غفلت زدايی و آگاهی بخشی

16:05 - 1391/12/18
ازجمله آثار ياد مرگ، رهايي از غفلت و هشياري نسبت به حقايق مهم پيرامونمان مي باشد. در واقع، ما انسانها از ياد مرگ مي ترسيم و فريب دنيا را مي خوريم.
کوزه شکسته شده

ازجمله آثار ياد مرگ، رهايي از غفلت و هشياري نسبت به حقايق مهم پيرامونمان مي باشد. در واقع، ما انسانها از ياد مرگ مي ترسيم و فريب دنيا را مي خوريم و به بازيچه سرگرم مي شويم؛ در حالي كه براي آخرت آفريده شده ايم؛ ولي اين دنيا را كه در آن هستيم دوست داريم.

هيچ گاه نبايد فراموش كنيم كه زندگي ما نَفَسهايي است كه شمرده مي شود و چون نَفَسي بگذرد، قسمتي از آن كاسته شده و قدمي به مرگ نزديك تر شده ايم. و بايد گفت: "جثّه هاي خاموش، تو را موعظه مي كند و مرده ساكت به تو مي گويد، استخوانهاي پوسيده و تنهاي خفته سخن مي گويد و قبر تو را كه هنوز زنده مانده اي ميان قبرها نشان مي دهد." (1)

امام صادق عليه السلام در مورد تأثير عميق ياد مرگ بر بيداري روح و جان آدمي مي فرمايد:

"ذِكْرُ الْمَوتِ يُمِيتُ الشَّهَواتِ فِي النَّفْسِ وَيَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَيُقَوِّي النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللَّهِ وَيُرِقُّ الطَّبْعَ وَيَكْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَي وَيُطْفِي ءُ نارَ الْحِرْصِ وَيُحَقِّرُ الدُّنْيا؛(2)

ياد مرگ خواهشهاي باطل را از دل زايل مي كند و ريشه هاي غفلت را مي كند و دل را به وعده هاي الهي قوي و مطمئن مي گرداند و طبع را رقيق و نازك مي سازد و عَلَمهاي هوا و هوس را مي شكند و آتش حرص را فرو مي نشاند و دنيا را حقير و بي مقدار مي سازد."

به همين دليل است كه هر امر مربوط به مرگ، مي تواند عامل بيداري و دوري فرد از غفلت محسوب گردد؛ همچنان كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: "مَنْ كانَ مَعَهُ كَفَنُهُ فِي بَيْتِهِ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلِينَ؛(3) كسي كه كفنش با او در خانه اش باشد، از غافلان به شمار نمي آيد."

و يا اينكه مي فرمايد: "اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَكُنْ كَاَنَّكَ اَنْتَ الْمَحمُولُ؛(4) هنگامي كه جنازه كسي را برداشتي، فكر كن كه گويا تو خود آن كسي هستي كه [در تابوت است و] آن را برداشته اند."

قلب و دل انسان بر اثر اشتغال به امور دنيوي زنگار غفلت و بي خبري به خود مي گيرد و ياد مرگ مي تواند زداينده اين آلودگيها و روشني بخش قلب و وجود آدمي باشد؛ همچنان كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در ضمن سؤالي به اين موضوع اشاره فرمودند:

"اِنَّ الْقُلُوبَ تَصدَأُ كَما يَصدَأُ الْحَدِيدُ. قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَما جَلاَؤُها قالَ قِراءَةُ الْقُرْآنِ وَذِكْرُ الْمَوْتِ؛(5)

همچنان كه آهن زنگ مي زند، اين دلها نيز زنگار مي بندد. عرض شد: اي رسول خدا! صيقل دادن آنها به چيست؟ فرمود: تلاوت قرآن و به ياد مرگ بودن."
گويد اندر نزع از جان آه مرگ ايـن زمـان كـردت ز خود آگـاه مـرگ
اين گلوي مرگ از نعره گرفت طبل او بشكافت از ضرب اي شگفت(6)

 

پی نوشت:

1) ترجمه مروج الذهب و معادن الجواهر، ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 2، ص 361.
2) مستدرك الوسائل، ج 2، ص 105.
3) الكافي، ج 3، ص 256.
4) همان، ص 258.
5) مستدرك الوسائل، ج 2، ص 104.
6) مثنوي معنوي، مولانا جلال الدين محمد بلخي، تصحيح نيكلسون، تهران، انتشارات امير كبير، چاپ دوازدهم، 1371 ش، دفتر ششم، ص 959، بيت 775 و 774.

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره100

منبع: سایت ذی طوی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 7 =
*****