انسانها با انتخاب و اختیار خویش، باعث وقوع فساد و تباهی در جامعه میشوند و زمینه را برای بلا و مصیبتها فراهم میسازند. اینجاست که اراده حکیمانه الهی، وقوع زلزله را در پی دارد.
یکی از وظایف مهم عالمان و مبلغان مسلمان آن است که دین اسلام را به صورت یک منظومه و مجموعهای بزرگ از تعالیم مرتبط به هم معرفی کنند. متاسفانه کسانی که پیرامون اسلام مطالعه میکنند، خواه اسلامستیز و خواه حقجو، گرفتار مطالعات گزینشی میشوند و همین، زمینه برای ایجاد شبهات و انحراف را فراهم میسازد.
بلایای طبیعی مانند زلزله هر ساله در نقاط مختلفی از جهان واقع میشود که گاه باعث تلفات مادی و جانی است. هرچند انسانها تلاش میکنند با مطالعه و آزمایش، زمان وقوع زلزله را تخمین زده و از آسیبهای آن جلوگیری کنند، اما تا امروز به چنین قدرتی دست پیدا نکردهاند. شاید مهمترین دلیل، اصرار بیش از اندازه اکثریت مردم بر وجود عوامل مادی و غفلت و ناآگاهی از زمینههای معنوی و ناپیدای زلزله باشد.
تربیت و رشدیافتگی مسلمانان در سایه تعالیم اسلام بهگونهای است که در آغاز میآموزند تمام هستی، نیازمند یک خدای بینیاز میباشد که به تمام جزئیات آگاه است. تمام کارهای او بر اساس حکمت و غرض بوده و هیچگاه به ناعدالتی و ظلم به مخلوقات، راضی نیست. چنین خدایی، قادر و توانا بر انجام هر کاری است و تمام کارهای ریز و درشتی که در جهان واقع میشود، با اراده و مشیت او صورت پذیرفته است. پس انسان خداباور با مشاهده حوادث ناگوار طبیعی و انسانی، هیچ واهمهای از این ندارد که بگوید تمام آنها با نظارت خدا محقق شده است.
حادثهای مثل زلزله نیز به همین صورت توضیح داده میشود. برخی سعی میکنند وقوع زلزله را به عواملی مثل تحولات در لایههای زمین ارتباط دهند. اهل ایمان و خداپرستان، با اینکه چنین توضیحی را منکر نیستند، ولی عوامل فراطبیعی را در اینجا پر رنگتر میبینند. زلزله بهعنوان یک بلا و مصیبت شناخته میشود که باعث خرابی است، بنابراین انسان که یک موجود دارای اختیار و اراده است، با رفتارهای خود کاری کرده که مستحق مصیبت و بلا شده است.
شبهه اسلامستیزان در اینجا آن است که خدای مهربان نباید به کشتهشدن کودکان بیگناه در زلزله راضی باشد. پاسخ آن است که خدا از وقوع زلزله آگاه بود، اما پیش از زلزله هشدارهای لازم به انسانها داده شد. اگر کشته شدن کودکان بیگناه، برای انسانها اهمیت داشت، به هشدارهای خدا توجه میکردند. پس منطقی نیست که کسی در انبار پر از کاه، آتش روشن کند، اما انتظار داشته باشد که ضرری متوجه او نشود.
فساد و گناه، آتشی است که توسط عدهای نادان و خودخواه، در انبار جامعه انسانی افروخته میشود و بیگناهان را نیز با خود میسوزاند.
همچنین بر اساس باورهای شیعه، دردها و مصیبتهایی که خداوند به مردم میرساند با اینکه آنها مستحقش نبودند، همگی دارای عوض و جایگزین میباشد و خداوند بر خود لازم ساخته تا نقص و ضرری که کودکان در جریان زلزله دچارش شدند، را جبران کند.[1] البته ممکن است حکمتها و ریشههای دیگری نیز برای زلزله وجود داشته باشد.
پینوشت:
[1]. شوشتری، نورالله، إحقاق الحق، ج2، ص186، کتابخانه آیت الله مرعشی.