-آنچه در مورد قتلِ صورت گرفته توسط دکتر نجفی می توان گفت، اینکه شخصیتی در سطح دکترنجفی با این سطح از هوش، نابغهبودن، استاد دانشگاه بودن و افتخاراتی که داشته، چطور ممکن است از مسیر اصلی زندگی خود خارج شده و عنان اخلاق را از دست بدهد؟ اینجاست که باید از این ماجرا درسی بزرگ گرفت، اینکه هیچکس مصون از خطا نیست و این اتفاق ممکن است برای هر فردی پیش بیاید.
اما قتل:
در ابتدا باید گفت که نگاه مردم به این قتل، نگاهی عادی و قتلی از روی اختلافات خانوادگی نیست که حتی این نوع نگاه با اظهار نظرات برادر مقتول پررنگتر می شود، بههمین دلیل بسیاری از افراد فکر میکنند که ماجرای دیگری در پس پرده وجود دارد که شاید سالهای بعد معلوم شود، برای همین به دنبال روایت دیگری هستند که آنها را اقناع کند لذا از ابتدا رسانه ملی در نقش روشنگر و بیان واقعیات در صحنه حاضر شد.
از بداخلاقی بعضی از رسانهها میتوان اینگونه استدلال کرد که محمدعلی نجفی در نقش یک قاتل نزد افکار عمومی به یک فرشته و میترا استاد بهعنوان مقتول به یک شیطان تبدیل شده است و هر تلاشی میشود تا قتل نجفی را توجیه کنند با این عنوان که مقتول را پرستو و خبرچین و... خواندهاند و لایق مرگ!
از طرفی، بعضی افراد رسانه ها را رها نکرده و با ذکر خاطرات و مناقب متهم به قتل، تلاش میکنند چهرهای انسانی از او به نمایش بگذارند که یک اشتباهی کرده ولی زندگیای سراسر افتخار داشته و در نتیجه لایق تخفیف و بخشش است.
با این توصیفات و با توجه به جایگاه اجتماعی و سیاسی در کشور باید در اینگونه موارد نه افراط کرد و نه تفریط و بداخلاقی هایی که از بعضی افرادسیاسی رخ داده است و آنهم بخاطر این است که با اشتباه آقای نجفی جایگاه اجتماعی آنها و حزبشان خدشه دار شده است و سعی در جبران مافات دارند.
پس این ما هستیم که نباید اسیر دست افکار سیاسی بعضی از سیاسیون شویم.