دین اسلام با خطر تحریف معنوی مواجه بوده است می دانیم که تحریف لفظی را خداوند از ساحت قرآن به دور دانسته و محافظت از این کتاب آسمانی را به خود نسبت داده است اما درباره روایات چنین ضمانتی بر عهده علماست و همچنین جلوگیری از تحریف معنوی قرآن و تحریف معنوی روایات نیز بر عهده جمیع مسلمین نهاده شده و تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در این زمینه نیز جاری است.
اما گاهی از اوقات طبیعت متمایل به افسانه سازی بشر دستی از آستین برخی جاهلان مؤمن نما و عالمان زاهد نما و مغرضان مسلمان نما بیرون میآورد و چهره اسلام که نورانی و فطری و توحیدی است را با زنگارهای اوهام و تحریفات معنوی در عقاید و احکام و اخلاق تیره و تار و کریه نشان میدهد.
این تحریفات گاهی آنقدر پیچیده و ریشه دار به شکل دینی درمیآیند که اگر رسول اکرم نیز بیایند و بگویند دین من این گونه نبوده باز هم برخی قبول نمی کنند و از آنچه دارند دست برنمیدارند به ذکر نمونههایی از این خرافات بسنده می کنیم.
در برخی از مکانهای مذهبی خط نامههایی با مضامین مختلف در بین مردم پخش میشود که حاوی مطالبی است و در پایان از خواننده کاغذ خواسته شده که از روی آن کاغذ چندین بار بنویسد و در بین مردم پخش کند وگرنه ظرف چند روز اتفاق ناگواری برای وی میافتد و گاهی اوقات به نام پیامبر(ص) یا یکی از معصومین چنین نسبتهایی داده میشود که کلاً خرافی و موهوم است.
قفل زدن و نخ بستن بر ضریح های مقدس نیز از خرافات رایج است.
پریدن از روی آتش در روزهای آخر سال از خرافات مضحک است.[1]
نحس بودن سیزده و چیزی که عدد سیزده بر آن واقع میشود.
پاشیدن آب پشت مسافر، آویزان کردن خر مهره به خود یا به وسیله نقلیه .[2]
محمد در سفر معراج به جایی رسید که صدای قلم خدا را میشنید و میفهمید که خدا مشغول نگهداری افراد میباشد ولی با اینکه صدای قلم خدا را میشنید او را نمیدیدزیرا هیچ کس نمیتواندخدا را ببیند و لو پیغمبر باشد.[3]
برخی از مردم معتقدند که ایمان و پاکی و تقوا با آنها سازگار نیست و سبب میشود که دنیا به آنها پشت کند در حالی که با بیرون رفتن از محیط ایمان و تقوا دنیا به آنها رو خواهد کرد و مال و ثروت آنها زیاد میشود.[4]
موضوع موهوم بخت و طالع که هنوز هم بازار رمالان و فالگیران را داغ نگهداشته است نیز از خرافات سابقهدار است.
علامه طباطبایی از خرافاتی که در اسلام پدید آمده را این میدانند که اگر زن و مردی با هم زنا کنند، ننگ زنا بر دامن زن تا ابد باقی میماند هر چند که توبه هم کرده باشد ولی دامن مرد ننگین نمیشود هر چند که توبه نکرده باشد.[5]
فضل بن ربیع روایت کرده که گفت: روزی با مولایم مأمون بودم، خواستیم به سفری برویم چون روز چهارشنبه بود مأمون گفت: امروز سفر کردن مکروه است زیرا من از پدرم شنیدم که میگفت: از مهدی شنیدم که می گفت از منصور شنیدم که میگفت از پدرم محمد بن علی شنیدم که میگفت من از پدرم علی شنیدم که می گفت من از پدرم عبدالله بن عباس شنیدم که میگفت از رسول خداJ شنیدم که میفرمود: آخرین چهارشنبه هر ماه، روز نحسی است مستمر.[6]
در اینجا به جاست که نامی از کتاب یکی از علمای اسلام که به عنوان طعنه به تحریفات و خرافات نوشته شده برده شود و آن کتاب عقاید النساء یا حدیث کلثوم ننه تألیف مرحوم آقا جمال خوانساری است. این کتاب که توسط عالمی اسلامی نوشته شده نشان دهنده اهتمام و توجه متولیان دین به مسأله خرافات و همچنین عدم توانایی آنان در زدودن این خرافات از عوام متعصب و بعضاً بیخرد داشته است.
به ذکر عباراتی چند از این کتاب که در کتاب فروشیی فردوسی تهران به چاپ رسیده است میپردازیم:
« بر آینه ضمیر برادران ایمانی پوشیده نماند که این مختصری است در بیان اقوال و افعال و واجبات و مندوبات زنان و محرمات و مکروهات و مباحات ایشان و این مشتمل است بر مقدمه و شانزده باب و خاتمه و مسمی به عقاید النساء.
اما مقدمه و اسامی علماء و فضلاء و فقها و فضیلت آنها بدانکه افضل علمای زنان پنج نفرند اول بی بی شاه زینب، دوم کلثوم ننه ، سوم خاله جان آقا چهارم باجی یاسمن پنجم دده بزم آرا و آنچه از اقوال آنها بدست بیاید نهایت وثوق دارد و محل اعتماد است و بغیر از این پنج نفر علمای بسیاری نیز هستند که ذکر آنها موجب طول کلام میشود بدانکه هر زنی که سنی داشته باشد و پیری و خرافات او را دریافته باشد دیگران به ا فعال او وثوق تمام دارند و هر زنی که خلاف فرموده ایشان کند آثم و گنهکار باشد.
باب هشتم در بیان سازهها و اعمال، بدانکه علما همه برآنند که دایره ثواب بسیار دارد خصوصاً حلقه دار و هر چه وسیعتر باشد ثوابش بیشتر است و واجب است در هر خانه بوده و باشد و اگر نباشد در عوضش کلثوم ننه زدن در و سینی و کرسی را تجویز کرده و اگر هیچ یک از آنها یافت نشود هر دو دست را برهم زدند خالی از قوه نیست....
باب یازدهم در بیان مطبوخاتی که به نذر واجب میشود
اول سمنو و سمنو غلط است و در اصل سه منو بوده حد قلیل و کثیر دارد کمکم در اثر کثرت استعمال سمنو شده چنانکه خاله جان آقا و باجی یاسمن در رساله جداگانه در متن و حاشیه تصریح فرموده و نیز برخی بر آن قائلند که چون اجزاء آن مرکب از سه چیز از این جهت سمنو گفته شده و کلثوم ننه این قول را صحه گذارده است ولی به عقیده او سمنو پنج جزء است با این فتوی وجه تسمیه اول درست است و بدانکه اعظم نذورات سه چیز است اول سمنو و در هر وقت هم میشودپخت دوم شله زرد و آن را باید در ماه محرم پخت گرچه برخی عقیده به تعیین وقت ندارند و میفرمایند هر وقت بخواهند میتوانند پخت ؛ سوم کاچی و از این سه گذشته نیز نذورات هستند مانند حلوا، سوهان و آش شله قلمکار و غیره....
باب سیزدهم در بیان اقسام محرم و نامحرم است، کسانی که نامحرمند اول عمامه بر سر اگرچه کوچک و کمتر از پانزده سال داشته باشد ولی عمامه هر چه بزرگتر باشد صاحب آن بیشتر نامحرم است و طالبان علم اگر در هر لباسی باشند. دیگر علما و پیشنمازان و خدام مساجد و روضه خوان و واعظ و تاجر و کسانی که به حج رفته باشند دیگر مؤذن و واجب است این چند طائفه اگر محرم هستند مانند شوهر یا پسر شوهر یا پسر خود و یا پسر برادر و پسر خواهر و حتی شوهر خود، باید زن از آنها بگریزد و اجتناب نماید و الا گناه کرده است اما آنانکه محرمند، یهودی، یراق فروش[7] سبزی فروش، زردک فروش[8] بزار، طبیب، رمال، دعانویس، جادوگر، مطرب، نقاره چی، سرناچی، عمله، کلاه برسر، گلوبند فروش.
ـ... باب چهارهم: در بیان استجابت دعای زنان و اینکه در چند جا دعایشان مستجاب میشود و اذکار لازمه آنهاست.
اول در وقت پختن آش و برگ ریختن در دیگ و نیز در موقع گندم ریختن هیچ دعایی رد نمیشود و در وقت زدن نقاره و دایره و تمام سازها زنهار در موقع زدن سرنا از این دعا تغافل ننمایند.
«توکلوا علی غیرالله ان کنتم فاسقین و ان تسمعون حرف الشیطان فاسجدو للبقره ان کنتم ساجدین و تشتغلوا الضرب الدف و الدّنبک ان کنتم عاقلین اللهم انی لا اسئلک بل سئلت غیرک ان یعقد لسان زوجی و زوجه اخیه اخی و امه و ابیه و اخته و موالیه و ان یحفظنی منشر جمیع اعدائی سیما ما ذکر اسمهم و ان یقذف محبتی فی قلب زوجی استجب دعائی بحق اعدائک التنبلین البیعارین البیکارین یا اصم السامعین».
از نتایج و ثمرات تکیه بر برهان و استدلال در قرآن کریم و روایات اسلامی این است که دینداران را از خرافات به دور نگه دارد تنها ذهنی میتواند به خرافات و موهومات تکیه کند و آنها را باور نماید که از استدلال و برهان و شناخت روشهای مغالطه بی بهره باشد آنچه در قرآن و روایات در مقابل خرافات مطرح شده بخشی ناظر به رو کردن به دلیل و برهان و دور شدن از گمان است و بخشی ناظر به طرد تطیّر و فال بد زدن، کهانت و پیشگویی بیبرهان و نحوست و شومی روزها یا مناسبتهاست.
از آنچه در این زمینه وارد شده میتوان به آیات و روایات زیر اشاره کرد:
« وَقَالُوا لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ [9]؛ و گفتند به جز کسی که یهودی یا نصرانی باشد کسی هرگز وارد بهشت نمیشود آن آرزویی است که به آن نمیرسند بگو اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید».
یعنی از علائم راستگویی انسانها در ادعاهایشان این است که برهان داشته باشند و بیبرهان، صداقت به صورت کلی امکانپذیر نیست.
« وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ[10] ؛ هر کس با خدا، خدای دیگری را بخواند برهان ندارد».
« وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[11] ؛ اکثر آنها تابع گمانشان هستند و گمان چیزی از حق را آشکار نمیکند».
در اینجا قاعده نکره در سیاق نفی است که درباره شیء جاری است که از آن عموم فهمیده میشود یعنی گمان ذرهای ولو کوچک را نیز از حقیقت آشکار نمیکند یعنی گمان کاملاً مردود و بی اعتبار در شناخت به حساب آمده است.
« مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا[12] ؛ درباره حضرت عیسی علمی ندارند مگر اینکه از گمانشان پیروی کنند و یقیناً او را نکشتند».
در اینجا یقین در مقابل گمان آمده است و گمان در مقابل علم، علم در سطوحی با یقین همراه است ولی گمان کاملاً از علم و یقین جداست.
« وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ[13] ؛ هرگاه خوبی برای آنها پیش نیاید می گویند این از جانب خود ماست و اگر بدی برایشان پیش آمد کند به موسی و کسانی که با او هستند فال بد می زنند بدانید که فال بد آنها پیش خداست ولی بیشتر آنها نمیدانند».
یعنی آنچه به فال بد میگیرند نزد خدا محفوظ است.
طائر در اصل طیر است ( هر پرندهای مثل کلاغ) که عرب با دیدن آن فال بد می زد و سپس مورد استعمالش را توسعه دادند و به هر چیزی که با آن فال بد زده میشد را طیر گفتند و چه بسا که در حوادث آینده بشر نیز استعمال میکنند و چه بسا بخت بد اشخاصی را طائر میگویند با اینکه اصلاً بخت امری است موهوم ولی مردم خرافه پرست آن را اساس بدبختی انسان و محرومیتش از هر چیز میدانند.[14]
« قَالُوا طَائِرُكُم مَّعَكُمْ أَئِن ذُكِّرْتُم بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ[15] ؛ انبیاء در جواب مردمی که آنها را نحس میدانستند گفتند: فال بد و نحس شما با خود شماست که وقتی تذکرتان می دهند ( حق را نمی پذیرید) بلکه شما مردم مسرف و تجاوزکاری هستید».
« فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا[16] ؛ ما بادی تند و مسموم را بر آنها در ایامی نحس فرستادیم».
واضح است که آن روزها برای همگان نحس نبوده و تنها برای آن مردم نحس بوده چنانکه در نهج البلاغه درباره قوم عاد آمده است آنها بدون اختیار به قبرهایشان برده شدند و میهمان ناخوانده قبرها گشتند در دل سنگها خانه هایی برایشان ساخته شده و از خاک، کفنها و از استخوانهای پوسیده همسایگان پیداکردند.[17]
پی نوشت:
[1]) مکارم شیرازی،ناصر،تفسیر نمونه،ج5،ص106.
[2])همان،ج9،ص303.
[3])محمد پیامبری که از نو باید شناخت،ص125.
[4]) مکارم شیرازی،تفیر نمونه،ج13،ص127.
[5])طباطبایی،محمدحسین،تفسیر المیزان،ج2،ص408.
[6]) همان،ج19،ص121.
[7]) یراق:ساز و سامان و پوشاک و الت و ابزار و زیور(لغتنامه دهخدا).
[8])هویج.
[9]) بقره:111.
[10]) مؤمنون:117.
[11]) یونس:36.
[12]) نساء:157.
[13]) مؤمنون:117.
[14]) طباطبایی،محمدحسین،تفسیرالمیزان،ج17،ص104.
[15]) یس:19.
[16]) احزاب:9.
[17]) سیدرضی،نهجالبلاغه،خطبه164.