آثار اراده و تلاش انسان در تحصيل روزی

00:45 - 1391/12/18
عده اي با اعتقاد به رزاقيت خداوند و تصديق تقدير او، يكسره دست از كار و تلاش و رنج معاش مي كشند و با گوشه گيري و عزلت نشيني، راه كمال را در عبادتهاي پيوسته و شبانه روزي مي بينند.
کبوتر

عده اي با اعتقاد به رزاقيت خداوند و تصديق تقدير او، يكسره دست از كار و تلاش و رنج معاش مي كشند و با گوشه گيري و عزلت نشيني، راه كمال را در عبادتهاي پيوسته و شبانه روزي مي بينند. گاه نيز عنوان زهد و تقوا بر بيكارگي خود مي گذارند تا به كار خود، ارزش و بها دهند.

پيشوايان معصوم عليهم السلام با مشاهده اين رفتارهاي ناصواب و برداشتهاي نادرست از صفات برجسته اي همچون تقوا و توكل، به شدّت با اين گرايشات افراطي مبارزه كرده و بالعكس، تلاش براي معاش را امري مقدس و عبادتي بزرگ شمرده اند.

امام صادق عليه السلام هنگامي كه درباره حال يكي از ياران خود، عمر بن مسلم، جويا شدند، پاسخ شنيدند كه او به عبادت روي آورده و دست از كار و تجارت كشيده است. آن حضرت [با سرزنشِ كار عمر بن مسلم ]فرمودند:

"واي بر او! آيا او نمي داند كه انساني كه به دنبال كسب روزي خود نيست، دعايش مستجاب نمي شود. گروهي از ياران رسول خداصلي الله عليه وآله هنگامي كه آيه "وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب"(1) نازل شد، درها[ي مغازه هاي خود] را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [اين ] براي ما كافي است وقتي اين خبر به پيامبرصلي الله عليه وآله رسيد،

آن حضرت آنان را خواستند و [به آنان ] فرمودند: چه چيزي باعث شد شما اين كار را بكنيد؟ پاسخ دادند: يا رسول الله! روزي ما ضمانت شده است. از اين رو، ما به عبادت پرداخته ايم. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمودند: هر كس چنين كند، دعايش مستجاب نمي شود. بر شما لازم است كه به دنبال كسب روزي برويد!" (2)

اكنون سؤال اساسي آن است آيا اراده و تلاش انسان در تحصيل روزي او تأثيري دارد يا خير؟ به عبارت ديگر، آيا سه نكته اول، با نكته چهارم سازگار است يا ناسازگار؟

اين سؤالات در واقع به سؤال اساسي تري بازمي گردد كه اساساً "تقدير رزق" به چه معناست؟ آيا تقدير خداوند به معناي اجبار و الزام اوست يا معناي ديگري دارد كه با اختيار انسان هماهنگ است؟ اين سؤالات است كه ما را به بررسي بيشتري پيرامون رابطه تقدير خداوند و اختيار انسان وا مي دارد.

1. نظام جهان براساس نظم عِلّي و معلولي است و هر پديده اي داراي علتي است و چنانچه علت تامه چيزي تحقق پذيرد، آن شي ء از بوته امكان خارج شده و پا به عرصه وجوب مي گذارد و ضرورتاً وجود مي پذيرد. رزق انسان نيز پديده اي است كه تحقق آن، به علت تامه نيازمند است.

2. تمام موجودات، حوادث و پديده ها مخلوق خداوندند و نظام حاكم بر آنها نيز آفريده اوست. اندازه وجودي هر موجودي و كيفيت رابطه آن با ساير موجودات با قلم تقدير خداوند نوشته مي شود و هر رطب و يابس و حركت كوچك و بزرگي درون همين نظام معنا مي يابد و خارج از آن نيست.

رزق انسان نيز پديده اي است كه نظام و ساماني خاص بر آن حاكم است و هر قبض و بسطي يا افزايش و كاهشي در آن، در چارچوب تقديرات خداوند محقق مي شود.
"قانون ارتزاق ما انسانها و يا ما و ساير موجودات زنده و روزي خوار، يك نظام جداگانه اي از نظام جاري در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد؛ بلكه داخل آن نظام است." (3)

3. رزق نيز به عنوان يكي از حوادث عالم خلقت و افعال الهي، مشمول عمومات و اطلاقات مذكور است و حد و اندازه ارزاق به دست حق تعالي است.
خداوند با علم كامل و فراگيري كه نسبت به بندگان خود دارد، براساس حكمت خود به هر يك از بندگانش رزق ويژه و مخصوصي عطا مي كند.

همچنين رحمت خاص خداوند به بندگان تقوا پيشه تعلق مي گيرد و خداوند با رزق خود از جايي كه قابل پيش بيني نيست، آنها را از بن بستهاي معمول زندگي خارج مي كند و به سمت هدف متعالي شان امداد مي رساند:

"وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ ءٍ قَدْراً"؛(4) "و هر كه از خدا پروا كند، براي او راه خروجي [از گناه و مشكلات ] پديد مي آورد و او را از جايي كه گمان نمي برد روزي مي دهد. و هر كس بر خدا توكل كند، او براي وي كافي است. همانا خدا [به ثمر ]رساننده امر خويش است. بي ترديد خدا براي هر چيزي اندازه اي نهاده است."

4. براساس قاعده كلي "إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم"؛(5) "خداوند سرنوشت هيچ قومي [و ملتي ] را تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند."
هر گونه تغيير قضا و قدر الهي در مورد بندگانش، وابسته به تغييري است كه هر يك از آنان در افكار و رفتار خود مي دهند. اين اراده انسان است كه سرنوشت خود را رقم مي زند و تقدير الهي را به سود و زيان خود تغيير مي دهد.

البته اراده انسان علت تامه رزق او نيست تا اگر اراده كند، رزقش افزون شود؛ بلكه اراده انسان جزئي از علت تامه و يا يكي از علل ناقصه آن است. دليل اين امر از زبان علامه طباطبايي رحمه الله چنين است:

"سعي و كوشش آدمي و علم و اراده او براي تحصيل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نيست وگرنه مي بايستي همواره و در همه اشخاص اين سعي و كارداني مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند؛ با اينكه به چشم خود مي بينيم كه اين طور نيست.

بسيار جويندگان هستند كه مأيوس بر مي گردند و بسيار كوشندگان هستند كه نتيجه اي عايدشان نمي گردد. پس معلوم مي شود غير از كوشش و كارداني خود انسان، شرايط و علل زماني و مكاني ديگري هم مؤثر است و موانع مختلفي هم هست كه با اختلاف شرايط، مانع از به نتيجه رسيدن كوششها مي شوند.

... و اين نظام جاري با اينكه يك نظام است و اجزايش با هم تناسب و سازگاري دارند، خود دلالت بر وحدانيت ناظم و مدبّر و مديرش دارد؛ مدبّر و مديري كه خودش جزء اجزاي اين عالم نيست ... و آن مدبّر، خداي عزّوجل است. بنابراين، خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خداي متعال است." (6)

بر اساس اصل اوليه و رحمت عام خداوند، همه بندگان از نعمتها و مواهب خدادادي برخوردارند؛ اما در اثر ناسپاسي و تغيير منفي در افكار و رفتار خود و يا در اثر سپاسگزاري و تغيير مثبت در افكار و رفتار خود، خداوند نيز اندازه نعمت خود را تغيير مي دهد و به تناسب رفتار بندگانش، آن را كاهش يا افزايش مي دهد:

"ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي قَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ"؛(7) "اين بدان سبب است كه خداوند هيچ گاه نعمتي را كه بر قومي ارزاني داشته، تغيير نمي دهد؛ مگر اينكه آنچه را در خود دارند، تغيير دهند و خداوند شنواي داناست."

براساس اين آيه شريفه، تغيير نعمت در اثر تغيير اراده انسان پديد مي آيد و اين اراده انسان است كه در جلب نعمت يا سلب آن، اثر گذار است.
در نهايت به اين نتيجه مي رسيم كه در نظام حاكم بر رزق و روزي انسان كه از سوي خالق و رازق هستي طراحي شده است، اراده انسان جزئي از اين نظام و در طول اراده حق تعالي است، نه در عرض آن. اراده حق تعالي بر اين قرار گرفته است كه انسان با اراده خود به كسب روزي بپردازد و امرار معاش كند. بدين لحاظ، اعتقاد به نقش آفريني و تأثيرگذاري تفكر و تلاش انسان در روزي او، نه تنها شرك و دو گانه بيني نيست، بلكه عين توحيد است.

امام خميني رحمه الله در برابر آنان كه معتقدند: "علي رغم آنكه آيات و روايات فراواني بر ضمانت رزق انسان توسط خداوند تكيه دارند؛ روايات بسياري نيز انسان را به كار و تلاش امر نموده اند؛ به گونه اي كه اگر انسان به دنبال روزي خود نباشد، روزي او نخواهد رسيد و دعايش مستجاب نخواهد شد." پاسخ دلنشيني دارند كه به عنوان حُسن ختام و نتيجه اين بحث به نقل آن مي پردازيم:

"وجه عدم منافات بين اخبار آن است كه پس از طلب نيز، ارزاق و جميع امور در تحت قدرت حق است.
نه آن است كه طلب ما خود مستقل در جلب روزي باشد، بلكه قيام به طلب [روزي ] از وظايف عباد است و ترتيب امور و جمع اسبابهاي ظاهريه و غيرظاهريه كه غالب آنها از تحت اختيار بندگان خارج است، به تقدير باري تعالي است.

پس انسان صحيح اليقين و مطّلع بر مجاري امور، بايد در عين آنكه از طلب باز نمي ماند و آنچه وظايف مقرره عقليه و شرعيه خود اوست، انجام مي دهد و به اشتهاي كاذب، درِ طلب را به روي خود نمي بندد، باز هم همه چيز را از ذات مقدس حق بداند و هيچ موجودي را مؤثر در وجود و كمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست." (8)

پی نوشت:

1) طلاق/ 2-3. "هر كس تقواي الهي پيشه كند خداوند برايش راه خروج [از مشكلات ] قرار مي دهد و از جايي كه به حساب نمي آورد روزيش را مي دهد."
2) وسائل الشيعة، ج 17، ص 27: "عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَي الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَيْحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا يُسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَمَّا نَزَلَتْ "وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَي الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِينَا فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِيَ صلي الله عليه وآله فَأَرْسَلَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَي مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ تُكُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَي الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يُسْتَجَبْ لَهُ عَلَيْكُمْ بِالطَّلَبِ."
3) الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 17، ص 417.
4) طلاق/2-3.
5) رعد/11.
6) الميزان في تفسير القرآن، ج 17، ص 417.
7) انفال/53.
8) شرح چهل حديث، امام خميني رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله، چاپ دهم، 1385 ش، ص 560.
 

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره97

منبع: سایت ذی طوی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 5 =
*****