فیلم سینمایی «آپاراتچی» مصداق خوبی است برای آن چیزی که از سینمای طنز انتظار داریم؛ فیلمی که مخاطب را سرگرم میکند، میخنداند، و حرفش را نیز میزند.
داستان «آپاراتچی» همان چیزی است که سینمای جدی ما برای آشتی با مخاطب به آن نیاز دارد؛ یک روایت بیتکلف، بدون اداهای روشنفکری، بدون تلاش برای خنده گرفتن از مخاطب به هر قیمت. فیلمی شریف که با همه چیز شوخی میکند، -حتی نماز جمعه و تشییع جنازه شهید- ولی بیاحترامی نمیکند؛ فقیر را حقیر نشان نمیدهد و به قشر مستضعف توهین نمیکند؛ بدون شعار از کارگزار شهید انقلاب و پاسدار و امام جمعه دفاع میکند و در عین حال از بیمهریها به سینما گلایه میکند.
فیلم «قربانعلی طاهرفر» یک حجت است برای سیاهنمایانی که در پاسخ به منتقدان دم از نقد اجتماعی میزنند. «آپاراتچی» همه حرفهایش را برای مخاطبش میزند، بدون آنکه حال مخاطب را بد کند و به او القا کند که در چه فضای سنگین و آلودهای دارد زندگی میکند. خود جلیل هم الگویی است از یک انسان مصمم و کوشنده که با وجود همه مشکلات، کاری را که باید، میکند؛ هرچند ناقص؛ و در پایان اثرش را تبدیل به محور اتحاد و همدلی جامعه خودش میکند و البته همه اینها را مدیون همراهی و فداکاری و تلنگر گرهگشای همسرش است؛ یک زن خانهدار و به شدت اثرگذار.