اشعار مناسبتی میلاد رسول اکرم(ص)

13:55 - 1400/07/24

-اشعار مرتبط با ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله کاری از پایگاه جامع اندیشه برتر

حضرت محمد (ص)

مثنوی میلاد

هِفده ی ماهِ ربیع و سالِ فیل
شد ثنا خوان چشمه سارِ سلسبیل

واژگون شد هَربُتی درهرکجا،
لحظه ی مولودِ آن بَـدرُالدّجی

رانده شد ابلیس دون از آسمان،
درشبِ میلادِ آن آرام جان

طاقِ کسری ناگهان ازهم گسست،
چارده دندانه اش درهم شکست

ساوه خشکید وسماوه شدپُرآب
صد مَلَک مأمورِ اِیّاب وذهاب

سَبعَه ی آتشکده خاموش گشت،
بَعدِ ده قرنی که آذرنوش گشت

موبدان آشفته خواب وخورشدند،
گاهِ رؤیا اَسترو اُشترشدند

نوری ازنجدو تهامه شد فراز،
تا به مشرق رفت آن شب ازحجاز

تختِ شاهان واژگون شد ناگهان
لال شد هرپادشاهی از زبان

موبدان وکاهنان نادان شدند
ساحران درکارِخودحیران شدند

این همه آیات توحیدی عیان
شد نشان ازخاتم پیغمبران

صد کرامت، معجزه، اِرحاصِ او
خاصِ آن مولا شدو اِخلاصِ او

خانه ی بِنتِ وَهَب امواجِ نور
آمده روحُ القُدُس با شوق وشور

نوری ازدامانِ بانوآمنه
شدفروزان تا سما یک عالمه

آمد آن شَمسُ الضُّحی، بَدرُالدّجی،
مُصطَفی، کَهفُ التُّقی، غَوثَ الوَری

با رکوع و سجده ای آن سروِ ناز
سرفرازی کرده کودک در نماز

مهربان ختم رُسُل عَبدِ خدا
خُلقِ عُظمای تمام انبیا

هان محمّد(ص)خاتم پیغمبران
سروَرِ خَـلقِ زمین وآسمان

آیتِ حق؛ رَحمَةٌ لِّلعالَمین
آن شَفیعِ مُؤمِنات ومُؤمِنین

عالِمِ ناخوانده درسِی ازکتاب،
داده پاسخ هر سؤالِ بی جواب

وهمِ انسانها نگنجد، کاین چه هاست
مثنوی گویِ پیمبرها خداست

عالَم از نور وجودش سرفراز،
ذِکرِصلواتش بُوَد باهرنماز

شافِعَت خواهی شود گر، در ممات،
کُن دهان خوشبو به ذِکرِصَلَواة.

مهدوی

۩۩۩۩۩۩۩اشعار ویژه ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله۩۩۩۩۩۩۩
اشعار برگزیده ولادت حضرت محمد (ص)

روزیکه از وجود، دوعالم معاف بود
نور شما به عرش خدا در طواف بود

ارواح و نور و طینت تان پاکِ پاکِ پاک
یعنی وجودتان ز. ازل صافِ صاف بود

هریک برآمده ز. تجلای دیگری
یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود

از نورتان تجلی خلقت شروع شد
آن خلقتی که خالص و بی انحراف بود

ما را هم از وجود شما منَتی رسید
رخسارتان برای دل ما مطاف بود

قالوا بلای ما همه در عرصه الست
در اصل بر ولایت تان اعتراف بود‌

ای نامتان مرادف ذکر خدایتان
صلِ علیَ النَبیِ و آله، ثنایتان

کی میتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود
کی میتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود

کی میتوان به کُنهِ مقامات تو رسید
کی میتوان به مدح تو آقا هنر نمود

نور تو از علی شد و نور علی ز. تو
آری سزاست نورٌ علی نور را سجود

آدم چشید غمزۀ تو، شد اَبوالبشر
عالَم هم از کرشمۀ تو یافت این وجود

مجموعِ انبیا به شما امتحان شدند
وَرنه بدونِ اذن تو پیغمبری نبود

ذکر مُسبَحاتِ تو مشق فرشته شد
طرزِ قیام و شیوۀ تسبیح، تا قعود

باید نوشت سر درِ دل، با خطِ جلی
یا مصطفی محمد و یا مرتضی علی‌

ای فخرِ کائنات که نامت محمد است
مدح و ثنای حضرت تو کار سرمد است

با فکر و ذکر تست که دل‌ها خدایی اَند
بی یاد نام حضرت تو، حالِ ما بد است

قرآن دم از مکارم اخلاق، چون زند
خُلقِ کریم تست که مقصودِ ایزد است

هر قطره از وضوی تو دریای رحمتی ست
باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است

تنها نه در کنار تو بودن شد افتخار
هر کس نماند بعدِ تو تسلیم، مرتد است

هر کس محبِ تست، علی دوست میشود
هر کس که بی علیست ز. آیینِ ما رد است

دین خدا به دامن تو چنگ میزند
دشمن علیهِ تست، دم از جنگ میزند

شک نیست نصرتِ تو همان نصرت خداست
یعنی اطاعت تو همان طاعت خداست

تنها نه از غدیر، ز. بَدوِ تولدت
فرمان بیعت تو همان بیعت خداست

تا تو رسول رئفت و مهر و عطوفتی
باران رحمت تو همان رحمت خداست

با دشمنان به شدت و سختی عمل کنی
در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست

تَرکِ زیارت تو جفا بر حریم تست
یعنی که حُرمت تو همان حرمت خداست

آل حسین، آل علی، آل فاطمه
الحق که عترت تو همان عترت خداست

وقتی تُرا خدای تو فخر همه نوشت
ذکر تُرا به عرش اباالفاطمه نوشت

روز ولادت تو که دفعِ بلیه شد
روز شهادت تو چه شد محسنیه شد

عالم به وقت آمدنت غرق نور بود
با رفتنَت ز. آتش کین، فاطمیه شد

در سال شصت و یک، سرِ نیزه، سرِ حسین
با زینب تو همرهت از قاضریه شد

امروز هم بصیرت زینب چراغ راه
بنگر که خط اول ما زینبیه شد

روح تو بود، روح خدا را بما دمید
یک شعبه از ولای علی نیجریه شد

شکر خدا که مذهب ما هست جعفری
ایام عمرِ شیعه، همه صادقیه شد

ما جان نثار احمدِ محمود مانده ایم
در انتظار مهدی موعود مانده ایم

محمود ژولیده

۩۩۩۩۩۩۩اشعار ویژه ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله۩۩۩۩۩۩۩

اشعار برگزیده ولادت حضرت محمد (ص)

سحرِ مکه صفایِ دگری پیدا کرد
ناله سوخته دل‌ها، اثری پیدا کرد

کعبه می‌خواست که دل را زِ بُتان پاک کند
دید فرزند خلیل و جگری پیدا کرد

به تمنای لبانِ پسر اسماعیل
زمزم از شوق عجب چشمِ تری پیدا کرد

نور توحید پس از غیبت طولانی خویش
در حرم فرصت هر جلوه گری پیدا کرد

سالیانی خبر از حضرت جِبْریل نبود
مصطفی آمد و او بال و پری پیدا کرد

از قدوم پسر آمنه و عبدالله
اُمّتِ پاک سرشتان پدری پیدا کرد

خاتم از راه رسید و شجر هر چه رُسُل
تازه بر، بار نشست و ثمری پیدا کرد

ما هدایت شده نور رسولُ اللهیم
ریزه خوار کرم زاده عبداللهیم

بی وجود تو بشر بی سر و سامان می‌شد
همه جا نور خدا مخفی و پنهان می‌شد

بی وجود تو کجا در همه امت‌ها
نام این قوم مُزَیّن به مسلمان می‌شد

تا که از قوم دگر حرف میان می‌آید
تکیه بازوی تو شانه سلمان می‌شد

تو دعا کردی و ما شیعه مولا گشتیم
از همان روز، دلت گرم به ایران می‌شد

رخصتی می‌دهی‌ای سرورِ زیبا رویان
گویم از چه رخِ تو قاتل هر جان می‌شد

با تبسم به لب غنچه تو گل می‌کرد
گیسویِ حور، به یکباره پریشان می‌شد

علت این بود که در روی ملیحانه تو
قدری دندان ثنایات نمایان می‌شد

ذکر تسبیح تو آهنگ بیان مَلَکَ است
شکل ترکیب رخ تو نمک اندر نمک است

بی دَمِ قُدسی تو مُرده‌ای احیا نشود
پسر مریم قِدّیسه مسیحا نشود

پُشتِ موسی به تو و حضرت مولا گرم است
ورنه بی اِذْنِ شما وارد دریا نشود

گر زلیخا رُخِ زیبایِ تو بیند در خواب
پایِ دلداگی یوسفی رسوا نشود

همه از رحمت تو حرف میان آوردند
از چه رو علت هر خشم تو افشا نشود

غضبت رمز اَشِدّاءْ عَلَی الکُفّار است
لشگر کفر حریف تو به هَیْجا نشود

با دعایِ تو علی صاحب تیغ دو سر است
بی رضایت گره از ابروی او وا نشود

جز به پیش غضبِ چشم تو در وقت نبرد
کمر تیغ علمدار احدتا نشود

تو ز نور احدی، اشرف مخلوقاتی
پدر فاطمه‌ای تاج سرِ ساداتی

تو کریمی و کریمان همه از نسل تواند
سائلان؛ بینِ گُذر یارِ بِلا فصلِ تواند

هر که ابتر به تو گفته رَحِمَشْ ناپاک است
همه خلق خدا ریزه خور نسل تواند

آن کسانی که ندارند به دل حُبِّ علی
در عمل امت ملعون شده و رَذْلِ تواند

زدن فاطمه بر اهل یقین ثابت کرد
این اراذل پِیِ آتش زدن اصل ِتواند

چون تَمَسُّک به علی شرطِ شفاعت باشد
شیعیان در صف محشر همگی وصلِ تواند

چه کسی گفته اباالفضل ز. اولاد تو نیست
ثُلْثِ سادات ز. اولاد اباالفضلِ تواند

بعدِ محسن که دل فاطمه حساس شده
پسر سوم زهرای تو عبّاس شده

مکتب قدسی تو نور حقایق دارد
چارده مصحف تا بنده و ناطق دارد

دشمن کور دِلِ تو ز کجا می‌دانست
راه پابنده تو حضرت صادق دارد

ظاهراً خاکِ حریمش شده با خاکْ یکی
باطناً او حرمی در دلِ عاشق دارد

روزی بندگی ما همه دستِ آقاست
در عمل او صفت کامِلِ رازق دارد

سال‌ها می‌گذرد سرخی خاک یثرب
اثر خون تنِ زخمِ شقایق دارد

گر که گوش دل ما باز شود این ایام
صحبت از توطئه چند منافق دارد

زود شهر نبی از مادر ما خسته شده
باورم نیست که دستان علی بسته شده

قاسم نعمتی

اشعار مرتبط با ولادت حضرت محمد صلی الله علیه و آله کاری از پایگاه جامع اندیشه برتر

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****