« و ان كنتنَ تردن الله و رسوله و الدار الاخره فانَ الله اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما »
اگر شما زنان طالب خدا و رسول و مشتاق دار آخرت هستيد، همانا خداوند به نيكوكاران از شما زنان، اجر عظيم عطا خواهد كرد.
حجاب، انتخاب تاريخي زنان ايران است. در حقيقت، حجاب زنان ايراني ريشه در عفاف ذاتي و تاريخي ايشان دارد. چنانكه از تاريخ برميآيد، زن ايراني از دوران باستان تمايل خود را به حفظ حجاب خود، البته به اشكال مختلف، نشان داده است.
پس از ورود اسلام به ايران نيز زنان ايران در كنار بهرهمند شدن از بسياري حقوق سياسي، اجتماعي و اقتصادي، مزيّن به حجابي شدند كه در كنار حضور و مشاركت آنها در عرصه اجتماع، عفاف آنها را همچون درّي مكنون و محفوظ نگاه ميداشت و تحقق همزمان تكامل مادي و تعالي معنوي را برايشان ميسر ميساخت.
طرح مؤكدانه حجاب از طرف مكتب مترقي اسلام، بيانگر آن است كه اين مكتب حضور زن را پذيرفته است و براي سلامت اين حضور، حجاب را مطرح مينمايد. بنابراين، فلسفه حجاب در اسلام، حضور مثبت و سازنده زن در جامعه ميباشد.
لكن، در تطورات تاريخي اين ملت، دورههايي بوده است كه حاكمان به جور و جفا زن ايراني را از حق متجلي ساختن عفاف خود محروم ساختهاند و با تمسك به خيالهايي واهي همچون تحقق نوگرايي و ورود ايران به دنياي متمدن، زن ايراني را همانند مرد آن مجبور به خروج از ذات و سرشت خود و تظاهر به اموري نمودهاند كه با طبيعت وجودي شان هيچ سنخيتي ندارد.
دوران حكومت پهلوي مصداق بارز چنين امري است. موضوع زن در دوره پهلوي جزئي از كليت سياستهاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي آن نظام را نشان ميدهد كه چگونه اين رژيم نسبت به غرب در بعد فرهنگي مجذوب، در بعد اقتصادي مرعوب و در بعد سياسي مأمور گرديده بود. در اين ميان، نحوه حضور و پوشش زنان، سريعتر از هر موضوع ديگري ميتوانست اشكال ظاهري را نسبت به جامعه ايدهآل غربي نشان دهد.
اما به لطف الهي و همت و تلاش ملت و رهبري امام و قائد ملت، انقلابي در اين ملك و مملكت به وقوع پيوست كه ايراني را مجددا به ذات پاك خويش فراخواند و زن ايراني را مجالي دوباره بخشيد تا با حفظ حجاب و عفاف خويش در تمامي عرصههاي حيات اجتماعي حضوري مؤثر و فعال داشته باشد و در جهت تكامل و تعالي جامعه خود نقشي مؤثر ايفا نمايد. حضور گسترده و تأثيرگذار زنان ايراني در اركان، نهادها و سازمانهاي نظام جمهوري اسلامي گواه حضور مثبت زنان در مشاركتهاي سياسي و مشاغل اجتماعي و عرصههاي علمي و به ويژه در سنگرهاي پايداري و ايثار است.
لكن، چنين حضوري در كنار داشتن آثار پرخير و بركت، دچار آفاتي نيز هست. در واقع، نقاط چالش در موضوع حجاب و نحوه حضور زنان در عرصههاي اجتماعي به اين نكته بر ميگردد كه پس از انقلاب اسلامي، عدهاي با ايمان و بدون آگاهي، عدهاي با آگاهي و بدون ايمان و عدهاي نيز با ايمان و آگاهي، بسته به آنكه در كجاي حلقههاي تصميمگيري باشند، شروع به كار نمودند.
عدهاي آگاه بي دين، ميدانستند راه را چگونه بروند كه نه ردي از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند، و چون ميدانستند بد دفاع كردن هزاران بار مؤثرتر از خوب حمله كردن است، با تقلب در انديشه و عمل، دست به كار شدند. ظهور و بروز آن در مدرسه و دانشگاه و خيابان و اداره به رفتارهايي انجاميد كه با اسلام مطابقت نداشت، بنابراين، نتيجهاش هم نميتوانست افزايش مسلماني باشد. عدهاي ديگر ايمان بدون آگاهي داشتند، صادق جاهل بودند، نسبت به ارزشها صادق و نسبت به روشها جاهل بودند. و چون به گفته امام صادق (ع)، يكسان است نتيجه كاري كه به جاهل و يا به خائن سپرده ميشود، لذا هر دو گروه اگرچه انگيزههايشان متفاوت بود، ولي انگيختههايشان يكي شد.
آن عده ديگر كه با ايمان و آگاه بودهاند، از هر دو طرف تحت فشار قرار داشتهاند. ايشان ميدانند كه قلبها ايمان پذيرند و نه فرمانپذير، يعني جسم تابع فرمان است، ولي قلب تابع ايمان ميباشد. پس بايد با دادن آگاهي و فرصت به مخاطب و به كارگيري شيوه مناسب براي مفاهمه فكري و مراوده قلبي، در پي تربيت و هدايت بود، والّا با فرمان و بخشنامه، فقط ميتوان به يك سلسه هم شكليهاي ظاهري دست يافت، بدون آنكه شاكله شخصيتي و فهم قلبي و ايماني در آنها ايجاد شده باشد. در واقع اعمال روشهاي غير منطقي، طرح منطقي آراء اسلام را كه قدرت ايجاد انقلاب دروني در انسانها و اصلاح بيروني در اجتماع دارد را مهجور ميكند.
بنابراين، به منظور آفتزدايي از حضور گسترده زنان در حيات اجتماعي ميبايست برنامهها و سياستهايي تدوين و اعمال كرد كه از طريق آنها زنان بتوانند بصورت توأمان هم به حفظ حجاب و عفاف خود نايل آيند و هم در جهت رشد و توسعه جامعه خود به ايفاي نقش بپردازند.
برخي از راهكارهاي علمي كه ميتوانند در جهت تحقق چنين آرماني مؤثر واقع گردند به قرار زير ميباشد:
1- تعريف استانداردهاي فرهنگي مناسب در زمينه حجاب كه با مباني ديني و ملي كشور مطابقت داشته باشند.
2- تبيين آموزههاي ديني در خصوص ضرورت رعايت اصول حيا و عفت در روابط اجتماعي.
3- استفاده از آراء و نظريات انديشمندان و صاحبنظران حوزوي و دانشگاهي امين و آگاه به اصول مترقي اسلام به منظور تبيين صحيح مسأله حجاب.
4- احيا و ترويج سنت حسنه امر به معروف و نهي از منكر
5- سپردن بخش اعظم اجراي پروژه ترويج حجاب و عفاف به زنان به عنوان متوليان اصلي اين امر.
6- تبيين فلسفه و پيامدهاي مثبت فرهنگي، اجتماعي، رواني و اخلاقي عفاف و حجاب در عرصههاي مختلف زندگي و اثرات منفي عدم رعايت آن در سست شدن بنيانهاي اخلاقي جامعه.
7- توجه دادن به رعايت پوشش نه به عنوان يك اجبار اجتماعي، بلكه به عنوان يك ارزش انساني، ديني و معنوي جهت مصونيت از زشتيها و آسيب هاي اجتماعي
8- راهنمايي و هدايت همراه با دقت، ظرافت، خيرخواهي و دوستي كساني كه قصد ناديدهگرفتن هنجارهاي جامعه را دارند.
9- اختصاص بخشي از موضوعات تحقيقاتي به بررسي زمينه، علل و موانع گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه
10- اهتمام جدي نسبت به ارائه الگوي مطلوب از عفاف و حجاب و پرهيز از ايجاد تضاد و تناقض در اين امر.
11- به كارگيري نيروي انساني آگاه و عامل به مباني ديني عفاف و حجاب در برنامههاي فرهنگي و تبليغي
12- استفاده بهينه از مبلغان آشنا به اصول و مباني فرهنگ عفاف و حجاب
13- الگوسازي و ايجاد گرايشات عميق و پايدار نسبت به امر حجاب و عفاف از طريق معرفي سيره عملي معصومين (ع)
14- تبيين عدم مغايرت پوشيدگي، حجاب و عفاف با حضور و فعاليتهاي اجتماعي زنان و رفع شبهه تعارض ميان اين دو مسأله.
15- برخورد همراه با رأفت اسلامي و پرهيز از برخوردهاي خشن، فيزيكي و تحقيرآميز با متخلفين.
16- اتخاذ تدابير لازم جهت توليد و توزيع اقلام مورد نياز در رعايت حجاب.
17- توسعه و تنوع بخشي به الگوهاي مناسب حجاب به منظور اقناع روحيه تنوع طلبي و حس زيباشناختي زنان، در ضمن ترويج و تشويق چادر به عنوان حجاب برتر.
منبع: سایت پژوهه