بیان كنید و مقابلش اعتراف كنید كه علاقهای به او ندارید. از شكستن دلش نترسید و نگذارید كه بیشتر از این امیدوار باشد و در دلش برای ازدواج كردن با شما برنامه بریزد.
پردهپوشی را كنار بگذارید. اگر قرار بود منظور شما را به زبان بیزبانی بفهمد تا حالا فهمیده بود، پس وقت آن است كه با صراحت تمام و بدون ترس، تكلیف را روشن كنید. ممكن است حرف شما دلش را بشكند. اشكالی ندارد. اگر بدون توهین و او نشانه گرفتن نقاط ضعفش، تنها واقعیت را روشن كنید، دیگر مسئولیتی متوجه شما نخواهد بود، پس كاملا منطقی و بدون اینكه هیجان بیموردی به این روند تزریق كنید، بگویید كه برای خودتان و او آینده خوبی نمیبینید یا اینكه احساسی كه به او دارید از این جنس نیست و هیچوقت هم نخواهد بود.
چشم در چشم حرف بزنید
اگر هنوز جواب منفیتان را قاطعانه به او ندادهاید، بجنبید. در نخستین فرصت یك قرار دونفره با او بگذارید و بدون گوشه و كنایه یا در لفافه حرفزدن، برایش همه چیز را توضیح دهید. احترام گذاشتن به او پذیرش این موضوع را برایش آسانتر میكند و تنظیم كردن چنین قراری یكی از نشانههای این احترام است.
قرار نیست این ملاقات را دوباره تكرار و دهها بار موضعتان را بیان كنید. چه قانع شود و چه نه، شما تنها باید یكبار و برای همیشه تكلیف این ماجرا را روشن كنید.
غرورش را نشکنید
هیچ وقت او را بهدلیل علاقهای كه به شما دارد، تحقیر نكنید. شما هر راهی را برای رد كردن درخواستش میتوانید بروید؛ اما حق ندارید به او حمله و توهین كنید یا بهدلیل حسی كه دارد او را سرزنش كنید. اگر او با درخواستهای مكررش شما را آزار میدهد، تنها جریان ارتباطتان را قطع كرده و تلاش كنید تاجایی كه میتوانید از او فاصله بگیرید.
مراقب واژهها باشید
موضعتان را طوری بیان كنید كه امكان هیچ برداشت دیگری وجود نداشته باشد و مهمتر اینكه، هیچ امیدی برای آینده به او ندهید. جملاتی مثل «فعلا قصد ازدواج ندارم»، «بگذار بازهم فكر كنم»، «بهدلیل مخالفت خانوادهام نمیتوانم» و... نه تنها كمكی به پیشبرد این ماجرا نمیكند بلكه او را هم معلق و بلاتكلیف گذاشته و آیندهاش را تحتتاثیر قرار میدهند. بهدلیل ناتوانی در نه گفتن، با او بازی نكنید.
علمی تصمیم بگیرید، نه احساسی
قبل از آنكه موضوع را علنی كنید، باید یك قدم دیگر هم بردارید. یك روانشناس خبره پیدا كنید و برای مشاوره و البته دادن یك تست از او وقت بگیرید. تستهای شخصیت كه از هر دو شما گرفته میشوند، میتوانند تاحدودی آینده ازدواجتان را پیشبینی كنند. مشاور با تحلیل تستی كه از شما میگیرد، میتواند بگوید كه چقدر با هم تفاهم دارید و در چه مواردی ممكن است دچار مشكل شوید.
بگذارید از احساسش حرف بزند
متكلم وحده نباشید و به او هم اجازه دهید كه حرفهایش را بزند و از خودش دفاع كند. بدون آنكه حرفش را قطع كنید یا با لحنی تند و شتابزده به او جواب دهید، بگذارید خودش را خالی كند. او بهعنوان خواستگار شما، حق دارد تمام تلاشش را بكند و هر راهی كه گمان میكند برای رسیدن به شما منتهی میشود را برود. پس به او این فرصت را بدهید اما در تمام مراحل، قاطعانه روی موضع اولیتان پافشاری كنید.
چطور جواب رد دهیم؟
با اقتدار حرف بزنید
اینجا هم اعتماد به نفس حرف اول را میزند مثل آدمهای ضعیف رفتار نكنید و با اعتماد بهنفس حرف دلتان را بزنید. این حق شماست كه تنها با كسی كه دوستش دارید زیر یك سقف زندگی كنید و علاقه فرد دیگری به شما، نمیتواند این حق را از بین ببرد. هر كسی مسئول احساسات خودش است و اگر شما كاری نكردهاید كه به او آسیب بزند، پس دیگر نباید نگران چیزی باشید. او باید آنقدر منطقی باشد كه بتواند با این موضوع كنار بیاید و اگر در این مورد ناتوان است، شما نمیتوانید كمكی به او بكنید.
بگویید با دیگران خوشبخت می شود اما با شما نه!
اگر میخواهید یك پایانبندی خوب ایجاد كنید، كمی او را تحسین كنید. در ذهنتان فهرستی از نقاط قوت او را بچینید و وقت نه گفتن، با اشاره به همه آنها برایش توضیح دهید كه باز هم میتواند شانس عاشق شدن و دوست داشته شدن را داشته باشد. فقط برایش توضیح دهید كه او را به چشم مرد زندگیتان ببینید و این به معنای بد بودن یا ناتوان بودن او نیست.![](http://upload7.ir/imgs/2014-08/51800993482269307386.jpg)
شما به نظرم یه آدمی هستی که مغروری و ظاهر بین و خودخواه
شما با این نوشته متنت رو آغاز کردی:
"پسری هستم 29 ساله که خیلی تو انتخاب همسر سختگیرم و وضع مالیم خوبه و خیلیهارو به دلایل مختلف رد کردم. چند ماهی میشه که تصمیم به ازدواج با یه دختر زیبا که دختر دوست مادرمه گرفته بودم"
یعنی شما اعتماد به نفس نداری و خودتو پشت ثروتت قایم کردی و فکر میکنی چون پولداری هیچکس نه نباید بهت بگه
عزیز من شما اگه میری خواستگاری و شما رو به خاطر صرفا فقط پول بخوان که فاتحه این زندگی خوندست
به نظرم شما اینقدر دنبال زیبایی نباشید، نمیگم زیبایی مهم نیست، به اندازه خودش مهمه، نه اینکه بشه یه دغدغه،
شما به نظرم تجربه نداری
من خودم آدمای زیبایی رو دیدم که واقعا باطنی پست داشتن
پس بهتره اول به خود باوری برسی و تجدید نظر کنی
در ضمن خودتو درگیر حرف اون دختر نکن،
بهتره دنبال چیزایی باشی که تو زندگی زود عادی نمیشن
به نظرم باید خوشحال هم باشی که زود تکلیفت مشخص شده،
یکی از دوستام حرف خوبی میزنه:
جالبترین خصوصیت بشر تناقض است!
به شدت عجله داریم بزرگ شویم،
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفتهمان تنگ میشود.
برای پول در آوردن خودمان را مریض میکنیم،
بعد تمام پولمان را خرج میکنیم تا دوباره سالم شویم.
طوری زندگی میکنیم که انگار هرگز نمیمیریم،
و طوری میمیریم که انگار هرگز زندگی نکردهایم...
پائولو کوئلیو
Páginas