دیده نشده‌های پیروزی غزه

16:21 - 1400/03/08

-حمل تصویر شهید سلیمانی در دستان مردم یمن، لبنان، سوریه و عراق و... و غرش موشک های قاسم در دل سرزمین های اشغالی نشانه هایی است بر اثبات این مدعا، نام او همواره با نام جمهوری اسلامی شناخته می شود

پیروزی غزه

تا قبل از شروع برنامه فشار حداکثری ایالات متحده و رئیس جمهور پیشین آمریکا دونالد ترامپ بر جمهوری اسلامی، حضور نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه با کمترین آسیب ادامه داشت. اما پس از به اوج رسیدن این فشارها از سوی واشنگتن که در ضمن یک عملیات تروریستی منجر به شهادت سپهبد سلیمانی شد، اوضاع برای نیروهای آمریکایی در منطقه تغییر کرد. شروع این تغییرات با حمله موشکی جمهوری اسلامی به مواضع نیروهای آمریکای در پایگاه عین الاسد کلید خورد و پس از این حمله و همچنین در حال حاضر شاهد انجام عملیات‌های مستمر نیروهای مقاومت در عراق بر ضد مواضع نیروهای آمریکایی هستیم. به عبارتی بهتر است که بگوییم یکی از دستاوردهای فشار حداکثری واشنگتن بر تهران، افزایش تهدیدات ضد نیروهای آمریکایی در منطقه بود.
اما همزمان با جا به جایی قدرت در ایالات متحده و کاسته شدن از فشارهای واشنگتن بر علیه تهران، رژیم صهیونیستی بازی جدیدی را در منطقه آغاز نمود که با عملیات‌های تخریبی در دریا و حمله به کشتی‌های ایرانی و انجام برخی عملیات‌های تروریستی در درون ایران همراه بود که با شهادت دکتر فخری زاده و عملیات تخریبی در نطنز به اوج خود رسید، اما مقامات رژیم صهیونیستی از جمله نتانیاهو نتوانستند تحلیل درستی نسبت به مسائل منطقه و از جمله نتایج فشار حداکثری واشنگتن نسبت به تهران داشته باشند.
از اینرو نتانیاهو سیاستی را دنبال کرد که پیشتر ترامپ نسبت به جمهوری اسلامی در پیش گرفته بود. با این هدف که با افزایش فشارها بر ایران در آستانه مذاکرات مجدد وین بین جمهوری اسلامی و قدرت‌های بزرگ جهانی، ایران را در موضع انفعال قرار دهد. اما صهیونیست‌ها که به جهت شهادت فرمانده سپاه قدس ایران و فشارهای همه جانبه بر ضد تهران سر از پا نمی‌شناختند، هیچگاه پیش بینی نمی‌کردند که پس از شهادت سپهبد سلیمانی و انجام عملیات‌های ایذایی از سمت این رژیم بر ضد تهران شاهد غرش موشک‌های حاج قاسم در قلب سرزمین‌های اشغالی باشند و صدای انفجارهای آبسرد و نطنز را در تل آویو بشنود.
اگرچه ما منکر این جریان نیستیم که فشارهای حداکثری که با برخی سوء مدیریت‌ها از درون ایران همراه شد باعث افزایش فشار اقتصادی بر مردم و جامعه شد و معیشت مردم را در تنگنا قرار داد اما پرسش این است که آیا هدف ایالات متحده تنها فشار بر مردم عادی در درون جامعه ایرانی بوده است؟ و اینکه ایالات متحده تا چه حد توانسته است که هدف خود از این فشارها را تحقق بخشد؟ جواب این پرسش بسیار بدیهی به نظر می‌رسد و آن اینکه هدف واشنگتن از بکار بستن این حجم از فشار بر علیه کشورمان نه فقط در تنگنا قرار دادن مردم به تنهایی بلکه بخاطر یک هدف غایی و اصلی و آن هم فروپاشی از درون بوسیله افزایش نارضایتی‌ها و فشار به حکومت در درون جامعه ایرانی انجام شد.
اما نه تنها این امرمحقق نشد بلکه با اشتباه محاسباتی واشنگتن و ترور سپهبد سلیمانی به نوعی حتی شاهد تثبیت پایه‌های حکومت اسلامی در درون و در خارج از مرزهای ایران بودیم چرا که شهید سلیمانی نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان نماینده‌ای از جمهوری اسلامی بود که نه فقط در درون ایران بلکه در سراسر منطقه حلقه‌ی وصلی شد برای ارتباط بین دل‌هایی که قلبشان برای ایران به عنوان مرکز آمال مسلمانان و مرکز اسلام اهل بیتی می تپید و آن هم فارغ از هرگونه اندیشه ورزی و جهت گیری سیاسی اشخاص، چرا که حاج قاسم نه به عنوان یک شخص بلکه به عنوان فرمانده ی مقاومت و نماینده ی جمهوری اسلامی، ملت و کشور ایران در منطقه و جهان شناخته می شد. از اینرو شهادت ایشان نه فقط نام ایشان بلکه اسم مقاومت و کشور ایران را در دل مردم منطقه را جاودانه کرد و بذر این محبت را در دل مردمانش کاشت.
حمل تصویر شهید سلیمانی در دستان مردم یمن، لبنان، سوریه و عراق و... و غرش موشک های قاسم در دل سرزمین های اشغالی نشانه هایی است بر اثبات این مدعا، نام او همواره با نام جمهوری اسلامی شناخته می شود از اینرو اعتلای نام این شهید در حقیقت اعتلا بخش اسم ایران اسلامی در دل مردمان منطقه و کشورمان است. شاید کمتر کسی فکرش را می کرد که شاهد اهتزاز پرچم ایران در قدس اشغالی به دست مردم فلسطین و آن هم در مقابل چشم صهیونیست ها باشد اما این امر پس از جنگ غزه و با مجاهدت های سپهبد سلیمانی و با تاثر از خون پاک ریخته شده ی این شهید محقق شد. این ها همه نتیجه های حاصل شده از فشار حداکثری و اجرای سیاست دکترین محاصره ای منطقه ای تهران توسط واشنگتن بود، دولت پیشین کاخ سفید حتی سعی کرد تا بازوهای ایران در منطقه و بال های مقاومت را قطع کند.
ترامپ با توافق صلح ابراهیمی در پی تضعیف فلسطین و غزه بود و با این توافق عملا در پی اتخاذ سیاستی بود برای به فراموشی سپردن مسئله فلسطین، اما نتیجه سیاست افزایش فشارها که از طریق نخست وزیر رژیم صهیونیستی که حتی پس از ترامپ نیز با شدت پیگیری می‌شد عاملی شد برای شروع یک جنگ دیگر در غزه، که همراه با شروع آن یکبار دیگر مسئله فلسطین در صدر مسائل جهان و مسلمین قرار گرفت. به عبارتی جنگ یازده روز غزه توانست تمام تلاش ها برای به فراموشی سپردن مسئله فلسطین را به تلّی از خاکستر تبدیل کند! تا جائی که ایالات متحده برای جلوگیری از انزوای بیشتر رژیم صهیونیستی در جهان و جلوگیری از فشارهای ناشی از تصویب قطع نامه ی ضد اسرائیلی در شورای امنیت سازمان ملل واشنگتن مجبور به استفاده از ابزار وتو در این نهاد عالی سازمان ملل شد.
نکته ی دیگر اینکه از منظرقدرت و شدت تخریب ها شاید تخریب مراکز صهیونیست ها به اندازه تخریب های ایجاد شده توسط صهیونیست ها در غزه نبود، اما تخریب اعتبار و پرستیژ نظامی که تل آویو با کمک و تبلیغات گسترده واشنگتن و شرکای اروپائیش برای خود گسب کرده بود از سنگین ترین خسارات هایی بود که در این جنگ یازده روزه برای رژیم صهیونیستی رقم خورد، شکستی که به راحتی قابل جبران نخواهد بود، تا پیش از این وقایع رژیم صهیونیستی مامنی بود برای روسای دولت های کشورهای عربی که در سیاست های ضد ایرانی خود در منطقه متحمل شکست های سنگینی از طرف جبهه مقاومت شده بودند اما اکنون و در طول این جنگ یازده روز و پس از آن اثبات شد که خود رژیم صهیونیستی نیازمند یک میانجی و واسطه برای رهایی از بحرانی است که در باریکه ای به نام غزه برای خود ایجاد کرده است.
به نظر می‌آید برخلاف نظر خیلی از تحلیلگران، قطار مذاکرات وین پس از این وقایع با سرعت بیشتری به سمت مقصد خود حرکت خواهد کرد. چرا که پیشتر این نتانیاهو بود که در پی سنگ اندازی در مسیر بازگشت ایالات متحده به برجام بود و همواره از امتیازات اعطا شده به جمهوری اسلامی در توافق وین انتقاد می کرد اما در شرایط حاضر یعنی پس از حملات حماس به دل سرزمین های اشغالی اکنون مقامات صهیونیستی بیشتربه دنبال این موضوع خواهند بود که از طریق احیای برجام امنیت خود را بازیابی کنند و راه فراری را برای خروج از شرایط موجود برای خود ایجاد کنند و در آخر هم باید گفت همانطور که آمریکایی ها و صهیونیست ها چه در قضیه عملیات تروریستی فرودگاه بغداد و چه انفجارها و ترورهای صورت گرفته در جمهوری اسلامی و حملات به کشتی جمهوری اسلامی همانطور که هیچ ابایی از مخفی نگه داشتن نقش خود در این مسائل نداشتند منطقی به نظر می رسد جمهوری اسلامی نیز حمایت بشر دوستانه خود را در دفاع از کرامت بشری یک ملت در درون سرزمین‌های اشغالی در برابر صهیونیست ها را به ورت رسمی اعلام نماید.

تا قبل از شروع برنامه فشار حداکثری ایالات متحده و رئیس جمهور پیشین آمریکا دونالد ترامپ بر جمهوری اسلامی، حضور نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه با کمترین آسیب ادامه داشت. اما پس از به اوج رسیدن این فشارها از سوی واشنگتن که در ضمن یک عملیات تروریستی منجر به شهادت سپهبد سلیمانی شد، اوضاع برای نیروهای آمریکایی در منطقه تغییر کرد. شروع این تغییرات با حمله موشکی جمهوری اسلامی به مواضع نیروهای آمریکای در پایگاه عین الاسد کلید خورد و پس از این حمله و همچنین در حال حاضر شاهد انجام عملیات‌های مستمر نیروهای مقاومت در عراق بر ضد مواضع نیروهای آمریکایی هستیم. به عبارتی بهتر است که بگوییم یکی از دستاوردهای فشار حداکثری واشنگتن بر تهران، افزایش تهدیدات ضد نیروهای آمریکایی در منطقه بود.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
19 + 1 =
*****