برخی از سینماگران در مسیر فیلمسازی نگاهشان به فرهنگ جامعه است و به گونهای به سوژهها میپردازند که صرفا آنچه که مورد علاقه مردم هست را به تصویر میکشند؛ اینها در واقع چیزی را می سازند که مردم از آن استقبال کنند. این نوع نگاه شاید بتواند در رونق سینما و جذب مخاطب تأثیرگذار باشد ولی با آن فرهنگ سازی که به نوعی باید رسالت یک سینماگر باشد در تنافی است. حالا گهگاهی اگر از این منظر فیلمی ساخته شود، به شرطی که ترویج فحشا و سیاه نمایی نباشد، ایرادی ندارد، ولی پسندیده نیست که این موضوع به یک رویه برای فیلمسازان تبدیل شود .
سزاوار است فیلمساز به گونهای رفتار کند که اگر بحرانی را در جامعه مشاهده کرد با خلاقیت هنری و فیلمنامهای منسجم و جذاب در صدد اصلاح آن برآید و بتواند فرهنگ سازی کند، نه اینکه به عنوان یک موجود منفعل، تحت تأثیر محیط پیرامون خود صرفا آن چه که هست را برای خوشآمد مخاطب تولید نماید. برخی از فیلمهایی که در سالهای اخیر تولید شد و معمولا به عنوان فیلم اجتماعی مطرح است با همین نگاه ساخته شد و راه حلی برای بهبود شرایط ارائه نکردهاند و به نوعی به ژانر نکبت تبدیل شده است. مسائلی از قبیل عشق دروغین ، خیانت، روابط نامشروع بین زن و مرد و چیزهایی از این قبیل دستمایه برخی از فیلمها بوده و متأسفانه بعضا هم پر مخاطب است.
به هر حال فیلمساز ارزشی، فیملسازی است که با مؤلفههای منطقی و معقول بتواند فرهنگ سازی کند و مطالب درستی را به مخاطب القا کند تا اثر، به عنوان یک اثر فرهنگساز جلوهنمایی کند و اگر به نوعی مشکلات اجتماعی را مطرح میکند بتواند راه برون رفت این مشکلات را نیز برای مخاطب تبیین کند.
سزاوار است فیلمساز به گونهای رفتار کند که اگر بحرانی را در جامعه مشاهده کرد با خلاقیت هنری و فیلمنامهای منسجم و جذاب در صدد اصلاح آن برآید و بتواند فرهنگ سازی کند، نه اینکه به عنوان یک موجود منفعل، تحت تأثیر محیط پیرامون خود صرفا آن چه که هست را برای خوشآمد مخاطب تولید نماید.