آیت الله شب زنده دار گفت: حکومت اختصاص به دوران حضور معصومین علیهمالسلام ندارد. در عصر غیبت هم این وظیفه بر عهدهی مسلمین هست كه برای ادارهی امور جامعهی اسلامی باید حكمرانانی از خودشان داشته باشند.
مهرماه امسال، حضرت آیتالله خامنهای در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی بر دغدغهای همیشگی در باب حوزههای علمیه تأكید نمودند: رابطهی حوزهی علمیه با نظام اسلامی. اما آنچه تازه مینمود، كاربرد تعبیری تأملبرانگیز در این رابطه بود كه نسبت به «سكولاریسم در حوزه» هشدار میداد: «حوزههاى علمیه نمیتوانند سكولار باشند. اینكه ما به مسائل نظام كار نداریم، به مسائل حكومت كار نداریم، این سكولاریسم است». ایشان در این زمینه به دو دلیل عمده یعنی برآمدن نظام اسلامی از متن حوزههای علمی شیعی و نیز فرصتی كه برپایی نظام اسلامی برای تبلیغ اسلام در اختیار این حوزهها نهاده، اشاره كردهاند. از این رو قصد داریم به مناسبت پنجمین سالگرد دیدار نخبگان حوزه با رهبر انقلاب، به این دغدغهی دیرین و تعبیر تازه بپردازیم و سویههایی از این پدیده را از نگاه استادان و محققان حوزه بررسی كنیم. حجتالاسلام و المسلمین محمدمهدی شبزندهدار، مدرس خارج فقه و اصول و عضو پیشین شورای عالی حوزههای علمیه نسبت حوزه و نظام اسلامی را مورد بررسی قرار داده است.
* بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب میگذرد؛ انقلابی كه خاستگاه اصلی آن قم و مدارس علمیه و امام و مراجع و طلاب حوزه از پیشگامان آن بودند. پس از پیروزی انقلاب، علاوه بر رسالت سنّتی، عرصههای جدیدی پیش روی حوزهی علمیه باز شده و همزمان با نظام اسلامی رشد كرده است. اكنون كه در دههی چهارم -دههی پیشرفت و عدالت- قرار داریم، به نظر شما نسبت بین حوزهی علمیه و نظام اسلامی را چگونه میتوان تعریف و تبیین كنیم؟
باید بگویم كه در اسلام، حكومت داریم و این اختصاص به دوران حضور معصومین علیهمالسلام ندارد. در عصر غیبت هم این وظیفه بر عهدهی مسلمین هست كه برای ادارهی امور جامعهی اسلامی باید حكمرانانی از خودشان داشته باشند. وقتی مبنای ما این است و به این نتیجه رسیدهایم كه در ابعاد علمی، عملی و برهانی، زمامدار جامعهی اسلامی پس از معصومین علیهمالسلام فقها هستند، روشن است كه حوزه ركن اصلی حكومت است. حوزهی علمیه به این خاطر ركن اصلی حكومت است كه تأمینكنندهی سه مطلب ضروری برای حكومت است: یكی اینكه حكومت نیاز به زمامدار یعنی فقیه عادل دارد. فقیه عادل محصول حوزه است و از جای دیگری چنین كسی بیرون نمیآید. بنابراین اولین ركن ركین حكومت كه زمامدار است، فرآوردهی حوزه است.
آیا حكومت اسلامی یك خواستهی الهی نیست كه معصومین علیهمالسلام دنبال آن بودهاند و به آن دستور دادهاند؟ آیا این یك فریضهی دینی نیست كه خدای متعال دستور داده است؟ بنابراین همانطور كه یك مسلمان نمیتواند نسبت به نماز و دیگر واجبات و فرائض بیاعتنا باشد، نسبت به این موضوع هم نمیتواند بیاعتنا باشد.
مطلب ضروری دوم برای حكومت این است كه حكومت به قوانین و قواعد احتیاج دارد، زیرا فلسفهی تشكیل حكومت هم در كنار امنیت و دیگر جهات انسانی و عُقلایی كه وجود دارد، پیادهشدن همین قواعد و قوانین اسلامی است. حكومت میخواهد یك ایدههایی را پیاده كند و بر اساس قوانین و قواعدی، سیاستهایی را اعم از خرد و كلان تصویب كند كه عبارت است از احكام اسلامی. چه كسی میتواند احكام اسلام را از منابع اسلامی استخراج كند؟ كدام مركز علمی در عالَم هست كه این توانایی و صلاحیت را دارد؟ تأمینكنندهی این موضوع هم حوزهی علمیه است.
نكتهی دیگر مربوط به عنصر قضا و قضاوت است كه بخش مهمی از هر حكومتی را تشكیل میدهد. فیصلهدادن به شكایات و دعاوی و تظلمات و امثال اینها تأمینكنندهی بقای هر حكومت و نظم و امنیت مردم است. قضات در اسلام باید مجتهد باشند. اگر الآن یك عدهای مجتهد نیستند، بر اساس علائم ثانوی و اضطرار است وگرنه خود مرحوم امام خمینی رضواناللهعلیه در تحریرالوسیلة فرمودهاند: شرط قاضی، اجتهاد است و ایشان تا آخر نیز بر این شرط بودند. فقط فرمودند اگر الآن ما قضات غیر مجتهد داریم، به خاطر مسئلهی ضرورت است كه این هم حكم اسلام است. غیر از حوزههای علمیه كجا میتواند تأمینكنندهی قضات باشند؟ علاوه بر اینكه آیین دادرسی و احكامی كه قضات باید بر اساس آن احكام قضاوت كنند، باید همان احكامی باشد كه اسلام آورده است. استخراجكننده و تأمینكنندهی این احكام از منابع اسلامی غیر از حوزههای علمیه كجا میتواند باشد؟
بنابراین اساساً نمیتوانیم حكومت اسلامی را منهای حوزههای علمیه تصور كنیم و نسبت حوزههای علمیه با حكومت اسلامی، نسبت واضحی است.
* ممكن است فردی در حوزه بگوید كه من در این جهات كه اشاره كردید، حضور ندارم ولذا نسبتی هم با انقلاب و نظام نخواهم داشت. نظرتان در این باره چیست؟
این مسئلهی دیگری است. نكتهای كه عرض شد، اصل كلاننگری حوزه با مسئلهی حكومت بود، اما آنچه كه مورد نظر حضرت آقا در فرمایش ایشان است، وظایف شخصی حوزویان است كه وقتی انسان از آن غافل نبود و توجه داشت، یك وظیفهی دینی است. آیا حكومت اسلامی یك خواستهی الهی نیست كه معصومین علیهمالسلام دنبال آن بودهاند و به آن دستور دادهاند؟ آیا این یك فریضهی دینی نیست كه خدای متعال دستور داده است؟ بنابراین همانطور كه یك مسلمان نمیتواند نسبت به نماز و دیگر واجبات و فرائض بیاعتنا باشد، نسبت به این موضوع هم نمیتواند بیاعتنا باشد.
حكومت اسلامی هم از فرایض الهی است. فریضهای است كه پیادهكنندهی دیگر فرائض و زمینهساز پیادهشدن آنها است. پس یك مسلمان نمیتواند به آن بیاعتنا باشد، چه برسد به آن كه حوزوی و روحانی هم باشد. معنی روحانی این است كه محافظ اسلام است و كسی است كه ادعایش این است كه اسلام را خوب میفهمد. كسی كه درس و بحث و رشته و تخصصش دربارهی اسلام بوده، نمیتواند نسبت به حكومت اسلامی بیتفاوت باشد. مثلاً كسی كه وارد ارتش میشود، نمیتواند خود را از دفاع كنار بكشد. ورود كسی به حوزههای علمیه جز به این معنی نیست كه میخواهد خود را سرباز اسلام قرار بدهد. آیا سرباز اسلام میتواند از مهمترین وظایف اسلامی شانه خالی كند؟ یا باید بگوید این جزو وظایف من نیست؟ ممكن است در گوشه و كنار بعضی اینگونه پیدا شوند كه باید گفت اینها غافل هستند.
البته برخی ممكن است خدای ناكرده به خاطر برخی اشكالات و شبهاتی كه میبینند، بگویند كه این حكومت اسلامی نیست. جوابشان این است كه هیچكس و حتی شخص امام خمینی رضواناللهعلیه و رهبر معظم انقلاب و مراجع هم ادعا نكردهاند كه ما توانستهایم تا به حال هرآنچه را كه مدنظر اسلام است، پیاده كنیم. البته كه مشكلات هم هست.
در دیدار با روحانیون خراسان شمالی، رهبر انقلاب نهاد روحانیت را مثال زدند و فرمودند كه بنده آخوندم، اما بيایيد يك فهرست اشكال از خودمان براى شما از حفظ بگویم، اما اين اشكالها موجب نمیشود ما از روحانيت اعراض كنيم و آن را از اساس زیر سؤال ببریم.
مسئله همین است كه بالاخره باید فداكاری كرد و ایثار كرد تا كمكم با عنایت خداوند متعال و در توجهات حضرت بقیةالله عجلاللهتعالیفرجه تا حد توان جلو برویم برای اینكه اسلام را در حوزههای مختلف فهمید و در صدد پیاده شدن آن بربیاییم. مشخص است كه از آن طرف هم جبهههای دشمن و بدخواهان و كسانی كه اسلام را نمیخواهند، آرام نمینشینند.
یكی از امتیازات مكتب اهل بیت علیهمالسلام این است كه حوزهها معمولاً از سهم مبارك امام علیهالسلام اداره میشوند و این موضوع نگذاشته كه حوزه وابسته به مراكز قدرت مالی شود. البته این نكته را هم باید در نظر داشت كه این حكومت، اسلامی است و مانع از ترویج شریعت نمیشود و موضوع استقلال منافاتی ندارد با خدماتی كه حكومت میتواند ارائه دهد.
بالأخره مشكلات فراوان هست، یكی همین كه این مسئلهی حكومت اسلامی سابقه نداشته است. یعنی در طول تاریخ پس از دورهی كوتاهی از عصر امیرالمؤمنین علیهالسلام و چند ماه حضرت امام حسن علیهالسلام، شیعه و علمای اسلام تجربهی حكومتداری و پیاده كردن حكومت نداشتهاند. اگر تجربهای شده بود، از آن تجربیات استفاده میشد. این راه، راهی بوده كه اسلام از اول خواسته، ولی در سدههای اخیر فرصت پیدا نشده بود. انشاءالله این حكومت با عنایت الهی، ساختارهای درست و صحیح خود را پیدا خواهد كرد. اگر انسان انصاف داشته باشد یا كمانصاف نباشد و اگر مجال بدهند، این حكومت واقعاً به توفیقات بزرگتری نائل خواهد آمد.
* در حوزه سه ركن را مطرح میكنند: آموزش، پژوهش و تبلیغ؛ بهاضافهی تهذیب و اخلاق كه در تمام اركان باید جریان داشته باشد. پرسش این است كه در چند دههی اخیر، نظام اسلامی چقدر در این سه ركن به حوزههای علمیه كمك كرده و بسترهای نوین را فراهم آورده است؟
بسیاری از مباحث فقهی، حقوقی و قضایی بهواسطهی آن كه مجال اجراییشدن برای آنها ایجاد شده، از لحاظ علمی و پژوهشی نیز در حوزهها رشد كرده است. البته در دورههایی مانند صفویه نیز فرصتهایی برای اعمال آنها پیدا میشد، ولی به شكل امروزی نبوده است كه باید این قوانین را استخراج كرد. امروز حوزه برای پاسخ به پرسشهای مطرحشده ناچار است كه پاسخ را بیابد و این منجر به پژوهشهای فراوان شده است. البته كاستی هم در اینجا فراوان است و باید جدیتر عمل كنیم، ولی بسیاری از مباحث نیز مورد كنكاش قرار گرفته است. مراجع بزرگ مانند مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریس مباحث قضا و شهادات و حدود و دیات روی آوردند كه به آنها نیاز بوده است. ایشان بحثهای دیگر را ترك كردند و این بحثها را شروع كردند. وقتی مرحوم آیتاللهالعظمی میرزا جواد آقای تبریزی خدمت امام خمینی رضواناللهعلیه رسیده بودند و عرض كرده بودند كه الآن از دست من چه كاری برمیآید كه انجام دهم؟ ایشان فرموده بودند: كتاب قضا را شروع كنید. لذا میرزا جواد آقا روزهای چهارشنبه درس متداول هفته را تعطیل كردند و بحث قضا و شهادات را گفتند كه این مباحث خیلی مورد استفاده دستگاه قضا در جمهوری اسلامی قرار گرفت. از طرف دیگر دربارهی مباحث ولایت فقیه و تبیین آن كه در كتابهای ما مانده بود، اكنون تحقیقات و رسالات فراوانی نگاشته شده و همینطور ادامه دارد.
بالاخره وقتی حكومت تشكیل شده و آوازهی جهانی پیدا كرده، ابزاری در اختیار حوزویان قرار گرفته كه میتوانند حرفهایشان را به عالَم منتشر كنند. از طریق صداوسیما و از طریق ابزارهای دیگری مثل اینترنت و دیگر وسایل ارتباطی، آنهاحرف خود را به دنیا میزنند. بهویژه كه نظام اسلامی در برابر جهانخواران و مستكبران قرار گرفته است و این باعث میشود كه توجهات بیشتری جلب شود و سؤالات بسیاری ایجاد شود كه اسلام چیست و حرفهای اسلام كدام است؟ این باعث شده كه یك جنبش و انقلاب جدیدی در حوزه پدید آید تا بتواند پاسخگوی سؤالات جهانی باشد.
اگر حوزههای علمیهی ما قبلاً فقط پاسخگوی سؤالات یك عده از اهالی خود ایران بود -كه خیلیها هم غافل از آن بودند- الآن با این مسئله مواجه است كه باید در عرصههای مختلفی پاسخگوی سؤالات جهانیان باشد. به خاطر همین پژوهشكدههای مختلفی در حوزه تشكیل شده است و بحمدالله تا كنون بسیار ارزشمند بوده است. البته این حركت علمی ابعاد مختلفی دارد و قهراً اینطور نیست كه بگوییم به آمال و آرزوها و ایدهآلها رسیده است، اما امام صادق علیهالسلام فرمودهاند روزی خواهد رسید كه علم از قم به دیگر سرزمینها میرود و این همان چیزی است كه دارد محقق میشود.
معلوم میشود اینجا یك بالندگی و صلاحیتی پیدا خواهد كرد كه از اینجا اسلام به جهان معرفی میشود و این انشاءالله زمینهساز ظهور حضرت مهدی عجلاللهفرجهالشریف است. باید قبلاً یك آمادگی جهانی در دلها و نفوس برای آن انقلاب جهانی پدیدار شود. اگر انقلاب اسلامی نشده بود، چگونه حرف حوزه به عالم میرسید؟ حتی جلوی یك مجلهی حوزهی قم را هم میگرفتند. در یك مجله هم اگر یك حرفی زده میشد، آن مجله را میبستند و اصحاب آن مجله را هم یا زندانی یا تبعید میكردند و برایشان مشكل ایجاد میكردند. بنابراین حكومت اسلامی ابزار رساندن پیام حوزه به جهان را فراهم كرده است.
* با این توصیفی كه فرمودید، میتوانیم یك رابطهی درهمتنیده بین حوزه و نظام اسلامی را ببینیم كه دوطرفه است. یعنی خدمات متقابلی را بین حوزه و نظام اسلامی شاهد هستیم. از طرف دیگر همیشه این نكته مطرح بوده كه حوزههای علمیهی شیعه مستقل از حكومتها هستند. همین حالا هم بزرگان شیعه روی مسئلهی استقلال تأكید و توصیه دارند. حال چطور میتوان رابطه و خدمات متقابل حوزه و نظام اسلامی را با حفظ استقلال حوزه تبیین نمود؟
این استقلالی كه میگوییم، یعنی استقلال مالی؛ كه بسیار هم مهم است، چون حوزه باید نگاهبان باشد، باید پاسدار باشد، باید قدرت هدایت و امر به معروف و نهی از منكر را برای خود حفظ كند. بنابراین نباید وامدار نهاد یا جای دیگری باشد. در اسلام هم برای این موضوع تدبیر شده است. یكی از امتیازات مكتب اهل بیت علیهمالسلام این است كه حوزهها معمولاً از سهم مبارك امام علیهالسلام اداره میشوند و این موضوع نگذاشته كه حوزه وابسته به مراكز قدرت مالی شود. این استقلال نباید از بین برود، یعنی زندگی روزمره و معیشت طلاب باید از همان طریقی تأمین شود كه اسلام قرار داده است. این واقعاً روش و مكانیسم عجیبی است كه انسان هرچه فكر میكند، میبیند طراحی و برنامهریزی بالایی دارد.
البته این نكته را هم باید در نظر داشت كه وقتی حكومت تشكیل شد، رسانههای عمومی نیز در سایهی این حكومت تشكیل میشود. این حكومت، اسلامی است و مانع از ترویج شریعت نمیشود و موضوع استقلال منافاتی ندارد با خدماتی كه حكومت میتواند ارائه دهد. همینطور كه یك حكومت اسلامی نهتنها سد راه اسلام نیست، حمایت هم میكند.
* طبق این دیدگاه، بحث استقلال حوزه تنها به معیشت طلاب برمیگردد، اما آیا طلاب به عنوان شهروند جامعه و حوزهها به عنوان نهادهایی كه به نظام اسلامی خدمات ارائه میدهند، حقی بر گردن حكومت و بهخصوص در امور زیربنایی فرهنگی ندارند؟
مدارس علمیه ممكن است مخارجی داشته باشند كه وجوهات شرعی به آن مقدار وفا نكند؛ بهویژه كه نیازهای مهم داخلی و بینالمللی هم مطرح است، اما كمكهای اینچنینی نیز باید به روش درست و به نحو شایستهای صورت بگیرد. بعضی حرفها در این زمینه حرفهای تخصصی است كه باید در شورای عالی حوزه باشد. من هم وقتی در شورای عالی بودم، بعضی نكات را خدمت رهبر معظم انقلاب در اینباره عرض كردم. مثلاً این كه این كمكها میتواند از طریق رهبری باشد كه خودشان فرزند حوزه و روحانی هستند. یا میتواند از طریق اوقافی صورت بگیرد كه مردم در طول سالیان دراز داشتهاند. در طول قرون و اعصار، بسیاری از مؤمنین و متدینین وقفهای زیادی داشتهاند. من شنیدهام كه مثلاً در اراك چهارصد مغازهی مهم برای مدارس آنجا وقف است، اما در طول زمان بسیاری از اوقاف از بین رفته یا در محل خودش صرف نمیشود. بالاخره باید برنامهریزی كرد تا در همان راهی كه واقفین نظرشان بوده صرف شود. از آن طرف افرادی كه در دولتها قرار میگیرند، مختلف و متفاوت هستند و ممكن است بعضی از آنها توجهی به برخی خصوصیات حوزه مانند قداست آن نداشته باشند. بهترین راه این است كه حوزهها حتی در غیر جهت معیشت طلاب تا جایی كه ممكن است، نیاز مالی نداشته باشند؛ ولو این كه حكومت اسلامی است، ولو اینكه در رأس آن رهبر معظم انقلاب است.
* البته از طرف حوزه نباید خواسته شود، اما آیا حكومت هم نباید به وظایف خود عمل كند؟
طلاب به عنوان شهروند جمهوری اسلامی یا حوزههای علمیه به عنوان مركزی كه خدمات خود را به نظام ارائه میدهند، از كمكهای نظام در مواقع ضرورت استفاده میكنند، ولی همین هم خوبتر است كه از طریق رهبری باشد.
مرجع : سايت خبری پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنهای
منبع: نورپرتال