نگاهی به زندگانی علی اکبر

13:52 - 1400/05/18

علی اکبر علیه السلام، فرزند ارشد امام حسین علیه السلام و از چهره های شاخص قیام عاشورا است. چند سالی از زندگانی جد بزرگوار خویش، امام علی علیه السلام، را درک کرده و اخباری نیز نقل نموده است.

نگاهی به زندگانی علی اکبر

واقعه عاشورا گرچه به مانند هر پدیده تاریخی دیگر در مقطع زمانی مشخص و مکانی ویژه ای اتفاق افتاد، با این وجود پیامی فراتر از مقیاس های زمانی و مکانی خویش داشت. به طوری که با گذشت قریب چهارده قرن از وقوع این حادثه عظیم، هنوز نام و یاد ان زنده است و الهام بخش جنبش های ظلم ستیزانه بسیاری می باشد.

عاشورا، دانشگاه عشق است. تجلی گاه ایثار و از خودگذشتگی، عزت و سربلندی، وفا و پایداری و پایمردی است. اکنده از درس و پیام هایی است که پیام اوران عاشورا مسوول تبلیغ و بازگویی انند. عالمان، خطیبان، مبلغان و پیام اوران کربلاست که با حفظ ارزش های متعالی و عزت حسینی انرا به نسل های اتی منتقل کنند. اما، در نهایت تاسف، در مواردی چند، عده ای بنابر انگیزه های گوناگون تعهد مزبور را نادیده گرفته و با زیر پا گذاردن ارزش های عالی و متعالی قیام کربلا اقدامبه تحریف تاریخ عاشورا نموده اند.

بنابراین اساس و نیز اهمیت و برجستگی خاص فکری-عقیدتی ماجرای عاشورا، شرایط ایجاب می کند پژوهشگرانی پای به عرصه تحقیق گذارند و با پژوهش در تاریخ کربلا، به تفکیک واقعیت از تحریف بپردازند و نیز به بیان چهره حقیقی حادثه کربلا همت گمارند.

از سویی، واقعه عاشورا واقعه ای بس عظیم است و پرداختن به جزء جزء حوادث ان نیازمند زمان، ابزار و امکانات وسیع و گسترده ای است که در توان یک مقاله مختصر نیست. از سوی دیگر، علی اکبر علیه السلام یکی از برجسته ترین شهدای صحنه کربلاست که در فرهنگ محرم و سوگواری امام حسین علیه السلام به وی بهای شایانی داده شده است؛ در حالی که زندگانی وشهادت او در هاله ای از ابهام باقیمانده و همراه و امیخته با تحریف بیان می شود. بنابراین نوشتار حاضر بر حسب وظیفه توجه خویش را به حضرت علی اکبر فرزند امام حسین علیه السلام مبذول نموده و می کوشد تا با پژوهش در منابع تاریخی تصویری به نسبت واضح و روشن از زندگانی و شهادت وی ارایه نماید. در واقع موضوع این سخن زندگانی و شخصیت علی اکبر علیه السلام و مقصود ان زدودن زنگار جعل و تحریف از تاریخ زندگی اوست.
ولادت علی اکبر علیه السلام

شیخ مفید در(الارشاد)می نویسد: (علی اکبر علیه السلام هنگام شهادت بیش از ده سال و تقریبا میان سیزده تا نوزده سال سن داشت)[1] طریحی در(المنتخب)سن علی اکبر علیه السلام را در روز عاشورا هفده سال[2] و خوارزمی هجده سال بیان می کند.[3] این شهراشوب نیز او را هجده ساله معرفی می کند و خاطرنشان می شود: سن علی اکبر علیه السلام را بیست و پنج سال هم ذکر کرده اند.[4] مولف(ناسخ التواریخ)نیز می نویسد: (ابن شهراشوب گوید: علی اکبر علیه السلام بیست و پنج ساله بود در یوم طف، اما روایت هیجده ساله اصح است)[5] بنابر دیدگاه های ارایه شده ولادت علی اکبر علیه السلام به ظاهر، بعد از شهادت جدش امیر المومنین علی علیه السلام بوده است. در حالی که بنابر نقل ابو الفرج اصفهانی که نقل پسندیده تر و مطمین تری است. علی اکبر علیه السلام در ایام خلافت عثمان بن عفان دیده به جهان گشوده و روایاتی نیز از جد بزرگوار خویش، امام علی علیه السلام و نیز عایشه نقل نموده است.[6] (ابن ادریس)هم که یکی از علمای مورد احترام و صاحب فن است بر همین عقیده است و می نویسد: (این علی بن الحسین علیه السلام در دوران خلافت عثمان متولد شده است و از جدش علی بن ابی طالب علیه السلام روایت نقل کرده است)[7]

به بیان دقیق تر ان چه صحیح به نظر می رسد تولد علی اکبر علیه السلام روز یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری یعنی دو سال پیش از قتل عثمان است.[8] بدین ترتیب هنگام شهادت نیز حدود بیست و هفت سال سن داشته است به خصوص که کلام متفق علیه مورخان و نسب شناسان می گوید: علی اکبر علیه السلام بزرگتر از امام سجاد علیه السلام و در واقعه کربلا بیست و سه ساله بوده است.[9] لقب اکبر نیز ناظر به همین فزونی سن وی بر امام سجاد علیه السلام است، اگرچه برخی امام سجاد علیه السلام را بزرگتر از او دانسته اند. به ظاهر، شیخ مفید از جمله نخستین کسانی است که به خلاف دیگران قایل به بزرگتر بودن امام سجاد علیه السلام بر علی اکبر علیه السلام است. او می نویسد: (برای امام حسین علیه السلام شش فرزند بود:

1-علی بن الحسین الاکبر، کنیه اش ابو محمد و مادرش شاه زنان دختر یزدگرد شاه ایران بود.

2-علی بن الحسین الاصغر که با پدرش در کربلا شهید شد ومادرش لیلا دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی است. و…)[10]. ابن ادریس در برابر این سخن شیخ موضع گیری نموده است و می گوید: (ان شهید بزرگوارعلی اکبر علیه السلام بود که در زمان خلافت عثمان متولد شد و از جدش امیر المومنین روایت نقل کرده است.)[11]سپس در ادامه می نویسد: (در این باره رجوع به اهل فن که نسب شناسان علمای سیر و تواریخ و اخبارند سزاوارتر است، علمایی مانند: زبیر بن بکار در کتاب (انساب قریش)، ابو الفرج اصفهانی در (مقاتل الطالبین)، بلاذری، مزنی، صاحب کتاب (لباب اخبار الخلفاء)، عمری نسابه در کتاب (مجدی) و…)[12]

پژوهش حاضر نیز موضع ابن ادریس را می پذیرد و در تایید او نام برخی از مورخان را که به بزرگتر بودن علی اکبر علیه السلام از امام سجاد علیه السلام اشاره یا تصریح کرده اند، برمی شمرد:

1-ابومخف(م 157 ه‍. ق)[13]، بلاذری(م 279 ه‍. ق،)[14]، یعقوبی(م 284 ه‍. ق)[15]، طبری(م 310 ه‍. ق)[16]، ابن سهل بلخی(م 323 ه‍. ق)[17]، مسعودی(م 346 ه‍. ق)[18]، ابو الفرج اصفهانی(م 356 ه‍. ق)[19]، ابن الخطب خوارزمی(م 630 ه‍. ق)[20]، عبد الرحمان بن جوزی(م 597 ه‍. ق)[21] ، ابن اثیر جزری(م 630 ه‍. ق)[22] ، سبط بن جوزی(م 654 ه‍. ق)[23]، اربلی(م 692 ه‍. ق)[24]، ابن کثیرشامی(م 774 ه‍. ق)[25]، ابن صباغ مالکی(م 855 ه‍. ق)[26]، طریحی(م 1085 ه‍. ق)[27]
نام مادر علی اکبر علیه السلام

اکثریت قریب به اتفاق مورخان علی اکبر علیه السلام را فرزند لیلا دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی دانسته اند. اما در این میان نقل های ضعیفی نیز وجود دارد که حاکی از نام های امنه بنت ابی مره، شهربانو یا بره است.[28] که با توجه به ارای کثیر مورخان و نیز منظور نمودن معیارهایی همچون: کثرت نقل، اعتبار شخصیت نویسندگان و ناقلان، تبحر و چیره دستی انان در علم تاریخ و نیز تقدم زمانی انان، نام لیلا دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی برای مادر علی اکبر علیه السلام تثبیت و نام های دیگر از درجه اعتبار ساقط می گردد.
نسب و خاندان مادر علی اکبر علیه السلام

این بانوی بزرگوار در دامان (میمونه)که دختر ابی سفیان بن حرب بود چشم به جهان گشود.[29] جد لیلا، عروه بن مسعود، از بزرگان و سرشناسان قوم خود بود و یکی از ان دو مردی است که کفار قریش می گفتند: (لو لا نزل هذا القران علی رجل من القریتین عظیم؛ چرا این قران برمرد بزرگ و ثروتمندی از این دو شهر(مکه و طایف)نازل نشده است.)[30](عروه) با کتابت و نوشتن اشنا بود و به سبب شرافت و مقامی که در میان قوم خویش داشت نماینده قریش برای عقد قرارداد صلح حدیبیه شد و به نزد پیغمبر صلی الله علیه و اله امد. وی در سال نهم یا هشتم هجری مسلمان شد و از پیامبر صلی الله علیه و اله اجازه گرفت تا به سوی قوم و قبیله خویش بازگردد. پیامبر صلی الله علیه و اله در ابتدا به او اجازه نمی داد و می فرمود: (می ترسم تو را بکشند.) اما به هرطریقی که بود پیامبر صلی الله علیه و اله را راضی کرد تا با تصمیم وی موافقت کند. (عروه) وقتی به میان قوم و قبیله خویش بازگشت انان را به اسلام فرا خواند اما ان ها به جای اجابت دعوت، ازار و اذیتش نمودند. سرانجام در یکی از سحرگاهانی که به بالای بام خانه خویش رفته بود و اذان می گفت تیر کینه و جهل یکی از افراد قبیله اش امد و بر پیکر او نشست و وی را غرقه خون نمود. در همان هنگامی که این منادی اسلام در خون خویش می غلطید به وی گفتند: (در خونت چه می بینی)؟ گفت: (کرامتی را که خداوند مرا با ان گرامی داشت و شهادتی را که پروردگار نصیبم نمود. فقط می خواهم که مرا با شهدایی که در رکاب پیامبر صلی الله علیه و اله جنگیدند و کشته شدند دفن کنید). به خواسته اش عمل کردند و او را با شهدا به خاک سپردند. وقتی خبر شهادت او به پیامبر صلی الله علیه و اله رسید ایشان فرمودند: (مثل عروه به مانند ان رسولی است که خداوند در سوره یاسین یاد کرده است. قومش را به سوی خدا فراخواند و او را کشتند. )[31]

پدر لیلا (ابو مره) است که در روزگار رسول خدا (صلی الله علیه و اله) متولد شد و ازهمراهی ان حضرت بهره برد. هنگامی که (عروه) پدر ابو مره کشته شد او و برادرش (ابو ملیح) به خدمت پیامبر صلی الله علیه و اله امدند و ماجرای شهادت پدر را باز گفتند و همان جا بود که مسلمان شدند.[32]
حضور مادر علی اکبر علیه السلام در کربلا

موضوع حضور مادر بزرگوار علی اکبر علیه السلام در واقعه کربلا از جمله موضوعات مورد توجه و بی پاسخ تاریخ کربلاست. برخی می گویند: (امام حسین علیه السلام به لیلا گفت که از جدم شنیدم: دعای مادر درحق فرزند مستجاب است. برو در فلان خیمه خلوت، موهایت را پریشان کن و در حق فرزندت دعا کن، شاید خداوند این فرزند را سالم به ما برگرداند.)[33]و نیز نقل می کنند: (بعد از این که حضرت لیلا رفت در ان خیمه و موهایش را پریشان کرد، نذر کرد: اگر خدا علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد؛ یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!)[34]در کتاب (ریاض القدس) که یکی از معروفترین و محبوب ترین کتاب های مقتل نزد مرثیه گویان و وعاظ کشورهایی نظیر هندوستان، پاکستان و افغانستان است بیان شده است: (در کتب مقاتل از مادر علی اکبر علیه السلام چندان ذکری ننموده اند ولی از علیا مکرمه زینب بیشتر زاری و بی قراری نوشته اند. جهت این است که لیلا کانه خود را صاحب پسر نمی دانست؛ برای این که می دید سلطان مظلومان غریب و بی یاور مانده، لهذا پاکیزه منظری را از روی طوع و رغبت تصدق سر پدر کرد.

وقتی دید که زن ها و مخدرات همه بیرون دویدند و دور مرکب علی حلقه زدند، لیلا مثل قرص قمر یا چون خورشید انور سر از برج خیمه بیرون اورد و دید علی کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته، اهی سوزناک از جگر کشید و فرمود: علی جان! رفتی؟ نور دیده رفتی؟ خدا به همراه تو. شیرم حلالت باد! مرا در حضور فاطمه زهرا رو سفید کردی. نوردیده برو و حفظ جان پدر کن. این بگفت و پرده خیمه را انداخت و دل از پسر کند؛ اما چگونه ارام بگیرد؟! فرش خیمه را برچید و بر خاک نشست. مقنعه از سر کشید. گیسوی مشکین پریشان کرد و مشت مشت خاک برمی داشت و بر سرمی ریخت و از سیاه بختی و روز سختی خود می نالید و با خدا مناجات می کرد و می گفت: یا راد یوسف علی یعقوب و یا راد اسماعیل علی هاجر! رد علی ولدی: ای خداوند بی مانندی که یوسف را بعد از چهل سال به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی! علی اکبر مرا هم به من برگردان.)[35]یکی از نویسندگان معاصر در کتابی که پیرامون واقعه کربلا نگاشته است و دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز ان را به چاپ رسانیده است، می نویسد:

(نقل شده است که امام حسین علیه السلام رنگش متغیر شد لیلا گفت: (به علی اسیبی رسید؟! فرمود: (نه، لکن کسی به جنگ او امده که من از او می ترسم. برای او دعا کن. فانی سمعت جدی رسول الله صلی الله علیه و اله یقول: دعا الوالده یستجاب لولدها.)لیلا داخل خیمه شد؛ سر را برهنه کرد و به دعا مشغول شد و گفت: (یا من رد یوسف علی یعقوب و رجع بصره اردد علی ولدی و احفظه من بکر بن غانم.)که در این هنگام، میان ان دو [علی اکبر علیه السلام و بکر بن غانم] درگیری شد که ناگهان علی دید از زیر بغل او زره پاره شده، با شمشیر ضربتی بر او وارد ساخت که او را دو نصف کرد و خداوند او را به جهنم واصل نمود.)[36]

مولف (ریاض القدس) در تبیین علت عدم حضور مادر علی اکبر علیه السلام بر سر نعش جوانش می گوید:

(جهت پرسیدند که ای عروس فاطمه! چرا از خیمه بیرون نیامدی؟ در جواب فرمود: به خدا می خواستم که قبل از همه بیرون ایم اما از روزنه خیمه همین که چشمم بر بدن چاک چاک پسرم افتاد که با ان وضع روی دست جوان هاست، روح از بدنم پرید و قدم خمید و افتادم. می خواستم که برخیزم، دیدم کمر ندارم.)[37]اما، واقع مطلب این است که وقایع مذکور از نظر تاریخی مردود است و هیچ سند و مدرک تاریخی دال بر صحت این نقل ها وجود ندارد. به اذعان محققین هیچ گونه دلیل صحیح و معتبری بر حضور یا عدم حضور حضرت لیلا علیها السلام درکربلا نرسیده است و حتی زنده بودن ان بانوی محترمه تا ان زمان ثابت نشده است.[38]

صاحب (ریاحین الشریعه) نیز اذعان می دارد که در کتاب های تاریخی و مقتل ذکری، ازحضور لیلا در کربلا نشده است و ان جایی که این سخن به میان امده اشعار و سروده های شاعران پارسی گو و عرب زبان است. وی معتقد است: اگر مادر علی اکبر علیه السلام در سرزمین کربلا حضور داشت، به ناچار ذکری از وی به میان می امد و کتاب های مقتل بدان اشاره می کردند. او می گوید: (حتی پیرامون زنده بودن او نیز ولو در شهر مدینه، سخنی به میان نیامده است.)تنها خبری که این نویسنده پیرامون حیات حضرت لیلا نقل می نماید، خبری است ازمرحوم میرزا هادی خراسانی مورخ اسلامی در نجف اشرف، می نویسد: (پای منبر او [میرزا هادی] بودم که ایشان از(اغانی) ابو الفرج اصفهانی نقل می کرد که مردی از اعراب بر شتری سوار وارد مدینه گردید. عبورش به محله بنی هاشم افتاد. از خانه ای صدای شیون و ناله بلند بود. شتری که ان عرب سوار بود از شنیدن ان ناله در خانه زانو بر زمین زد و خوابید. مرد عرب در خانه امد؛ استفسار حال ان ناله کننده نمود. کنیزکی عقب در امد؛ او را گفت: این ناله کننده کیست که ناله او در حیوان تاثیرکرده؟ گفت: این ناله کننده ام لیلاست که از واقعه کربلا تاکنون از شیون و ناله ارام نگرفته است.)[39]

نویسنده کتاب (زندگانی امام حسین علیه السلام) در همین رابطه می نویسد: (هرچه تفحص و تتبع کردم، این مطلب را در اغانی نیافتم.)[40]وی می گوید: (بر فرض صحت این داستان نیز، ممکن است مربوط به (لیلی) دختر مسعود دارمی، همسر امیر المومنین علیه السلام مادر عبد الله و ابو بکر فرزندان امیر المومنین علیه السلام بوده باشد که در کربلا به شهادت رسیدند…از این رو بر فرض صحت و وجود چنین داستانی، باز هم دلیل بر این مطلب [زنده بودن یا حضور مادر علی اکبر علیه السلام در کربلا] نیست. و اما زبان حال و اشعاری هم که در این باره رسیده نیز می تواند دلیلی بر این مطلب باشد و چنانچه مرحوم حاجی نور الله رحمت الله علیه فرموده است، اصلی ندارد و زبان حال نیز همان گونه که از نامش پیداست زبان حال است و نمی تواند دلیل بر مطلبی باشد.)[41]محدث و عالم نامدار، شیخ عباس قمی قدس سره، در (نفس المهموم) اظهار می دارد: به هیچ ماخذی که دال بر بودن یا نبودن ان بزرگوار در کربلا باشد دست نیافته است. [42]

مرحوم مقرم نیز می نویسد: (سال وفات این بانو و مقدار عمر او و نیز حضورش در کربلا بر ماروشن نیست هرچند که فاضل دربندی در کتاب(اسرار الشهاده)[43]از برخی کتب مجهول المولف متعرض این امر (حضور لیلا در کربلا) شده است، اما مورخین از این موضوع یاد نکرده اند و چه بسا که او قبل از واقعهعاشورا در گذشته باشد.)[44]بنابراین، حاصل این نقل و نقد در این سخن خلاصه می شود که هیچ سند تاریخی اطمینان اور حاکی از حضور مادر علی اکبر علیه السلام در صحنه حادثه کربلا وجود ندارد و نقل هایی که حضور لیلا علیها السلام در واقعه عاشورا را به تصویر می کشند ساخته و پرداخته متاخرین، نادرست و غیر قابل اعتماد است.
نبرد و شهادت علی اکبر علیه السلام

ناسخ التواریخ می نویسد: علی اکبر علیه السلام به هرسو که یورش می برد لشکریان دشمن به سان گله گرگ دیده، از شدت ترس و وحشت می گریختند و به یکدیگر برخورد می کردند؛ به طوری که در یک حمله او صد و بیست نفر از انان با شمشیر او به درک واصل شدند.[45] و دلاوری او چنان بود که در یک هجوم دیگر، هشتاد تن از انان را به هلاکت سپرد.[46] برخی می نویسند: شخصی به نام طارق که از سوی عمر بن سعد تطمیع شده بود با نیزه به علی اکبر علیه السلام حمله کرد. علی علیه السلام نیزه او را رد نمود و چنان با نیزه خویش به سینه او کوبید که نیزه به اندازه دو وجب از پشت او بیرون شد. پس از ان، این مرد از اسب بر زمین افتاد و علی اکبر علیه السلام با اسب خویش بر بدن او تاخت و تمام جسد وی را پای مال سم اسب خویش نمود.[47]

عده ای نیز می گویند: (ان چنان جنگید که داد و فریاد از لشکر بلند شد؛ و تنها کشته او صد بیست نفر و زخمی ها از اندازه بیرون بود.)[48]اما واقع مطلب جز این نیست که در منابع نخستین تاریخ عاشورا ذکری از شمار کشتگان دشمن به دست علی اکبر علیه السلام نیامده و گزارش های نقل شده عاری از ارایه ها و توصیف های این چنینی است. منابع اصیل چنین گزارش می دهند که پس از شهادت یاران و اصحاب ابی عبد الله علیه السلام نوبت به اهل بیت امام حسین علیه السلام رسید. در این میان، نخستین کسی که از میان نزدیکان سید الشهدا علیه السلام مهیای نبرد و رویارویی با دشمن شد، علی اکبر علیه السلام بود.[49]

این واقعیت در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه نیز اشاره شده است، ان جایی که می فرماید: (السلام علیک یا اول قتیل من نسل خیر سلسل من سلاله ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی ابیک: سلام بر تو ای نخستین کشته از دودمان بهترین فرزند برگزیده ابراهیم خلیل، درود خدا بر تو و بر پدرت.)

علی اکبر علیه السلام که رخساری زیبا و خلقی نیکو داشت به حضور پدر امد و اذن میدان طلبید. ابا عبد الله علیه السلام بی درنگ به وی رخصت داد؛ سپس نگاهی ناامیدانه به قامت و اندام او انداخت وبی اختیار اشک از چشمانش سرازیر شد؛ رو به اسمان نمود و فرمود: (خدایا! شاهد باش جوانی به سوی این سپاه رفت که از جهت اندام و خلق و گفتار شبیه ترین مردم به رسولت بود و هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت می شدیم به او می نگریستیم.)[50]پس از ان، خطاب به عمر بن سعد فریاد زد: (ای پسر سعد! خدا رحم تو را قطع کند چنان که رحم مرا قطع کردی)[51] علی اکبر علیه السلام رجز بر لب وارد میدان شد و فرمود:

انا علی بن الحسین بن علی/نحن و بیت الله اولی بالنبی

تالله لا یحکم فینا ابن الدعی/اضرب بالسیف احامی عن ابی

ضرب غلام هاشمی قرشی[52]

پس از مدتی جنگ و نبرد، نزد پدر بازگشت و عرض کرد: (پدرجان! تشنگی جان به لبم رسانده و سنگینی اسلحه رنجورم ساخته است. ایا ممکن است با کمی اب مرا از تشنگی برهانی؟) امام حسین علیه السلام گریست و فرمود: (وامصیبتا! فرزند دلبندم! از کجا اب اورم؟ برو به میدان، نبرد کن؛ چرا که به زودی جدت محمد صلی الله علیه و اله را دیدار می کنی و از دست او جامی سرشار از اب می نوشی که بعد از ان هرگز تشنه نشوی.)[53]علی اکبر علیه السلام به میدان بازگشت، مکرر رجز خواند و بر دشمن یورش برد اما کوفیان از رویارویی با وی می گریختند. مره بن منقد بن نعمان عبیدی او را دید؛ گفت: تمامی گناهان عرب به پای من باشد اگر این بار این جوان از کنارم بگذرد و من پدرش را به عزایش ننشانم. هر دو درگیر شدند و مره با نیزه خود علی اکبر علیه السلام را نشانه گرفت. علی علیه السلام از اسب بر زمین افتادو دشمنان اطرافش را گرفتند و با شمشیرهای خویش پیکرش را قطعه قطعه کردند.[54] امام حسین علیه السلام خود را به کنار بدن علی اکبر علیه السلام رسانید؛ صورت بر صورتش نهاد و فرمود: (پسرم! خداوند بکشد ان کسانی را که تو را کشتند چه قدر گستاخی به خدا کردند!چه قدر حرمت رسول خدا را شکستند! بعد از تو خاک بر این دنیای فانی و بی فا.)[55]

زینب کبری علیه السلام نیز در حالی که با صوت حزینی ناله می زد (برادرم! وای پسر برادرم!) خودرا بر بالین علی اکبر علیه السلام رسانید و خویش را بر پیکر او انداخت؛ ابا عبد الله علیه السلام پیش امد و او را به خیمه بازگرداند و در همان حال به جوانان فرمود: (برادرتان را به خیمه ببرید) و انان چنین کردند.[56]
نتیجهعلی اکبر علیه السلام از نظر سن، بزرگتر از امام سجاد علیه السلام بوده و در یازدهم شعبان سال 33 هجری یعنی دو سال پیش از قتل عثمان تولد یافته است. پنج سال از واپسین روزهای حیات جد خویش، امام علی علیه السلام، را درک نموده و اخبار و احادیثی نیز از او نقل نموده است. مادر علی اکبر علیه السلام لیلا دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی و مادر لیلا، جده علی اکبر علیه السلام (میمونه) بنت ابی سفیان بن حرب است. جد لیلا از بزرگان و سرشناسان مکه بوده که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله وی را به رسول سوره یاسین تشبیه نموده است. علی اکبر علیه السلام در روز عاشورا حدود 27 سال سن داشت و هیچ دلیل صحیح و معتبری برحضور مادر او در کربلا نیست. زنده بودن لیلا علیها السلام تا ان زمان، خود دچار تردید است. بنابراین نقل های مشتمل بر حضور وی در کربلا فاقد سند تاریخی است و از درجه ارزش ساقط می باشد.

پی نوشت ها:

[1] مفید، شیخ ابو عبد الله؛ الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد؛ قم: موسسه ال البیت، چاپ اول، 1417 ه‍. ق، جلد 2، ص 106

[2] طریحی، فخر الدین؛ المنتخب للطریحی؛ بیروت: موسسه الا علمی للمطبوعات، ص 443

[3] خوارزمی، ابن اخطب؛ مقتل الحسین؛ قم: انوار الهدی، چاپ اول، 1418 ه‍، ق، جلد 2، ص 34

[4] ابن شهراشوب، محمد بن علی؛ مناقب ال ابی طالب؛ بیروت، دار الاضواء، چاپ دوم، 1412 ه‍، ق، ج 4، ص 118

[5] سپهر، میرزا محمد تقی؛ ناسخ التواریخ(در احوالات حضرت سید الشهدا)؛ تهران: کتاب فروشیاسلامیه، 9813 ه‍، ق، ج 6، ص 356

[6] اصفهانی، ابو الفرج؛ مقاتل الطالبین؛ قم: موسسه دار الکتاب، چاپ دوم، ص 53

[7] حلی، محمد بن ادریس؛ السرایر؛ موسسه نشر اسلامی، چ دوم، 1410 ه‍، ق، جلد 1، ص 654(فصل فی الزیارات).

[8] مقرم، سید عبد الرزاق؛ علی الاکبر؛ بیروت: دار الاضوراء، ج اول، 1433 ه‍، ق، ص 12

[9] همان جا 665

[10] مفید، شیخ ابو عبد الله محمد بن محمد؛ الارشاد؛ ج 2، ص 135

[11] حلی، محمد بن ادریس؛ السرایر؛ ج 1، ص 654

[12] همان، صفحه 655

[13] ازدی، ابو مخف؛ واقعه الطف؛ تحقیق: یوسفی غروی؛ محمد هادی؛ قم: موسسه نشر اسلامی، چاول، 1367 ه‍. ش، ص 241

[14] بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف؛ بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ج اول، 1397 ه‍. ق، ج 2، ص 146

[15] ابن ابی یعقوب، احمد، تاریخ یعقوبی؛ ترجمه: ایتی، محمد ابراهیم؛ تهران: انتشارات علمی وفرهنگی، چ هشتم، 1378 ه‍. ش، ج 2، ص 184

[16] طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دار الکتب العلمیه؛ چ دوم، 1408 ه‍. ق، ج 3، ص 330.

[17] بلخی، احمد بن سهل؛ البدء و التاریخ؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ اول، 1417 ه‍. ق، ج 2، ص 146

[18] مسعودی، علی بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجواهر؛ قم: دار الهجره، چ دوم، 1404 ه‍. ق، ج 3، ص 61

[19] اصفهانی، ابو الفرج؛ مقاتل الطالبین؛ ص 52

[20] خوارزمی، ابن خطب؛ مقتل الحسین؛ ج 2، ص 36

[21] ابن جوزی، عبد الرحمان؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ تحقیق: محمد عبد القادر عطا و مصطفیعبد القادر عطا؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ اول، 1413 ه‍. ق، ج 5، ص 340.

[22] ابن اثیر جزری، علی؛ الکامل فی التاریخ؛ تحقیق: ابی الفداء عبد الله القاضی؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ سوم، 1418 ه‍. ق، ج 3، ص 428

[23] ابن جوزی، سبط؛ تذکره الخواص؛ بیروت: موسسه اهل البیت، 1410 ه‍. ق، ص 229

[24] اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه فی معرفه الایمه؛ بیروت: دار الکتب الاسلامی، 1401 ه‍. ق، ج 2، ص250.

[25] دمشقی، ابو الفدء اسماعیل بن کثیر؛ البدایه و النهایه؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 7، ص 201

[26] مالکی، ابن صباغ؛ الفصول المهمه؛ تهران: انتشارات علمی، چ اول، 1375 ه‍. ش، ص 197

[27] طریحی، فخر الدین؛ المنتخب؛ ص 343

[28] ر. ک: ابن جوزی، سبط؛ تذکره الخواص؛ ص 249 و ابن شهراشوب؛ مناقب؛ ج 4، ص 118

[29] عسقلانی، احمد بن علی بن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ اول، 1415 ه‍. ق، ج 7، ص 306

[30] زخرف: 31

[31] همان، ج 4، ص 407

[32] همان، ج 7، ص 306

[33] مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی؛ تهران: انتشارات صدرا، ج پانزدهم، 1369، ه‍. ش، ج 1، ص 26

[34] همان جا.

[35] قزوینی، صدر الدین واعظ؛ ریاض القدس؛ تهران: انتشارات اسلامیه، چ دوم، 1376 ه‍. ق، ج 2، ص 8

[36] شیخ الاسلامی، سید حسین؛ قیام سالار شهیدان؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، 1379 ه‍. ش، ص 191

[37] پیشین

[38] رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی امام حسین علیه السلام؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1372 ه‍. ش، ص 461

[39] محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه؛ تهران: دار الکتب الاسلامی، چ اول، 1370 ه‍، ش، ح 3، ص 297

[40] پیشین، ص 461

[41] همان، ص 461-469

[42] قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم؛ ابو الحسن شعرانی؛ تهران: کتاب فروشی اسلامیه، ص 165

[43] دربندی، فاضل؛ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات؛ بحرین: شرکت المصطفی للخدمات الثقافیه؛ چ اول، 1415 ه‍. ق، ج 2، ص 641

[44] مقرم، سید عبد الرزاق؛ علی الاکبر؛ ص 11

[45] سپهر، میرزای محمد تقی؛ ناسخ التواریخ؛ ج 6، ص 352

[46] همان، ص 354

[47] قزوینی، صدر الدین واعظ؛ ریاض القدس؛ ج 2، ص 7؛ کاشفی، ملا حسین واعظ؛ روضه الشهداء؛ تهران: چاپ خانه خاور، چ اول، 1334 ه‍. ش، ص 268

[48] شیخ الاسلامی، سید حسین؛ قیام سالار شهیدان؛ ص 192

[49] ازدی، ابو محنف؛ وقعه الطف؛ ص 241؛ اصفهانی، ابو الفرج؛ مقاتل الطالبین؛ ص 52؛ مفید، شیخابو عبد الله محمد بن محمد؛ الارشاد؛ ج 2، ص 106

[50] ابن طاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ترجمه: عقیقی بخشایشی؛ قم: دفتر نشرنوید اسلام، چ دهم، 1381 ه‍. ش، ص 138

[51] همان جا.

[52] مفید، شیخ ابو عبد الله محمد بن محمد؛ الارشاد؛ ج 2، ص 106

[53] پیشین.

[54] ازدی، ابو مخنف؛ وقعه الطف؛ ص 243

[55] ابن طاووس، علی بن موسی؛ اللهوف؛ ص 138

[56] پیشین.

فهرست منابع
الف)منابع عربی:

1-ابن جوزی، سبط؛ تذکره الخواص؛ بیروت: موسسه اهل البیت، 1401 ه‍. ق.

2-ابن جوزی، عبد الرحمن؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ اول، 1413 ه‍. ق.

3-اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه الایمه؛ بیروت: دار الکتب الاسلامی، 1401 ه‍. ق.

4-ازدی، ابو مخنف؛ وقعه الطف؛ تحقیق: یوسفی غروی محمد هادی، قم: موسسه نشر اسلامی، چ اول، 1367 هجری شمسی.

5-ابن شهراشوب؛ محمد بن علی؛ مناقب ال ابی طالب؛ بیروت: دار الاضواء، چ دوم، 1412 هجری قمری.

6-اصفهانی، ابو الفرج؛ مقاتل الطالبین؛ قم: موسسه دار الکتب، چ دوم.

7-بلاذری؛ احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف؛ بیروت: دار التعارف للمطبوعات، چ اول، 1379 هجری شمسی.

8-بلخی، ابو زید احمد بن سهل؛ البدء و التاریخ؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ اول، 1714 هجری قمری.

9-حلی، محد بن ادریس؛ السرایر؛ موسسه نشر اسلامی، چ دوم، 1410 هجری قمری.

10-خوارزمی، ابن خطب؛ مقتل الحسین؛ قم: انوار المهدی، چ اول، 1418 هجری قمری.

11-دربندی، فاضل؛ اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات؛ بحرین: شرکت المصطفی للخدمات الثقافیه، 1415 ه‍.

12-دمشقی، اسماعیل بن کثیر؛ البدایه و النهایه؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.

13-طبرسی، فضل بن حسین؛ اعلام الوری باعلام الهدی؛ قم: موسسه ال البیت، چ اول، 1417 هجری قمری.

14-طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم الملوک؛ بیروت: دار الکتب العلمیه، چ دوم، 1408 هجری قمری.

15-طریحی، فخر الدین؛ المنتخب؛ بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.

16-مالکی، ابن صباغ؛ الفصول المهمه؛ تهران: انتشارات اعلمی، چ اول، 1375 هجری شمسی.

17-مسعودی؛ مروج الذهب و معادن الجواهر؛ قم، دار الهجره، چ دوم، 1404 هجری قمری.

18-مقرم، سید عبد الرزاق؛ علی الاکبر؛ بیروت، دار الاضواء، چ اول، 1422 هجری قمری.

19-عسقلانی، احمد بن علی بن حجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه؛ بیروت، دار الکتب العلمیه، چ اول، 1415هجری قمری.
ب)منابع فارسی

1-ابن ابی یعقوبی، احمد؛ تاریخ یعقوبی؛ ترجمه، ایتی، محمد ابراهیم؛ تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ هشتم، 1378 ه‍ ش.

2-ابن طاووس، علی بن موسی؛ اللهوف علی قتلی الطفوف؛ ترجمه، بخشایشی، عقیقی؛ قم، دفتر نشر نویداسلام، چ دهم، 1381 ه‍ ش.

3-رسولی محلاتی، سید هاشم؛ زندگانی امام حسین علیه السلام تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1372 ه‍ ش.

4-شیخ الاسلامی، سید حسین؛ قیام سالار شهیدان؛ قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ اول، 1369 هجریشمسی.

5-قزوینی، صدر الدین واعظ، ریاض القدس، تهران، انتشارات اسلامیه، چ دوم، 1376 هجری شمسی.

6-قمی، شیخ عباس؛ نفس المهموم؛ ترجمه، شعرانی، ابو الحسن؛ تهران، کتاب فروشی اسلامیه.

7-کاشفی، ملا حسین واعظ؛ روضه الشهداء؛ تهران، چاپ خانه خاور، چ اول، 1334 هجری شمسی.

8-محلاتی، ذبیح الله؛ ریاحین الشریعه؛ تهران، دار الکتب الاسلامیه، چ اول، 1370 هجری شمسی.

9-مطهری، مرتضی؛ حماسه حسینی؛ تهران، انتشارات صدرا، چ پانزدهم، 1369 هجری شمسی.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 5 =
*****