اینجا هم خدا هست

16:36 - 1392/01/15
فکر میکنم عبدالحسین هم فرقی با من نداشت. جوان، خوش اندام، انسان و جایز الخطا؛ اما یک نکته بود که نگذاشت او در دام چنین گناهی بیفتد؛ آن هم اینکه شاید به فکرش رسیده، اینجا هم خدا هست!
شهید برونسی

زمان شاه بود و عبدالحسین سربازیش را باید داخل خانه ی جناب سرهنگ میگذراند

وقتی وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد

پا به فرار گذاشت و به پادگان برگشت.

جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. کاری که هر روز چهار سرباز  انجام میدادند را یک تنه باید انجام میداد.

میگفت: «تا پایان خدمت حاضرم جریمه شوم ولی دوباره به آن خانه برنگردم»(1)

"شهید عبدالحسین برونسی"

پ.ن

وقتی خودم را جای عبدالحسین میگذارم میبینم خیلی هم فرقی نداریم

همین موقعیتی که برای او پیش آمد، شاید به شکل های دیگری برای من هم اتفاق افتاده...

از طرفی فکر میکنم عبدالحسین هم فرقی با من نداشت

جوان، خوش اندام، انسان و جایز الخطا

اما یک نکته بود که نگذاشت او در دام چنین گناهی بیفتد

آن هم اینکه

شاید به فکرش رسیده، اینجا هم خدا هست!

 

.....

(1) کتاب خاکهای نرم کوشک

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 6 =
*****